به گزارش ایسنا، امیر سرتیپ خلبان جهانگیر ابنیمین در نخستین ساعتهای آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با پروازی به یادماندنی از پایگاه هوایی بوشهر، به همراه سایر خلبانان نیروی هوایی ارتش، حماسهای آفرید که تا ابد در تاریخ این سرزمین و در اذهان مردمان آن باقی خواهد ماند.
این قهرمان هشت سال دفاع مقدس، نخستین کسی بود که با هواپیمای خود از مرز عراق گذشت و اولین بمب را بر سر صدام و صدامیان فرود آورد. این اتفاق تنها ۲ ساعت پس از آغاز رسمی جنگ افتاد، در شرایطی که بسیاری در ایران و در جاهای دور و نزدیک حتی تا ساعتها و شاید روزها متوجه این تهاجم عراق نشده بودند، «ابن یمین» و همرزمان او در عرض دو ساعت چنان جوابی به این تجاوز صدام دادند که وی تا پایان جنگ از آن به عنوان اتفاقی تلخ یاد می کرد.
امیر سرتیپ خلبان جهانگیر ابنیمین خاطره نخستین بمباران مواضع نظامی عراقیها را این چنین روایت میکند:
«در شهریورماه سال ۵۹ به عنوان خلبان شکاری پایگاه هوایی بوشهر خدمت میکردم که صدام آن حماقت را انجام داد و به کشور ما حمله کرد. من به عنوان فرد کوچکی در گردان ۶۱ شکاری پایگاه هوایی بوشهر، مسئولیت معاونت گردان را بر عهده داشتم.
از قبل با توجه به تحرکات و تهدیداتی که در مرز رخ داده بود، به این قضیه واقف بودیم که شاید عراق به طور رسمی به ما حمله کند. این تحرکات از حدود یک سال قبل از شهریور ۵۹ از سوی عراق آغاز شده بود، قبل از آغاز جنگ ما شهید باستانی را از دست دادیم و شهید لشکری به اسارت درآمد.
پایگاه بوشهر، در خط اول مقدم نبردهای هوایی بود، روز ۳۱ شهریور ۵۹ من در پایگاه حضور داشتم، ساعت حدود دو بعد از ظهر بود که همه خلبانان حتی آنهایی که در خانه و در حال استراحت بودند به مقر فرماندهی آمدند، از قبل طرحهایی برای مقابله با حمله احتمالی دشمن آماده کرده بودیم و یک سری هدف را در کشور عراق مشخص کرده بودیم.
فرمانده پایگاه بوشهر در آن زمان شادروان دادپی بود، چون از قبل توسط ایشان درباره حمله احتمالی به مواضع عراق در صورت تجاوز به ایران توجیه شده بودیم، خیلی سریع دستههای پروازی شکل گرفت. من و تیمسار بختیاری و امیر سفیدروی و جناب سرهنگ حقپرست به عنوان خلبان یکم بودیم، خلبانان دوم هم شهید روستا، امیر فضلالله امینی و قدیری مقدم بودند.
ما دنبال این بودیم که در اسرع وقت از بعثی ها به خاطر تجاوز به کشورمان انتقام بگیریم. بلافاصله بعد از دو ساعت گروه پروازی ما آماده شد و به سمت هواپیماها رفتیم. هدف ما پایگاه «شُعیبیه» عراق در استان بصره بود که یکی از پایگاه های مهم و قوی عراق به حساب میآمد.
بالاخره ساعت حدود ۴ بعد از ظهر ۳۱ شهریور بود که پرواز کردیم. دسته پروازی ما در ارتفاع بسیار پایینی حرکت میکرد، در نقطهای نزدیکی آبادان و بعد از مرز، چون دشمن احتمال میداد که ما درصدد انتقام باشیم، پدافند خود را آماده نگه داشته بود.
من، اولین هواپیمایی بودم که بعد از آغاز رسمی جنگ از مرز رد میشدم. به جرأت بگویم هیچ ترسی نداشتم، خیلی امیدوار بودم که عملیات با موفقیت انجام شود، بلافاصله بعد از عبور از مرز با پدافند بسیار سنگین عراقیها مواجه شدیم، مگر میشود کشوری به کشور دیگر حمله کند و تمام نیروهایش را در آماده باش کامل قرار ندهد؟ پدافند عراق هم برخلاف آنچه تصور میشود که آماده نبود، خیلی ما را اذیت کرد. رادارهای آنها حتی قبل از اینکه وارد کشور عراق شویم، ما را ردیابی می کردند.
به هر ترتیب سر وقت تعیین شده روی هدف قرار گرفتم، به سمت هدف شیرجه رفتم، از ارتفاع بالا که به سمت فرودگاه نزدیک میشدم، دیدم این فرودگاه با اطلاعاتی که به ما داده بودند، خیلی تفاوت داشت، چون نقشه ها و اطلاعات ما قدیمی بود. ولی به هر حال بمبهایمان را به عنوان اولین بمبهایی که در کشور عراق فرود میآید، با موفقیت در مناطق مختلف فرودگاه ریختیم.
در حال بازگشت به پایگاه بودیم که هواپیمای من مورد اصابت پدافند عراقی ها قرار گرفت، به حدی که کنترل هواپیما برایم بسیار دشوار شده بود، با هر زحمتی که بود هواپیما را به پایگاه رساندم و در باند فرودگاه نشاندم.
ماهیت کاری نیروی هوایی، واکنش سریع به تهدیدات است. پاسخ نیروی هوایی ارتش به شروع رسمی تجاوز دشمن تنها دو ساعت بعد از این اتفاق، معطوف به این ماهیت ذاتی نیروی هوایی است. این که من اولین بمب را در عراق ریختم مهم نیست، مهم این است که کل مجموعه نیروی هوایی، اولین و تنها ارگان رسمی بود که بلافاصله به مقابله با دشمن پرداخت و خوشبختانه توانست خوابهای صدام برای ایران را پریشان کند و به نظر من، همه ما جزو اولینها هستیم.»