مسعود کثیری در گفتوگو با ایسنا درباره شباهتهای تحولات این روزهای افغانستان با کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ در ایران، اظهار کرد: در دو روز گذشته گمانهزنیهای زیادی درباره وضعیت افغانستان و نیروهای جبهه مقاومت در پنجشیر به رهبری احمد مسعود شده است. بعد از بررسی تحولات اخیر افغانستان دریافتم مشابهتهای تاریخی زیادی میان این تحولات و رخدادهای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در ایران وجود دارد و این بررسیها فارغ از تمایل شخصی بنده به پیروزی یا عدم پیروزی جبهه مقاومت در افغانستان انجام شد.
وی افزود: در دوره قاجار و در سالهای نزدیک به کودتای سوم اسفند با یک دولت پیر و ناکارآمد مواجه هستیم به طوری که هیچ یک از وظایف حکمرانی خود را نمیتواند انجام دهد و ایران در این زمان از رفاه اقتصادی، امنیت و توسعه فرهنگی محروم بود و عملاً حکومت وقت ناتوان شده بود.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان، گفت: وقتی شما به افغانستان ۲۰ سال گذشته نگاه میکنید مشاهده خواهید کرد که تقریباً همین وضعیت یکصد سال قبل ایران را داشته است به طوری که دولتهایی که بعد از سقوط طالبان روی کار آمدند ناکارآمد بودند و در عمل مملکت را در مدار توسعه و امنیت قرار ندادند.
کثیری به مشابهتهای سیاست خارجی این دو رخداد پرداخت و تصریح کرد: در زمان کودتای ۱۲۹۹ رقابتهای شدیدی میان انگلستان و روسیه بر سر کسب منافع در کشورهای خاورمیانه و به خصوص ایران وجود دارد و هر کدام از رهگذر منافع خود به تحولات ایران نگاه میکنند و به همین دلیل هزینههای زیادی برای تفوق خود در ایران کردند. در افغانستان دوره فعلی هم رقابتهای شدیدی میان دولتهای غرب و شرق وجود دارد که سبب رقابتهای مشابه یکصد سال پیش در این زمان شده است.
وی افزود: از طرفی در زمان وقوع کودتا در ایران، مردم با جنگ، بیماری، قحطی و گرسنگی روبرو هستند به طوری که بسیاری از جمعیت کشورمان در اثر فقر و گرسنگی از بین رفت. در حال حاضر هم مردم افغانستان تقریباً همین وضعیت را دارند و عموماً فقیر بوده و به شکل بدوی زندگی میکنند و دارای مشکلات بهداشتی زیادی هم هستند.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان، ادامه داد: در زمان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بعد از حدود ۱۴ سال جنگ و دعوایی که پس از انقلاب مشروطه رخ داد و رقابتهایی که میان دولتهای مختلف خارجی شکل گرفت، مردم از مشروطه، نتایج مشروطه و قول و قرارهایی که مشروطه خواهان داده بودند نا امید و خسته شده بودند و مشاهده کردند که نه تنها چیزی به دست نیاوردند بلکه آن امنیتی هم که در گذشته داشتند دیگر ندارند.
کثیری افزود: مردم افغانستان هم در ۲۰ سال گذشته مشاهده کردند که دولتهای مختلف نتوانستند امنیت را برای آنان تأمین کنند به طوری که هر هفته در نقاط مختلف کشور و از جمله کابل بمبگذاری انجام میشد و این نقیصهها سبب خستگی و نا امیدی مردم افغانستان شد.
وی اظهار کرد: اگر بخواهیم به نقش دولتهای خارجی برگردیم متوجه میشویم که حضور این کشورها در افغانستان و ایران یکصد سال پیش برای آنان خسارتهای مالی و جانی زیادی دارد و از نظر حیثیتی هم برای آنان مضر است. برای مثال مردم انگلستان در یکصد سال پیش به مجلس این کشور اعتراض کردند که چرا مالیاتی که ما میدهیم در ایران خرج میشود؟ به همین دلیل انگلستان تحت فشار بود که چرا یک منطقه بیطرف را اشغال کرده است و در وضعیت افغانستان هم همین مشابهت را میبینیم به طوری که حضور آمریکا در این کشور هزینههای زیادی در بر داشته و این هزینهها مورد اعتراض مردم ایالات متحده و مالیات دهندگان بود.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان، افزود: به هر حال مجامع بینالمللی و حقوق بشری هم مدام به دولت آمریکا فشار وارد میکردند که در ۲۰ سال حضور خود در افغانستان دستاوردی نداشته و این حضور بیمورد است. برای برون رفت از این شرایط، دولت انگلستان در ایرانِ زمان قاجار استدلال کرد که باید یک قدرت محلی در این کشور داشته باشیم که برخاسته از خواست مردم باشد تا در سایه امنیتی که به وجود میآید منافع انگلستان هم در ایران حفظ شود. به همین دلیل شروع به انجام مذاکره برای ظهور یک قدرت محلی کردند.
کثیری گفت: در افغانستان همچنین اتفاقی رخ داد و مذاکره با طالبان از زمان دولت ترامپ آغاز شد. درست است که طالبان از نظر برخی مردم افغانستان چهره موجهی ندارد، اما به هر حال مورد پذیرش عده زیادی از جامعه سنتی این کشور است. اگر طالبان بتواند امنیت و رفاه اقتصادی را به وجود بیاورد خیلیها در افغانستان حاضر هستند که آزادیهای سیاسی و اجتماعی ۲۰ سال گذشته را در قبال امنیت کنار بگذارند. به هر حال سطح مطالبات افراد متفاوت است و همیشه امنیت در نظر افراد اهمیت بیشتری از آزادی دارد.
وی خاطرنشان کرد: همان طور که در ایران میان گروههای مختلف مذهبی و غیرمذهبی، نظامیان و متنفذان یک سری زد و بندهایی اتفاق افتاد که حکومت کودتا را بپذیرند در افغانستان هم دقیقاً همین اتفاق افتاد و گروههای مختلف مجاهدین افغان به جز چند گروه همگی طالبان را پذیرفتند و ولایات خود را تسلیم این گروه کردند که این امر نشان میدهد یک سری سازش، هماهنگی و مذاکرات پشت پرده همان طوری که در زمان قاجار و کودتای سوم اسفند در ایران رخ داد در افغانستان هم اتفاق افتاده است.
این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان، گفت: برخی جنبشها و گروههایی هم که نمیخواهند وضعیت موجود در افغانستان را بپذیرند در نهایت سرکوب میشوند همان طوری که در ایران کسانی مانند میرزا کوچک خان، شیخ محمد خیابانی و محمدتقی خان پسیان عَلم مبارزه با حکومت جدید را برافراشتند، اما سرانجام بدون اینکه حمایت مردم را داشته باشند سرکوب و کشته شدند. به همین دلیل بعید است جنبش مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود موفقیتی به دست آورد و به تدریج وضعیت موجود را قبول میکند.
کثیری افزود: سردرگمی کشورها و متنفذان محلی از دیگر شباهتهای این دو رخداد با یکدیگر است. سران بسیاری از کشورها و متنفذان محلی واقعاً نمیدانند چه اتفاقی رخ داد که به ناگهان طالبان کل افغانستان را اشغال کرد؟ در ایران یکصد سال قبل هم مردم و متنفذان محلی درک نمیکردند که رضاخان به ناگهان از کجا آمد و شلیک چند تیر هوایی و بدون هیچ مقاومتی تهران را گرفت و پس از کودتا سکاندار کشور شد. بسیاری از کشورها و مردم از به رسمیت شناختن دولت کودتا طفره میرفتند، اما سرانجام آن را پذیرفتند.
وی خاطرنشان کرد: اگر تحولات اخیر افغانستان را مانند کودتای سوم اسفند در ایران بدانیم میتوان پیشبینی کرد که در افغانستان هم یک دیکتاتوری خفقانآور شکل خواهد گرفت که ممکن است درجاتی از صلح، امنیت و رفاه اقتصادی را برای مردم به ارمغان آورد، اما دموکراسی ۲۰ سال گذشته را به تدریج از بین خواهد برد همان طوری که آزادیهای به دست آمده زمان مشروطه زیر چکمههای قزاقهای رضاخان از بین رفت و ایران شاهد یک توسعه ناپایدار و شبه مدرنیسم شد که در افغانستان هم میتواند این اتفاق رخ دهد.
انتهای پیام
نظرات