این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره جایگاه حیوانات در ادبیات کودک و نوجوان اظهار کرد: یکی از مهمترین منابع کهن ادبیات فارسی که رد پای جانوران را میتوان به وضوح در آن دید و دنبال کرد، «کلیله و دمنه» است؛ این کتاب به زبان سانسکریت نوشته شده و بعد هم به زبانهای فارسی و عربی ترجمه شده است که جانوران نقش موثر و برجستهای در شخصیتهای داستانی حکایات آن دارند. به غیر از این متن ادبی خیلی مهم، کتابهای دیگری هم هستند که دربردارنده شخصیتهای حیوانی و جانوری هستند و این شخصیتها نقش مهمی در نمادگرایی دارند. نمادگرایی به این دلیل که خیلی از حرفها را به دلیل مسائل فرهنگی، سیاسی زمانهای مختلف و خاص و برخی منطقهای حکایت داستان و مثل و خیلی از دلایل دیگر نمیشود از قول آدمها زد؛ غیر از «کلیله و دمنه» میتوان «جوامع الحکایات» محمد عوفی را نام برد، حتی برخی از داستانهای قیدشده در مثنویهای سنایی، از «مرزباننامه» به شکل مهمتری یاد کنیم زیرا این کتاب یکی از منابع برجسته در این زمینه است، میتوانیم از «منطق الطیر» صحبت کنیم و همچنین میتوانیم به «شاهنامه» اشاره کنیم که برخی از شخصیتها و برخی از قهرمانهایش در هیئت یک جانور از جمله «رخش رستم» جلوه پیدا کرده است.
او افزود: جلوتر که میآییم به «هزار و یکشب» میرسیم که اولین داستانی که شهرزاد قصهگو تعریف میکند مربوط به مرغ و خروس و حیوانات اهلی است که در خانه نگهداری شده و با هم صحبت میکنند و در داستانهای دیگر این کتاب هم شخصیتهای جانوری بیشماری را میتوانیم ببینیم. در ادبیات معاصر هم این نقشها حفظ شده و گاه نقش حیوانات در داستانها برجستهتر از انسانها شده و نسبت به آنها تفوق معنایی پیدا کرده است. این جایگاه حیوانات در ادبیات ماست، ما هرجا خواستهایم بچهها را به سمت پند و اندرز بکشانیم سعی کردهایم برایشان قصهای تعریف کنیم؛ مثلا روباه مکار است و نقش فریبدادن را دارد، گوسفند بیدفاع را داریم و بره بیعقل و نادان را یا مثلا جغد زیرکی را میبینیم که میتواند برای حیوانات دیگر تصمیم بگیرد، هدهد را داریم که میتواند خبرآورنده و دانای داستان باشد و موارد دیگر که اگر بخواهیم نام ببریم خیلی طولانی و پرداختن به آنها مستلزم تحقیق و پژوهش است.
الوندی خاطرنشان کرد: یکی از دلایل مهم پرداختن به شخصیتهای حیوانی و جانوری وجه نمادگرایانه و نمادپردازانه داستانهاست. در ادبیات غربی این داستانها، گونهای از داستانگویی هستند که به آنها فابل گفته میشود و شخصیتهای حیوانی کارکردهای شخصیتهای انسانی را دارند و خیلی شبیه به انسانها در گونهها و اندیشهها مختلف بهنظر میآیند. اما در ادبیات معاصر این نقشها به نحوی عوض شده است؛ در ادبیات معاصر بخصوص ادبیاتی که امروزه به ادبیات تصویری و انیمیشن و فیلم تبدیل میشود حیوانات دیگر حیوانات منفعل برگرفته از تیپهای انسانی نیستند و حیوانات دارای شخصیت میشوند و هر شخصیت ویژگیهای خاص و شخصی خود را دارد. میبینیم در داستان گربهای هست که این گربه با گربههای دیگری که در داستانهای دیگر شخصیتپردازی میشود، متفاوت است. گربه را به این دلیل گفتم زیرا بر اساس پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده، مشخص شده گربهها نسبت به حیوانات دیگر شخصیتهای منحصربهفردتری دارند. ممکن است گربهای باشد که شخصیت فیس و افادهای دارد، گربه دیگری باشد که بسیار متین است و گربهای باشد که شخصیت بسیار تنبلی دارد و گربهای هم بازیگوش باشد. در واقع ویژگیهای شخصیتی که در قالب کاراکتر داستانی درمیآیند، خیلی خاصتر میشوند و نویسندهها ویژگیهای تیپیک را بهگونهای حذف میکنند تا به ویژگیهای شخصیتی آن حیوان برسند.
نویسنده «اسمت چیه؟ تربچه»، «دیو کوچولو بچه آدم» و «عملیات نجات صورتی» درباره اینکه به نظر میرسد در ادبیات معاصر کاراکترهای انسانی جایگزین کاراکترهای حیوانی در ادبیات شده و یا نقش پررنگتری دارند، گفت: کاراکترهای انسانی جایگزین کاراکترهای جانوری نشدهاند و جانورانی که در داستانها هستند به حاشیه کشیده نشدهاند به این دلیل که هنوز هم ما برای برقرای ارتباط با خردسالان و کودکان به جانوران آشنا نیاز داریم؛ بچهها در اوایل کودکی خود به شدت دنبال شخصیت بخشیدن به عناصر بیجان، حیوانات و گیاهان هستند و تکنیک جاندارپنداری و استفاده از داستان کمک میکند بچهها راحتتر ارتباط برقرار کنند و به همین دلیل همچنان مرسوم است که از شخصیتهای جانوری استفاده شود. اعتقاد ندارم که شخصیتهای جانوری به حاشیه رانده شدهاند، چون شخصیتها کارکردهای خاص خود را دارند و میتوانند به راحتی به ذهن بچهها راه پیدا کنند و بچهها میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. اگر میبینید شخصیتهای انسانی شاید حضورشان در داستان غلبه بیشتری دارد به این دلیل است که خیلی از کتابهایی را که شخصیت حیوانی دارند، ندیدهایم و یا در کشور ما کمتر ترجمه میشود و یا کمتر اقبال نشان داده شده و به نظر جانوران نقش پررنگی در ادبیات کودک و نوجوان دارند و فکر نمیکنم این نقش حالاحالاها از بین برود و به حاشیه رانده شود.
الوندی همچنین درباره اینکه آیا پرداختن به شخصیتهای جانوری میتواند منجر به توجه و حفظ گونههای جانوری شود، گفت: من موافقم. شخصیتهای حیوانی و پرداختن به آنها میتواند منجر به حفظ گونههای جانوری شود زیرا نمونههای زیادی از این اتفاقها و رخدادها در دنیای معاصر دیده شده؛ از جمله نجات خرسهای قطبی و پنگوئنها. زمانیکه شخصیتهای جانوری را در قالب فیلم و سریال و انیمیشن و داستان به بچهها معرفی میکنیم، به گونهای شاخکهای بچهها را درباره جانوری که از آن استفاده کردهایم تیز میکنیم، در واقع با جذابیت داستانی که این شخصیتها دارند، شاخکهای بچهها را نسبت به خودشان حساس میکنند. عروسکها و انیمیشنهایی که ساخته میشود با اقبال بچهها روبهرو میشود و این شخصیتها به دنیای حقیقی بچهها راه پیدا میکنند، بچهها به آنها حساستر شده و میشود گفت بیشتر آنها را لمس میکنند و جانوران را با خود یکی میدانند، بنابراین نویسندهها میتوانند از این ویژگی و امتیاز داستانپردازی برای حفظ گونههای در حال انقراض جانوران استفاده کنند و به گونهای آنها را نجات دهند.
نویسنده «گشنه شده گوساله»، «عروسک نانازی بیا بریم به بازی» و «فیل کوچولوی شیطون» با اشاره به کتابهای جدیدی که در دست انتشار دارد، گفت: خودم مجموعهای پنججلدی را دارم که انتشارات طلایی آنها را چاپ میکند، این مجموعه درباره یک روباه است که در نزدیکی خانه ما زندگی میکرد و با نوشتن آن شاید از یک نگاه تاریخی عبور کردم و خواستم بگویم روباه جانور مکاری نیست و همواره در پی فریب ما نیست، روباه میتواند به ما نزدیک باشد و خیلی چیزها را به ما بیاموزد و ویژگیهای شخصیتی که دارد میتواند به بهتر شکلگرفتن شخصیت و پرورش بچهها کمک کند. مجموعه پنججلدی دیگری را هم برای گروه سنی کودک نوشتم که درباره شخصیتی به نام «آقای گاندو» است؛ آقای گاندو همان تمساح پوزهکوتاه سیستان و بلوچستانی است که به شهر میآید و با اتفاقی روبهرو میشود. این شخصیتها همچنان زندهاند و همچنان نویسندهها به آنها مدیون هستند و همواره به این شخصیتها برای بیان اندیشهای که قصد انتقالش را به ذهن بچهها دارند، متوسل میشوند.
انتهای پیام
نظرات