به گزارش ایسنا، مدتی بود که خوشبختانه فضای هنر و رسانه کمتر با خبر فوت هنرمندی مواجه میشد و بعد از رفتن ایران درودی ـ بانوی نور ـ دیگر به نظر میرسید که پرونده از دست رفتنها حداقل تا مدتی بسته شده باشد. اما امروز با خبر از دست رفتن عطاالله امیدوار، این تقطیع زمانی بار دگر شکسته شد.
عطاالله امیدوار را شاید بتوان فعالترین فردی دانست که فقط به رشته تحصیلیاش یعنی معماری بسنده نکرد و سراغ حوزههای مختلفی مانند عکاسی، نقاشی دیجیتال، ساخت فیلم کوتاه و موسیقی نیز رفت. او که حدود ۱۰ سال پس از مرتضی ممیز به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پا گذاشت، دو سال پیش از فوتش ـ ۲۴ بهمن ماه سال ۱۳۸۲ ـ یادداشتی را در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران قرار داده بود که در آن با ریزبینی درباره ممیز و سبک کاری او نوشته بود.
این هنرمند در قسمت پایانی این یادداشت پس از اشارهی تفصیلی به تجربیات ممیز در گرافیک و تصویرسازی، آورده بود: «در حقیقت به خود اجازه دادم که یک کفبینی از استاد ممیز بکنم؛ اما اینکه چقدر به حقیقت نزدیک و دور باشد نمیدانم.»
امیدوار سپس در بخشی درباره ویژگیهای ممیز چنین نوشته بود: «او استاد پر کردن یک صفحه سفید با مرکب و رنگ سیاه با قلم گرافوس از پهلو و راپید و گراف و ماژیک لبه چوب و چوب پنبه انگشت است و تصورات خود را که ریشه در فرهنگ و هنر ایران دارد بر روی کاغذ میآورد. او در کارش عجله دارد و حوصله ساخت و ساز و پرداز را در کار ندارد و در دیدن کار نهایی لحظهشماری میکند. او اگر سفارشی میگیرد فکر بکر به همراه اجراء در سر دارد؛ و شاید تکنیکهایی را کشف میکند و منتظر است در یک سفارش بهکار ببندد.»
امیدوار با قلمی که حکایت از کفبینی دقیقی از آثار ممیز داشت، با ابراز حیرت از پروژه دیپلم ممیز نوشته بود: «من با این شناختی که در ذهنم از او دارم در حیرتم که او چگونه پروژه دیپلم خود را که فکر آن سورئال و تابلویی بود به ابعاد بزرگ که از روی عکس عیناً بزرگ شده است، نقاشی کرد. فکر میکنم اگر کمک دوستان و افراد سال پایینی نبود تا حالا هم به پایان نمیرسید، چون او حوصله انجام چنین کارهایی را ندارد و تاکنون دیگر اثری رئالیست از او دیده نشده، گو اینکه در دفاع پایاننامه آثار تصویرگری نابش را به همراه آن کار به نمایش گذاشته است.»
این هنرمند همچنین در قسمتی درباره ممیز چنین نوشته بود: «او از رنگ کمتر استفاده میکند شاید با رنگ خیلی دوست نیست، اگر در کارش رنگی دیده میشود چندان قابل توجه نیست، غالباً رنگها را انتخاب و در چاپخانه سفارش میدهد که بزنند؛ او عاشق وسیلهای است که بتواند کارش سریعتر، با دقت بیشتر و به نحو احسن به پایان برساند. کمتر دیده شده که تصویری از فرد مشخص در کارش کشیده شود که از روی عکس نباشد حالا یا گردهبرداری کرده یا با فتوکپیهای مکرر و بزرگ و کوچک کردن در پهلوی هم چیدن و احیاناً یک لکه رنگ گذاردن صورت میگیرد. حتی در زمان فعلی که از کامپیوتر استفاده میکند؛ افکار خود را به وسیله یک متخصص کامپیوتر با کامپیوتر به وجود میآورد و در کارهایی که این ابزار مهم بر می آید آگاهی زیادی ندارد ولی آنچه که استفاده می کند استادانه است.»
حالا ۱۸ سال از نگارش این یادداشت و توصیف بزرگی از بزرگ دیگر میگذرد. حالا عالم هنرهای تجسمی هم «ممیز» را از دست داده است و هم «امیدوار» را. با این حال هنر ایران زمین زنده است و امیدوار به امتداد این مسیر.
انتهای پیام
نظرات