در همین راستا خبرنگار ایسنا درباره چگونگی ساخته شدن این قطعه گفت وگویی داشته با بیژنی که خواننده این اثر بوده است.
بیژن بیژنی درباره چگونگی شکل گرفتن اثر «نهانخانه دل» در سال ۶۹ بیان کرد: پیش از اینکه همکاریای بین من و آقای روشن روان شکل بگیرد، همیشه به موسیقی ایشان علاقهمند بودم. پس از نخستین پروژهای که با ارسلان کامکار در آلبوم «افسانه سرزمین پدری» داشتم، اثر را به استاد روشن روان تقدیم کردم. از آنجایی که به نوع موسیقی ایشان علاقه داشتم، مشتاق بودم که همکاری مشترکی داشته باشیم. پس از اینکه استاد روشن روان «افسانه سرزمین پدری» را گوش کردند، صدای من مورد پسند ایشان قرار گرفت و تصمیم به همکاری گرفتیم که در پایان به تولید این اثر منجر شد. استاد روشن روان موسیقی درخشانی برای این اثر ساخته که در آن زمان تا به امروز بسیار بازتاب داشته است. این اثر جزو کارهای خوبی است که در حافظه شنیداری مردم مانده و برای آنها بسیار محبوب است.
این خواننده درباره اینکه چگونه شد که فرهادی اثر «نهانخانه دل» را برای تیتراژ پایانی فیلمش برگزید، گفت: جناب فرهادی این اثر را در آن سالها گوش کرده بود و همانطور که خود ایشان گفتهاند این کار از جمله آثار موسیقی مورد علاقهشان بوده است. البته آقای کیارستمی نیز بارها به من گفته بود که علاقه زیادی به این اثر داشته است. من هنوز فیلم را ندیدهام ولی آقای فرهادی از انتخاب این اثر برای تیتراژ پایانی فیلم خود بسیار خرسند بود.
او درباره استفاده از آثار موسیقی قدیمی در فیلمها میگوید: خیلی از کارگردانهای ایرانی فیلمی را میسازند و برای موسیقی آن، از اثری که قبلا ساخته شده و با فیلم آنها همخوانی دارد استفاده میکنند. مثلا آقای کیارستمی در فیلم «خانه دوست کجاست؟» از موسیقی امین الله حسین که ملیت ایرانی فرانسوی دارد، استفاده کرد؛ در حالی که امین الله حسین این موسیقی را برای فیلم آقای کیارستمی نساخته بود.
این موضوع را با بیژن بیژنی مطرح میکنیم که خیلی وقتها فیلمهای ایرانی از داشتن موسیقی که مختص به آنها باشد، مبرا هستند؛ توضیح میدهد: آقای کیارستمی اینگونه بود و زمانی که کارش خیلی دیده شد و مورد توجه قرار گرفت اکثر آثارش موسیقی نداشتند. البته خیلی از کارگردانها اینگونه عمل میکنند. مثلا فیلم «جدایی نادر از سیمین» هم موسیقی فیلم خاصی برایش ساخته نشده و موسیقی آن در این حد است که سیمین در حال خروج خانه است و تنها چیزی که با خود میبرد، کاستی از استاد شجریان است که همزمان با این سکانس صدای استاد پخش میشود. این امر، هم دلبستگی کارگردان به شجریان را نشان می دهد و هم اینکه ادای احترامی است به او.
او ادامه میدهد: گاهی ممکن است در فیلم به موسیقی نیازی نباشد ولی در بعضی مواقع موسیقی به گونهای به کار جان میدهد که شاید اثرگذاری آن از دیالوگها نیز بالاتر رود. مثلا فردی مانند جان ویلیامز، انقدر آثار موسیقی فیلم او قوی است که خود من حتی اگر فیلم را ندیده باشم موسیقی آن را گوش میدهم. ولی در آثار ایرانی به خصوص سریالها، خوانندهها برای تیتراژ آنها میخوانند که این امر به یک مارکت تبدیل شده و در نهایت ویژگی یک اثر موسیقیایی را ندارد.
انتهای پیام
نظرات