• پنجشنبه / ۲۵ آذر ۱۴۰۰ / ۰۹:۳۰
  • دسته‌بندی: قم
  • کد خبر: 1400092519542

نگاهی به رسوم مردم روستای دستگرد قم در پاییز و زمستان

نگاهی به رسوم مردم روستای دستگرد قم در پاییز و زمستان

ایسنا/قم فرهنگیار مرکز تحقیقات صداوسیما به تبیین رسوم و فرهنگ مردم روستای دستگرد (بخش کهک قم) در پاییز و زمستان پرداخت.

مصطفی جعفرزاده، فرهنگیار مرکز تحقیقات صداوسیما، در نشست بنیاد قم پژوهی که با موضوع «پاییز و زمستان در فرهنگ مردم روستای دستگرد (بخش کهک قم)» در موسسه طلوع مهر قم برگزار شد، با اشاره به اینکه از اوایل دهه 50 در قالب برنامه رادیویی اقدام به جمع‌آوری فرهنگ و آداب عامیانه مردم روستای دستگرد و اطراف آن کرده است، عنوان کرد: در طول 30 تا 40 سال گذشته به دلیل تحولات و دگرگونی‌ها که در فرهنگ و سبک زندگی مردم به وجود آمده تغییراتی را در نحوه زندگی مردم روستاها ازجمله مردم روستای دستگرد قم ایجاد کرده‌است.

وی افزود: با تغییر سبک زندگی، چگونه سپری کردن اوقات در فصول پاییز و زمستان به یکی از دغدغه‌های مردم این روستا تبدیل شد درحالی‌که درگذشته در فصل پاییز مردم چنان دارای مشغولیات کاری بودند که در طول روز فرصت انجامش نبود و برخی از آن‌ها مثل شکستن بادام و گردو یا «گندل کشی و پاک کردن پنبه» را به شب موکول می‌کردند ولی امروزه برخی مردم آن منطقه نیز با مشکل کیفیت سپری کردن ساعات روز خود مواجه هستند.

وی ادامه داد: برخی از مردم در شب‌های پاییز و زمستان سردرگم هستند و عده‌ای از جوانان نیز زمان خود را به‌صورت مفید و یا بیهوده در فضای مجازی می‌گذرانند، درصورتی‌که با تمام شدن فصل تابستان، کار و سرگرمی و مشغولیات مردم نیز بیشتر می‌شد و کشاورزی و دامداری و مشاغل دیگر به قوت خود باقی می‌ماندند و مردم در پاییز به آن می‌پرداختند.

وی بابیان اینکه مردم در فصل پاییز به آماده‌سازی زمین برای کشت پاییزه و برداشت محصولات پاییزی مانند سیب‌زمینی، پیاز، شلغم، چغندر و. می‌پرداختند، افزود: در آن دوره دستگرد به‌صورت خرده ملک اداره می‌شد یعنی هر خانواده‌ای یک مقدار زمین از یک من (100 مترمربع) تا چند من در اختیار داشتند و در آن به کشاورزی می‌پرداختند و انواع محصولات را با توجه به میزان زمین خود می‌کاشتند، لذا در فصل پاییز عمده وقت مردم در این بخش سپری می‌شد و اگر میزان زمین آن‌ها کم بود با همکاری اعضای خانواده خود به کشاورزی مشغول می‌شدند و اگر زیاد بود با همیاری دیگر مردم روستا به آماده‌سازی و برداشت محصول می‌پرداختند و در پایان کار مقداری از آن محصول را به افراد می‌دادند که به آن «چکواری» گفته می‌شد ولی امروزه از آن کشاورزی‌ها و فعالیت‌ها خبری نیست.

وی کودریزی به زمین‌ها و جمع‌آوری برگ‌های خزان کوچه و باغ‌ها را از دیگر فعالیت‌های مردم روستا عنوان کرد و گفت: مردم در طول روز تمام برگ‌های پاییزی را از خانه، کوچه و باغ‌ها جارو می‌کردند و در این فصل دیگر برگی در کوچه و باغ‌ها نبود و از آن‌ها برای خوراک دام‌ها استفاده می‌کردند و یا داخل زمین می‌ریختند تا کود شود ولی امروزه کوچه‌ها در این فصل غرق برگ‌های پاییزی است و رفتگرها می‌آیند این برگ‌های خزان را جارو زده در خارج از روستا خالی می‌کنند و یا آتش می‌زنند.

فرهنگیار نمونه کشوری ادامه داد: در آن دوره 70 تا 80 خانواده در دستگرد زندگی می‌کردند و تقریباً در هر خانه‌ای یک یا دو گاو شیرده و یا 2-3 گوسفند در خانه‌های خود داشتند و اهل خانه باید برای دام خود علوفه تهیه می‌کردند.

وی بیان کرد: به‌جز افراد پیر که توان کاری را نداشتند و در روزهای پاییزی در «آفتاب‌رو» می‌نشستند و باهم صحبت می‌کردند همه اعضای خانواده در فعالیت‌های روزانه مشارکت می‌کردند.

جعفرزاده گردو را یکی از محصولات پاییزی روستای دستگرد ذکر کرد و گفت: این روستا در نیم‌قرن گذشته درختان گردوی زیادی داشت و گردوتَکانی نیز در این روستا جایگاه و آدابی داشت و مردم گردوها را با همکاری هم جمع‌آوری می‌کردند و در پایان کار گردو به‌صورت تعدادی و یا به‌اندازه چند کلاه فرد مزد یا چکواری می‌دادند.

وی ادامه داد: پس از تکاندن و جمع‌آوری محصول از درخت نوبت به از پوست درآوردن گردوها می‌رسد و پس از خشک شدن گردوها باید آن‌ها را از پوست سختشان جدا کرد و این کار نیز با همکاری دیگر اهالی روستا انجام می‌شد و در حین شکستن گردوها اگر گردو به‌صورت کامل و سالم از پوست خارج می‌شد به آن «قان قولوسی» می‌گفتند.

نام دستگرد چگونه انتخاب شد؟

جعفرزاده بیان کرد: وقتی اهالی می‌خواستند گردو به کسی بدهند به‌صورت دانه‌ای می‌شمردند و 10 گردو را «یک دست» می‌گفتند و در برخی منابع در خصوص وجه‌تسمیه این روستا چنین آمده است چون گردو را با دست می‌شمردند به این روستا دستگرد می‌گفتند.

وی ادامه داد: بااینکه در خود دستگرد گردو بود ولی از روستاهای اطراف کاشان نیز گردو می‌آوردند و سپس آن‌ها را خیس کرده تا تازه شود و باز همه با مشارکت هم «مغز» می‌کردند و آماده فروش می‌کردند.

وی گفت: حجم کارها در پاییز زیاد بود و جز تعداد محدودی از پیرمردها همه روستا مشغول کار بودند و حتی کارهایی مانند جدا کردن پنبه از دانه را به شب‌ها موکول می‌کردند.

وی اظهار کرد: از کارهایی که در طول روز در زمین کشاورزی و برداشت سیب‌زمینی انجام می‌دادند پختن سیب‌زمینی «کلوخی» یا اصطلاحاً «کلوغی» بود که برای تنوع غذایی، مقداری کلوخ در مزرعه جمع کرده و اجاقی با آن درست می‌کردند و در آن آتش درست می‌کردند و وقتی کلوخ‌ها خوب داغ و سرخ می‌شد، آتش‌ها را خارج می‌کردند و سیب‌زمینی‌ها را در آن قرار می‌دادند و کلوخ‌های داغ را روی سیب‌زمینی می‌کوبیدند تا سیب‌زمینی‌ها با حرارت کلوخ‌ها می‌پخت.

جعفرزاده با اشاره به اینکه هر خانواده یک گوسفند را برای غذا و «قورمه» زمستان خود پرورش می‌داد افزود: در پاییز این گوسفند را می‌کشتند و گوشت و چربی آن را در دیگی می‌پختند و آن را برای تهیه غذای زمستان در پوست گوسفند و یا «بستو» نگه می‌داشتند و در طول زمستان از آن به‌عنوان گوشت غذاهای خود استفاده می‌کردند و مقدار آن بستگی به‌اندازه گوسفندی بود که خانواده‌ها برای زمستان می‌کشتند و هرچه گوسفند بزرگ‌تر بود و قورمه بیشتری تهیه می‌شد می‌توانستند تا پایان سال و به میزان بیشتری از آن استفاده کنند.

وی بابیان اینکه افرادی که زمینی نداشتندو یا زمینشان کوچک بود صیفی‌کاری می‌کردند، عنوان کرد: این افراد حدود 7 ماه برای صیفی‌کاری به شهرهای اطراف ساوه، شهریار و ورامین می‌رفتند.

وی با اشاره به اینکه تقریباً 40 تا 50 درصد از جوانان و مردان روستا صیفی‌کار بودند و در طول این 7 ماه در روستا نبودند، گفت: آن‌ها به شهرهای دیگر رفته و با خود «بُنه» لازم را برمی‌داشتند و این مدت در آنجا زندگی می‌کردند؛ و به این جابجایی لوازم «بُنه کشی» می‌گفتند.

وی اضافه کرد: این افراد اوایل پاییز «بُنه» خود را به دستگرد بازمی‌گردانند و هندوانه و خربزه‌های کاشته خود را با همسایگان تقسیم می‌کردند تا همه در «شب چله» هندوانه برای خوردن داشته باشند و اگر هندوانه به مقدار همه خانواده‌ها نبود، هندوانه خود را در «شب چله» می‌بریدند و برشی از آن را برای همسایگان خود می‌بردند.

جعفرزاده بابیان اینکه مردم به دلیل مشغله و فعالیت‌های خود در طول تابستان خانه‌سازی و تعمیرات خانه‌ها مثل کاه‌گل پشت‌بام را به پاییز موکول می‌کردند، گفت: روی سقف خانه‌ها «نِی» یا حصیر و بوته می‌انداختند و با کاه‌گل آن را می‌پوشاندند. در کارهایی مثل بافتن «نی» روی تیرها مردم همه به هم کمک می‌کردند.

به گفته وی مردم سوختی برای گرما و روشنایی در طول پاییز و زمستان نداشتند و برای سوخت باید در دشت و صحرا به خارکنی می‌پرداختند، سوخت مردم تنها هیزم بود و فقط از نفت برای یک چراغ گردسوز برای روشنایی در شب استفاده می‌کردند؛ بنابراین جوان‌ترها در طول روزبه صحرا می‌رفتند و یک کوله یا «پُشته» خار می‌آوردند و آن ُپشته تنها برای مصرف همان شب استفاده می‌شد و این کار برای هرروز ادامه داشت.

وی به زغال سوزونی اشاره کرد و گفت: عده‌ای که برای تهیه خار به صحرا می‌رفتند یک چاه دومتری حفر می‌کردند و بوته‌ها و خارهای ضخیم‌تر را داخل آن می‌سوزاندند و تبدیل به زغال می‌کردند، البته این هیزم‌ها بیشتر به «خاکه‌زغال» تبدیل می‌شد ولی اگر از چوب درختان برای زغال استفاده می‌شد، آن به «زغال حبّه» تبدیل می‌شد و در زمستان از آن استفاده می‌کردند.

جعفرزاده به سنت پشم‌ریسی و پله ریسی اشاره کرد و افزود: همه مردم با میل‎های بافتنی که از پره‌های دوچرخه ساخته می‌شد، برای خود کلاه، شال، جوراب و دستکش می‌بافتند و پشم‌ها را با وسیله‌ای به نام «پِلّه» می‌رشتند و در آفتاب‌رو مشغول بافتن می‌شدند.

وی به حدود 40 بازی مردم دستگرد و اطراف آن اشاره کرد و گفت: بازی‌های مختلفی مانند الک‌دولک، مره بازی، هاگنگله و ... برای گروه‌های سنی مختلف کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگ‌سالان وجود  داشت.

وی به آیین‌های مختلف مردم در پاییز و زمستان مانند رسم «برف نویی» اشاره کرد و گفت: اولین برفی که در پاییز و یا اوایل زمستان می‌آمد، حمامی یک لنگی را برمی‌داشتند و به در خانه‌های مردم می‌رفتند و هرکسی هر چی داشت در آن لنگی به‌عنوان «برف نویی» قرار می‌داد.

جعفرزاده در مورد درآمد حمامی گفت: مردم در طول سال از حمام استفاده می‌کردند ولی مزدی نمی‌دادند. مردم هرساله قراردادی با حمامی می‌نوشتند و هر خانوار به‌تناسب تعداد افراد خانواده خود چیزی را برای حمامی در نظر می‌گرفت از نان، حبوبات تا قند و چایی و گوشت و ... به حمامی می‌دادند.

وی رسم شب چله برای عروسی که عقد کرده و خانه پدری بود را از دیگر رسوم مردم ذکر کرد و افزود: پختن آش اسفندی نیز از دیگر رسوم مردم بود که در روزهای آخر اسفند پخته می‌شد و از هر چیزی که در طول سال کشت کرده بودند داخل آن می‌ریختند و این آش در سفره پذیرایی نوروز قرار می‌گرفتند و تا 13 روز وسط سفره بود و میهمانان از آن آش می‌خوردند و معتقد بودند اگر از آن آش بخورند در طول سال بیمار نخواهند شد.

وی گفت: پخت نان «سالونه» از دیگر رسم‌های مردم بود که هرساله به شکل کوفته‌ای که وسط آن سوراخ بود پخته می‌شد و قابل‌خوردن نبود  و از آن برای اولین آبیاری زمین استفاده می‌کردند که آن را در مسیر اولین آبی که وارد زمین می‌شد قرار می‌دادند و آب از وسط آن وارد زمینشان می‌شد و بر این باور بودند که با این کار زمین و محصولاتشان از هرگونه بلا و آفتی مصون خواهد ماند.

وی شکار کبک هنگام بارش اولین برف زمستانی را از دیگر برنامه‌های مردان روستای دستگرد عنوان کرد و افزود: مردان روستا با اولین برفی که پاگیر باشد تنها با یک چوب بلند به منطقه‌ زندگی کبک‌ها می‌رفتند و در آن منطقه هرکسی درجاهای مختلفی مستقر می‌شد و با اولین پرواز دادن کبک‌ها شروع به شکار کبک می‌کردند و فردی که کبک را پرواز داده با تشخیص مسیر پرواز کبک فردی را که در آن منطقه مستقر بود را مطلع می‌کرد برای مثال می‌گفت «پایین رودخونه بِپّا» و با این جمله یکدیگر را مطلع می‌کردند و کبک‌ها را شکار می‌کردند.

وقتی کبک‌ها نشان قدرت مردان می‌شدند!

جعفرزاده افزود: تازه‌دامادها نیز کبک‌های شکارشده خود را به خانه پدری عروس می‌بردند و خانواده عروس هم برنجی طبخ می‌کردند و با دعوت از فامیل آن کبک را همه باهم می‌خوردند و شکار کبک نشانگر قدرت و توانمندی آن مرد حساب می‌شد و بسیار حائز اهمیت بود بنابراین همه سعی می‌کردند دست پُر به روستا برگردند.

وی جشن شب اول زمستان یا «شب چله» تنها جشن زمستانی مردم دستگرد عنوان کرد و افزود: قبل از رسیدن زمستان تازه‌دامادها به شهر می‌رفتند و انواع میوه و هدایایی برای تازه‌عروس خود می‌خریدند و با قرار دادن آن‌ها در مجمعه های مسی و تزئین آن‌ها، دختران و پسران جوان فامیل آن‌ها را به خانه تازه‌عروس می‌بردند و کسی که هدایای مخصوص عروس را می‌برد انعام ویژه‌ای دریافت می‌کرد.

وی در خصوص مراسم سنتی «نخل گردانی» دستگرد در ظهر عاشورا، گفت: این سنت بسیار قدیمی است، نخل این روستا از چوب درست‌شده است و هر پایه آن متعلق به خاندان و طایفه‌ای است، نخل را برای ظهر عاشورا تزئین می‌کردند و در روز عاشورا با شور و با نوحه‌خوانی به سمت «تپه سفید» حرکت می‌دهند و در بالای آن تپه زیارت عاشورا می‌خوانند و هنگامی‌که نخل را بلند کرده‌اند در آنجا کسانی که حاجت دارند از زیر آن ردّ می‌شوند و سپس ازآنجا به‌طرف امامزاده حرکت می‌کنند و در آنجا دوباره به نوحه‌خوانی می‌پردازند، در قدیم برای بستن نخل روز مشخصی بود که خانواده‌ای هم آش برای خیرات می‌پخت و آن را بین اهالی روستا پخش می‌کردند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha