به گزارش ایسنا، ۲۳ مرداد ماه پنجاهمین سالگرد اعلام استقلال بحرین از خاک ایران در سال ۱۳۵۰ است.
بحرین
بحرین و جزایر اطرافش از زمان شکل گیری امپراطوری بزرگ ایران بخشی از خاک ایران پهناور بود و اعراب ساکن جزیره به دلیل دوری از حکومت مرکزی و شعاع عملِ نیروهای ایرانی آبراه خلیج فارس را به مرکز آشوب و راهزنی تبدیل کرده بودند تا اینکه شاپور دوم پادشاه ساسانی ملقب به شاپور بزرگ و ذوالکتاف با قوای نظامی و کشتیهای متعدد جنگی به بحرین لشکرکشی کرد و راهزنان و شورشیان را سرکوب کرد و وضعیت اجتماعی و سیاسی جزیره تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب در سال ۶۵۱ میلادی برابر با سال ۳۰ شمسی آرام شد. اگرچه گویش و زبان مردم بحرین در طول تاریخ همواره گویش و زبان عربی بوده است اما حمله اعراب به ایران و شکست امپراطوری ایران موجب خروج این جزیره از مالکیت ایران نشد.
از زمان فروپاشی سلسله ساسانی تا قبل از به قدرت رسیدن سلسله صفویه در ایران که صدها سال به طول انجامید حکومت بحرین از وضعیت نابسامان حکومتهای نابسامان و محلی ایران نهایت بهره را برد. این وضعیت با حمله ویرانگر و وحشیانه مغول در اواخر قرن ششم هجری یعنی سال ۵۵۹ شمسی تشدید شد.
این وضعیت تا اواخر قرن نهم هجری برابر با اوایل قرن شانزدهم میلادی و حضور نظامی پرتغالیها در اقیانوس هند و خلیج فارس در سال ۱۵۰۶ میلادی مقارن با سال ۸۸۵ شمسی ادامه یافت. سیاستمداران و بازرگانان توسعه طلب اروپایی معتقد بودند با تسلط و تحت کنترل در آوردن آبراههای حیاتی جهان می توانند به تجارتشان رونق و به کشورگشایی شان، توسعه دهند و با همین دیدگاه از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی مقارن با قرنهای نهم و دهم هجری راهی سرزمینهای دور از جمله خلیج فارس و استانهای جنوبی و جزایر ایرانی خلیج فارس شدند و این آبراه حیاتی را مورد تاخت و تاز قرار دادند.
پرتغالی ها بندرهای ریگ و گمبرون (بندر عباس) و جزایر هرمز و قشم را در قرن شانزدهم میلادی مصادف با سال ۸۸۵ شمسی به اشغال درآوردند.
باز شدن پای استعمار انگلیس
۹۶ سال بعد از تجاوز و اشغال خلیج فارس و جنوب ایران توسط پرتغالیها، شاهعباس صفوی در سال ۱۶۰۲ مصادف با ۹۸۱ شمسی با حمایت ناوگان دریایی کمپانی هند شرقی به بحرین لشکرکشی کرد و این جزیره را از اشغال پرتغالیها خارج کرد و مالکیت ایران بر بحرین را احیا کرد و تا حدود دو قرن آرامش بحرین تحت مالکیت ایران حفظ شد.
پس از مرگ شاه عباس اول، قدرتمندترین شاه صفوی و ضعف جانشینانش، راهزنان و شورشیان عرب تبارِ ساکن بحرین بر علیه حکومت مرکزی ایران قیام کردند و بحرین و جزایر پیرامونی را تصرف کردند. از جمله این شورشیان شیخ احمد بن خلیفه از قبیله بنی عتبه از آل خلیفه است که در سال ۱۱۶۲ شمسی در بحرین شورش کرد و کنترل مجمع الجزایر بحرین را در دست گرفت. او که از روستای نجد در مرکز عربستان به کشور کویت مهاجرت کرده بود با مشاهده ضعف حکومت مرکزی و آشفته و نابسامان دیدن حکومت های محلی ایران به مجمع الجزیره بحرین حمله کرد و با شکست قوای ایران جزیره را اشغال کرد و بنیان حکومت بیش از دو نیم قرنی خود و خاندانش در بحرین را در سایه حمایت پادشاهی بریتانیا تحکیم بخشید.
استعمار قدرتمند انگلیس که با غلبه تدریجی بر سایر قدرتهای استعماری به خوبی از اوضاع آشفته و نابسامان و ضعف قدرت مرکزی ایران و پادشاهان همجوار ایران مطلع بود، به تدریج شیوخ عرب جنوب خلیج فارس را تحت کنترل خود درآورد و در سال ۱۸۲۰ میلادی مقارن با سال ۱۱۹۹ شمسی پس از رویارویی با دزدان دریایی و برده فروشان در خلیج فارس، با رهبران و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس از جمله با شیخ سلمان بن احمد حاکم وقت بحرین، قرادادها تحت الحمایگی امضاء کرد و به این ترتیب رفته رفته نفوذ خود را به طور همزمان در خلیج فارس، ایران و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس بیشتر و بیشتر کرد.
سیاستمداران، بازرگانان و نظامیان بریتانیایی تا پایان انقراض چهار پادشاه ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمد شاه قاجار و دو پادشاه پهلوی در ایران و سرزمین های تحت حاکمیت ایران مقیم شدند و حکومت بحرین و سایر شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس را با حمایت همه جانبه سیاسی و استعماری خود ایجاد و تداوم بخشیدند و به این شکل جزیره بحرین از این زمان تا سال ۱۹۷۰ میلادی برابر با سال ۱۳۴۹ شمسی به مدت ۱۵۰ سال تحت نفوذ و سلطه انگلستان قرار گرفت و حکومت ایران با چالش سیاسی و سرزمینی روبرو شد.
البته حکومتهای ایران از زمان سلطنت ناصرالدین شاه تا محمدرضا شاه پهلوی در اعتراض به تحت الحمایگی قرار دادن بحرین بیش از ۹ بار طی نامه نگاری ها و یادداشت های مختلف به سفارت انگلستان در تهران اعتراض کردند، اما پادشاهی انگلستان با استفاده از نفوذی که در دربار شاهان قاجار و پهلوی داشت هر بار هدف از امضای پیمان با شیخ نشین بحرین را برقراری نظم و امنیت در خلیج فارس اعلام کرد و به این شیوه اجازه نداد ایران مالکیت خود بر بحرین را تثبیت کند. حاکمان بحرین نیز از قرن هجدهم به این سو یکی پس از دیگری قراردادهای تحت الحمایگی خود با پادشاهی انگلستان را هر بار تجدید کردند.
با وجود پیچیده شدن مساله مالکیت بحرین، پادشاهی ایران طی سالهای ۱۱۹۹ تا ۱۳۴۹ شمسی هیچگاه رسما جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت اما از سوی دیگر به دلیل وابستگی بیش از حد به دولت انگلستان و فساد دربار جرات انجام اقدام قاطعی علیه انگلیس را هم نداشتند.
بحرین شوهر داده شد
پادشاهی انگلستان در سال ۱۳۰۶ شمسی در اقدامی تفرقه افکنانه به جای ایران با پادشاهی عربستان درباره بحرین و قطر و امارات متصالحه قرارداد امضا کرد. با اطلاع رضا شاه پهلوی از این موضوع وزارت امور خارجه پهلوی در اعتراض به این قرارداد با عنوان «تجاوز به تمامیت ارضی ایران» به جامعه ملل که هشت سال قبل و پس از پایان جنگ جهانی دوم تشکیل شده بود، شکایت کرد.
وزارت خارجه ایران همچنین در اول آذر ۱۳۰۶ شمسی با ارسال یادداشت اعتراضی به سِر رابرت کلاویو، وزیر مختار بریتانیا در تهران به وی یادآور شد: «مالکیت ایران بر بحرین محرز است و … [ماده ۶ معاهده] تا درجهای که مربوط به بحرین است، برخلاف تمامیت ارضی ایران و با مناسبات حسنهای که همیشه بین دو دولت همجوار موجود بوده است، منافات دارد. با این وجود دولت ایران به این قسمت از معاهده یاد شده جدا اعتراض و انتظار دارد که اولیای دولت انگلستان به زودی اقدامات لازمه را در رفع آن اتخاذ فرمایند.»
دولت ایران در آبان ۱۳۳۶ طی لایحهای به مجلس شورای ملی بحرین را رسماً استان چهاردهم کشورمان اعلام کرد.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در اوایل دهه ۱۳۴۰ و در زمان اولین رییس خود یعنی سپهبد تیمور بختیار با کمک فکری فعالان حزب پانایرانیست، طرحی با این محتوا نوشته شد که با تبلیغات وسیع در داخل و خارج بحرین، بحرینیها بر ضرورت الحاق رسمی بحرین به ایران مشتاق می شدند و تحرکات و تظاهراتی در بحرین و ایران برای انجام این الحاق انجام می گرفت و با تمهید مقدمات اطلاعاتی - امنیتی لازم از جمله اعزام ماموران ساواک به صورت مسافر، توریست و بازرگان به این کشور از یک سو و تقویت نیروی دریایی شاهنشاهی از سوی دیگر، در یک روز معین شخص شاه و تیمور بختیار به همراه تعدادی دیگر از رجال سیاسی و فرماندهان نظامی با یک فروند هواپیما در منامه پیاده شوند و در میان استقبال پر شور بحرینیها و ایرانیان مقیم این کشور بحرین به تصرف نیروهای ایرانی درآید که البته این طرح به دلایل نامعلوم اجرا نشد.
قدرت و نفوذ انگلستان در سال ۱۹۲۳ مقارن با سال ۱۳۰۱ شمسی با خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین و انتصاب چارلز بلگریو، مشاور انگلیسی حاکم جدید بحرین دو چندان شد. این قدرت چندی بعد با انتقال پایگاه دریایی انگلیس از بندر باسعیدو در غرب جزیره قشم به بحرین و انتقال مقر نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس از بوشهر به بحرین، بیشتر و با ثبات تر شد.
با خلع احمد شاه از قدرت و روی کار آمدن رضا شاه به دست انگلیسی ها در ایران، دولت جدید ایران خواستار اعاده حق حاکمیت خود بر جزیره بحرین شد. در مقابل حکومت بحرین نیز با مشورت و خط دهی مشاوران و کارگزاران انگلیسی مقیم بحرین طرح تغییر ساختار جمعیتی و مذهبی این شیخ نشین کوچک را با اکثریت دادن به عربهای سنی مذهب با انتقال از کشورهای عربی به بحرین را به اجرا درآورد و عملا راه را بر شاه ایران بست.
رضایت محمدرضا به جدایی بحرین
بحرین تا پیش از تصمیم ناگهانی و بیسابقه محمدرضا شاه در اواخر سال ۱۳۴۸ و تاخت زدن حاکمیت ایران در مجمعالجزایر بحرین با اعمال حاکمیت بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک، جزء لاینفک خاک ایران بود.
در دوره محمدرضا شاه دو بار مسأله حاکمیت ایران بر بحرین به صورت جدی مطرح شد. بار اول در اسفند ۱۳۲۹ در قالب لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد چرا که شرکت نفت بحرین نیز در طرح ملی شدن صنعت قرار داشت. بار دوم در آبان ۱۳۳۶ هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه ای را برای تقدیم به مجلس آماده کرد که به وضوح نشان دهنده حق مالکیت ایران بر بحرین بود. در این لایحه ایران از نظر اداره سیاسی به ۱۴ استان تقسیم شد که بحرین استان چهاردهم را تشکیل میداد.
این لایحه که بعدا به قانون تبدیل شد مورد اعتراض دولت و مطبوعات انگلستان و نارضایتی اعراب قرار گرفت. علیقلی اردلان وزیر امور خارجه وقت ایران در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی در پاسخ به اظهارات مقامات انگلیسی در مجلس عوام آن کشور، گفت: «حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبوده است بلکه در واقع و بنا به دلایل و شواهد عینی، ایران بر بحرین حکومت میرانده است و شیوخ [بحرین] نیز هر زمان که آزاد بودهاند و حکومت مرکزی [ایران] نیز قدرتمند بوده است، خودشان را خراجگذار و تابع حکومت ایران دانستهاند.»
وی در واکنش به اعتراض نمایندگان عرب مجلس شورای ملی هم گفت: «برادران عرب ما باید بدانند که بحرین جزئی از پیکر ماست و مسأله بحرین از جمله منافع حیاتی ایران به شمار میآید.»
پس از خروج انگلستان از بندر عدن در جنوب یمن نیروهای نظامی و سیاسی این کشور به بحرین انتقال داده شدند و مجمع الجزایر بحرین پایگاه مهم انگلستان در شرق کانال سوئز و خلیج فارس انتخاب شد. در ژانویه ۱۹۶۸ مقارن با تابستان سال ۱۳۴۷ پس از اینکه انگلستان اعلام کرد که نیروهایش را تا پایان سال ۱۹۷۱ مصادف با پاییز ۱۹۵۰ از شرق سوئز خارج خواهد کرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال و تاکید کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است.
سه سال قبل از اجرایی شدن این برنامه دولت انگلستان طرحی از سوی سیاستمداران انگلیسی ارائه شد که پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه فدراسیونی متشکل از ۹ شیخ نشین جنوبی خلیج فارس از جمله شیخ نشین بحرین در قالب یک کشور واحد، تشکیل شود که این پیشنهاد به شدت مورد استقبال بحرین قرار گرفت اما دولت ایران به دشت با تشکیل این فدراسیون مخالفت کرد.
اردشیر زاهدی وزیر وقت خارجه ایران در ۱۷ تیرماه ۱۳۴۷ در بیانیه شدیداللحنی اعلام کرد: ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست.
شاه وقت ایران هم اعلام کرد: ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انلگیس به منطقه از درِ پشتی نیست.
محمدرضا همچنین هشدار داد که ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد کرد.
در همان مقطع مذاکرات آشکار و پنهان بین ایران، انگلستان، عربستان سعودی و آمریکا آغاز شد که همین مذاکرات و توافقها بین ایران و انگلستان و آمریکا و نیز امضای توافقنامه بین ایران و عربستان موجب کوتاه آمدن و عقب نشینی محمدرضا شاه از مساله بحرین شد.
محمدرضا شاه در اولین موضعگیری رسمی خود که در دیدار رسمی از هندوستان انجام داد در دی ۱۳۴۷ در مصاحبه مطبوعات در دهلی نو اعلام کرد: اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ایران] نباشند ایران از ادعاهای سرزمینیش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد، ایران نیز خواست مردم بحرین را میپذیرد. ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا برگزاری یک رفراندوم برای کسب نظر مردم بحرین را می پذیرد یا خیر، پاسخ داد: من نمی خواهم در این زمان وارد جزییات مربوطه شوم ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود. بحرین ۱۵۰ سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد و اکنون انگلستان در حال ترک خلیج فارس است، ولی انگلیس نمیتواند آنچه را که از ایران بازستانده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال، ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود بنابراین چنین حالت و دورهای یک وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد کرد.
حدود ۹ ماه بعد محمدرضا شاه در زمستان ۱۳۴۸ در مصاحبهای دیگر در پیشنهادی خواستار تعیین حق حاکمیت بحرین از طریق کسب نظر مردم بحرین به وسیله سازمان ملل متحد شد که این پیشنهاد مورد استقبال دولت انگلستان و اوتانت، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد قرار گرفت و اوتانت در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۴۸ ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی دیپلمات ایتالیایی و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده تام الاختیار خود منصوب و مامور کسب نظر مردم بحرین کرد.
گیچیاردی به همراه یک هیات پنج نفره عازم بحرین شد و از تاریخ ۹ تا ۲۹ فروردین ۱۳۴۹ به نظرخواهی از ۴۰ خانواده شیخ نشین و گفت و گو با گروههای منتخب سیاسی و اجتماعی بحرینی پرداخت. او دادهها و نتایج کسب شده را در در گزارشی با این مضمون که «هیأت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانی ها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که "ادعای [مالکیت] ایران [بر بحرین] یکباره و برای همیشه کنار رود.» به دبیرکل سازمان ملل منتقل کرد و او نیز بر اساس این نظرسنجی گزینشی تصمیم نهایی سازمان ملل را به شور گذاشت و هر ۱۵ عضو دائم و غیردائم سازمان ملل به جدایی بحرین از ایران و استقلال سیاسی این جزیره رای دادند.
۱۵ عضو دائم و غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع آرا و بدون مخالف ۲۷۸ مین قطعنامه خود را صادر و جزیره بحرین را از سرزمین مادریِ خود، ایران جدا کردند و کشور مستقل بحرین را تشکیل دادند و شاهِ پهلوی نیز اولین مقام رسمی یک کشور خاورمیانه بود که این تصمیم را پذیرفت و به شیخ نشین بحرین تبریک گفت.
اعضای دائم شورای امنیت شامل آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه و چین و اعضای غیر دائم وقت شورای امنیت شامل سوریه، بروندی، کلمبیا، فنلاند، نپال، نیکاراگوئه، لهستان، سیرالئون، اسپانیا و زامبا با استناد به گزارش هشتم فروردین ۱۳۴۹ دبیرکل وقت سازمان این قطعنامه را تصویب کردند همچنین اظهارات شفاهی و نامه های مکتوب نمایندگان ایران شاهنشاهی و پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی که در روزهای ۱۸ و ۲۹ اسفند ۱۳۴۸ تحویل دبیرکل وقت سازمان شده بود را هم در این رای گیری موثر دانستند.
متن قطعنامه شماره ۲۷۸ شورای امنیت به این شرح بود:
۱- بر گزارش نماینده شخصی دبیر کل که سر بسته با یادداشت دبیرکل در تاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۷۰ مصادف با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۹ در شورای امنیت منتشر شد، صحه میگذارد.
۲- از یافتهها و استنتاج گزارش مذکور استقبال میکند به خصوص این نکته که «اکثریت انبوه مردم بحرین خواهان شناسایی هویت خود به عنوان کشوری آزاد و مستقل با توانایی تصمیمگیری در مورد روابطشان با دیگر کشورها هستند.»
مجلس شورای ملی سه روز بعد از صدور قطعنامه ۲۷۸ شورای امنیت در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ لایحه جدایی بحرین از خاک کشورمان را به رای گذاشت و به جز تعدادی انگشتشمار بقیه نمایندگان با اکثریت قاطع رای به جدایی همیشگی بحرین از ایران دادند. این مصوبه مجلس در جلسه ۲۸ اردیبهشت ماه مجلس سنا نیز به رای گذاشته شد و هر ۶۰ نماینده این مجلس لایحه دولت و مصوبه مجلس شورای ملی را تایید و تصویب کردند.
به دنبال آن شیخ نشین بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ استقلال خود از ایران را اعلام و حکومت و دولت پهلوی نیز به عنوان اولین کشور این اعلام را به رسمیت شناخت.
امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت هم در واکنش به انتقادات مطرح شده گفت: بحرین دختری بود که به سن شوهر رسیده بود. شوهرش دادیم رفت و به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم.
منابع:
اسدالله اعلم، یادداشت ها، انتشارات مازیار، ۱۳۸۳، ص۲۹۲
م.ع. منشور گرگانی، نفت و مروارید، سیاست انگلیس در خلیج فارس و جزایر بحرین، تهران: انتشارات مظاهری، ۱۳۲۵، صص۱۳۰-۱۲۹.
اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، تهران. دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، چاپ دوم۱۳۷۰، ص۳۱۰ تا ۳۱۲
اصغر جعفری ولدانی، نگاهی تاریخی به جزایر ایرانی تنب و ابوموسی، تهران. دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، چاپ اول۱۳۷۶، صص۳۰۰ تا ۳۰۲
انتهای پیام
نظرات