این برای نخستین بار نیست که خبرنگاران رسانههای مختلف برای پوشش رویدادهای ملی و تهیه گزارش از پروژههای در حال ساخت، وضعیت محرومان کشور و ... به همراه سازمانها و ارگانها به ماموریت میروند؛ از دور افتادهترین نقاط مرزی و پالایشگاههای نفتی گرفته تا شهرهای سیل و زلزله زده و ... از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق.
آنها مسئولانه میروند تا قلمشان و لنز دوربینشان وقایعی را به تصویر بکشد که شاید کمتر دیده شده باشند که شاید صدای هموطن محرومی از این طریق شنیده و تلنگری باشد تا گوشهای از مشکلاتش حل شود یا پروژهای که سال ها روی زمین مانده به سرانجام برسد؛ همه تلاشها برای کمک به هموطنان و ساختن ایرانی آباد است.
اعزام خبرنگاران محیط زیست از سوی بیش از ۲۰ رسانه کشور برای بازدید از دریاچه ارومیه و اطلاع رسانی پیرامون اقدامات انجام شده و کاستیهای موجود نیز در همین راستا صورت گرفته بود. این سفر کاری قرار بود به گفته خبرنگار ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان با حضور رییس سازمان محیط زیست و رییس سازمان برنامه و بودجه برگزار شود که شاید اگر حضور مییافتند، مسئولان استانی خود را موظف به تامین امکاناتی در شأن مسئولان کشوری می دانستند تا اینگونه شاید جان خبرنگاران نیز در امان میماند که این خود دردی مضاعف است.
خبرنگاران زبان مشکلات دیگران هستند اما نجابتشان مانع از پیگیری کمترین حد از مطالبات خودشان می شود که اگر غیر از این بود در برابر رفتار مسئولان استانی و اتوبوسی که ارابه مرگ آنها شد، نجیبانه سوار نمیشدند.
حادثه رخ داده سوالات، گلایهها و اتهاماتی بر بانیان این سفر که خبرنگاران عزیزمان را به امانت برده بودند، وارد میکند که هنوز پاسخی درخور آن دریافت نشده است.
هرچند یکسری مسایل روشن است؛ از بینظمیها، بیاحتیاطیها و خطاهای حتمی که منجر به واژگون شدن اتوبوسی ناایمن شده ، به ستوه آمده ایم و بغض راه گلویمان را بسته که مگر می شود این گونه، جمعی را همراه کرد و برای بازدید به پروژه های مختلف برد و این گونه از آنها میزبانی کرد؟ دریغ و افسوس که ارج بر میهمانان خود نگذاشتید و راه و رسم میزبانی به جای نیاوردید و نه تنها جامعه رسانه ای کشور و خانواده این عزیزان که همه مردم ایران را داغدار و اندوهگین بی مبالاتی خود ساختید.
گلایه به کجا باید برد از سازمانی که مسئولانش با تبختر بر صندلی ریاستشان تکیه زدهاند و مسئولیت فاجعه رخ داده را نمی پذیرند. پاسخگو نیستند، ادبیات عذرخواهی نمی دانند و حتی تسلی دادن و مرهم شدن بر داغ دل تک تک همکاران ما در ایسنا و ایرنا را بر خود فرض نمی دانند. این روزها تلفنهای ایسنا آرام و قرار ندارد برای بیان همدردی و تسلیت ، اما دریغ از حتی یک تماس تلفنی از رییس و معاونان محیط زیست برای عرض تسلیت. ساعت هاست که این شعر سهراب سپهری «جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود» در سرم چرخ می خورد.
روزها از پی هم می گذرند؛ داغ پر کشیدن مهشاد عزیزمان که ردای مرگ به تنش برازنده نبود و باید زنده می ماند تا روزها و لحظه های شادی اش را در بیست و چندسالگی و در آستانه ازدواجش با ما قسمت کند، همیشه برایمان تازه می ماند و جای خالی او هیچ گاه پر نمی شود. سر تسلیم بر مشیت و حکمت خداوند فرود آورده ایم؛ اما پاسخگویی، بررسی همه ابعاد ماجرا، رسیدگی به پرونده تک تک خاطیان و مقصران را خواهان و بر آن مصر هستیم.
انتهای پیام
نظرات