/روز شمار واقعه كربلا/ دهم محرم؛ عاشورا مــكن اي صــبــح طــلــوع

در تاريخ بشر، روزي است كه شايد بتوان آن را تقابل حقيقي خير و شر، فارغ از هر اسطوره و افسانه‌اي دانست، آن روز روزي است كه يك سوي ميدان، مردي از پاكان عالم به همراه ياران خود قرار مي‌گيرد و در سوي ديگر سپاهي كه به خاطر چيزي جز كينه و هواهاي دنيوي و نفساني به جنگ با وي نيامده‌اند و اين در حالي است كه فرمانده خير در پي محو بنيان باطل است و تلاش مي‌كند كه افراد هر چه كمتري خود را به آن بيالايند و در آخرين لحظات حيات خود نيز در اين مسير تلاش مي كند...

به گزارش خبرنگار دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) تاريخ وقوع اين رويارويي، دهم محرم سال 61 ه- ق است و در سمت سپاه خير، امام حسين (ع) قرار دارد و در سوي ديگر عمر بن سعد و سپاهش و يزيد كه رخدادهاي اين روز بزرگ در صحراي كربلا در ادامه مي‌آيد:

1. شهادت امام حسين(ع)

در اين روز در سال 61ه-ق، حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در سن 58 سالگي و (و يا 56و يا 57سالگي) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگي و گرسنگي در زمين كربلا به شهادت رسيدند و روزي است كه شهادت اهل بيت و اصحاب امام حسين (عليهم السلام) در آن به وقوع پيوسته است.

چهار هزار ملك در اين روز به زمين كربلا براي نصرت آن حضرت آمدند و چون اجازه جنگ نيافتند تا ظهور حضرت مهدي (ع) گريه كنان نزد قبر امام حسين (ع) ماندگار هستند.

در اين روز نخوردن و نياشاميدن بخصوص از غذاهاي لذيذ مناسب است.

2. شهادت حبيب بن مظاهر اسدي كوفي.

3. شهادت مسلم بن عوسجه.

4. شهادت حربن يزيد رياحي.

5. شهادت جون (غلام ابوذر غفاري).

6. شهادت همسر وهب، به دست رستم غلام شمر.

7. شهادت حضرت علي اكبر (ع) فرزند بزرگ سيدالشهداء(ع).

8. شهادت قاسم بن الحسن(ع).

9. شهادت عبدالله بن الحسن(ع).

10. شهادت حضرت عباس بن علي بن ابي طالب (ع).

11. شهادت باب الحوائج حضرت علي اصغر(ع).

12. ماتم و ناله و گريه اهل حرم سيدالشهداء(ع) بر آن حضرت و اولاد و بستگان و اصحاب ايشان.

13. غارت اموال از خيمه هاي امام حسين(ع).

14. فرار بانوان و كودكان حرم امام حسين (ع) به سوي بيابانها بعد از شهادت آقا و سرورشان حضرت اباعبدالله (ع).

15.غارت كردن لباس و زره و ... از بدن مطهر شهداي كربلا.

16.جدا شدن سر مطهر امام حسين(ع) و برخي از اصحاب آن حضرت از بدنهايشان.

17.به آتش كشيدن خيمه‌هاي آل الله، فرزندان رسول خدا و علي مرتضي (ع) و فاطمه زهرا(س).

18.شهادت دختران كوچك حاضر در كاروان امام حسين (ع) در كنار خيمه‌ها.

19.گريه و ماتم بر سيدالشهداء (ع) و عزاي زمين و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملك و وحوش بر آن حضرت.

20. انتقال راس مطهر امام حسين(ع) به كوفه

عصر عاشورا راس مطهر و نوراني امام حسين(ع) را توسط "خولي بن يزيد اصبحي" و "حميد بن مسلم ازدي" به كوفه فرستادند.

21.خونين شدن ريشه هر گياهي كه از زمين مي‌كشيدند، از مصيبت عظماي آن روز.

شرح مختصر واقعه عاشورا:

در صبح اين روز در كربلا حضرت امام حسين (ع) دست به دعا برداشت و گفت:

«اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى فى كُلِّ كُرْبَةٍ وَ اَنْتَ رَجآئى فى كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لى فى كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بى ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ كَمْ مِنْ كَرْبٍ يَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤ ادُ وَ تَقِلُّ فيهِ الْحيلَةُ وَ يَخْذُلُ عَنْهُ الْقَريبُ وَ الْبَعيدُ وَ يَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تُعْيينى فيهِ الاُْمُورُ اَنْزَلْتُهُ بِكَ وَ شَكَوْتُهُ اِلَيْكَ راغِباً فيهِ عَمَّنْ سِواكَ فَفَرَّجْتَهُ وَ كَشَفْتَهُ وَ كَفَيْتَنيهِ فَاانْتَ وَلِىُّ كُلِّ نِعْمَةٍ وَ صاحِبُ كُلِّ حاجَةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ رَغْبَةٍ فَلَكَ الْحَمْدُ كَثيراً وَ لَكَ الْمَنُّ فاضِلاً»

خدايى تويى مورد اطمينان من در هر اندوه شديد و تويى اميد من در هر سختى و تويى مورد اطمينان و ذخيره‏ام در هر امرى كه بر من فرود آمد، چه بسيار اندوه شديدى كه دل از آن ناتوان مى‏شود و چاره در آن كم مى‏گردد و خويش و بيگانه به آن كمك نمى‏دهد و دشمن به خاطر آن زخم‏زبان مى‏زند و كارها در آن خسته‏ام مى‏كند، آن را به درگاه تو آوردم و از آن به تو شكايت نمودم، از غير تو در آن رو گردانم‏ پس آن را گشودى و برطرف كردى و مرا از آن كفايت نمودى، پس تويى سرپرست هر نعمت و صاحب هر جاجت و نهايت هر رغبت، ستايش بسيار توراست و احسان بسيار توراست".

پس صف آرائى لشكر خود نمود و امر فرمود تا آتش در هيزم هاى خندق زدند كه آن خندق آتش، مانع از رفتن لشكر به جانب خيمه هاى زنان باشد.

از آنطرف عمر سعد نيز صفوف لشكر خود را آراست.

در آن زمان ، حضرت سوار بر شترى شد و ما بين دو لشكر ايستاد و اهل عراق را ندا كرد و بعد از حمد و صلوات، نسب خود را اظهار كرد و بيان فرمود كه:

"آيا شما نيستيد كه نامه‌هاى متواتر به من نوشتيد و مرا به اينجا دعوت كرديد. الحال چه شده ؟ آيا من كسى را كشته‌ام يا كسى را آسيبى زده‌ام يا مالى از كسى برده‌ام؟ براى چه براى كشتن من جمع شده‌ايد؟"

عمر سعد تيرى به چله كمان گذاشت و به لشكر خود گفت كه نزد امير شهادت دهيد كه من اول كسى بودم كه تير به جانب حسين افكند. همين‌كه آن تير را افكند، لشكر او نيز سيد الشهداء را تير باران كردند و در همان ساعت جماعتى از اصحاب آن جناب شهيد شدند و پيوسته يك، يك به ميدان رفتند و شهيد شدند تا وقت ظهر شد.

ابو ثمامه به حضرت سيد الشهدا (ع) عرض كرد كه وقت نماز ظهر است، مى‌خواهيم يك نمازى ديگر با شما بجا بياورم . از لشكر عمر سعد مهلت نماز خواستند. آنها، مهلت ندادند. لاجرم دو تن از ياران آن حضرت در برابر نماز گزاران قرار گرفتند و هر تير و نيزه كه وارد مى‌شد بر بدن خود مى‌خريدند.

در ادامه واقعه كربلا يك يك اصحاب به ميدان رفتند و شهيد شدند تا نوبت به جوانان هاشمى رسيد. ايشان نيز يك، يك ، به جهاد رفتند و به نحوى جهاد كردند و شهيد شدند كه از تصور حالشان، جگرها آتش مي‌گيرد.

جناب على اكبر، چون خواست به ميدان برود، پدر نگاه مايوسانه‌اي به قامت او كرد، گريه او را فرو گرفت على اكبر چون به ميدان رفت و جنگ كرد و تشنگى در او خيلى تاثير كرد، برگشت نزد پدر و از ميزان عطش دروني خود شكايت كرد.

خدا داند كه در اين حال چه بر آن پدر مهربان گذشت كه آبى نداشت كه جگر تفته فرزندش را خنك كند. لاجرم سخت بگريست و على به ميدان برگشت و جهاد كرد تا او را شهيد كردند. همين‌كه پدر بالاى سر او آمد و آن بدن پاره پاره و صورت شبيه رسول خدا (ص) را بخون و غبار آلوده ديد، صورت به آن صورت نهاد و سخناني با فرزند شهيد خود گفت.

آن حضرت همچنين ملاحظه كرد شهادت قاسم و واقعه قطع شدن دستهاى حضرت ابوالفضل(ع) و كيفيت شهادت آن مظلوم و ساير شهداء كه مجال ذكر آنها نيست.

بالاتر از همه تذكر شهادت حضرت علي اصغر (ع) است. نمى دانم كه سيد مظلومان چه حالى داشته آنوقتى كه آن طفل را به آنجناب دادند كه آبى براى او بگيرد و عوض آنكه آن قوم بي حيا آن طفل را آب دهند تيرى به گلوى نازك او زدند كه آن طفل در دست پدر، جان داد.

و بايد تامل كرد در حال عبدالله بن الحسن (ع) آن هنگامى كه عموى خود را در قتلگاه ميان لشكر تنها ديد از خيمه نزد آن جناب دويد و وقتى رسيد كه ظالمى شمشير بلند كرده بود كه به آن حضرت بزند. عبدالله گفت واى بر تو، مى‌خواهى عموى مرا بكشى. پس دست خود را سپر كرد. شمشير دست او را قطع كرد و به پوست آويزان شد. پس آن مظلوم ناله اش بلند شد و حضرت او را در دامن گرفت و او را تسلى مي‌داد كه حرمله او را با تيرى زد و شهيد كرد.

در مورد كيفيت شهادت امام حسين (ع) هم بايد دانست كه چه بر آن حضرت و بر اهل بيت او گذشته است. به خصوص آن وقتى كه به جهت وداع ايشان به سوي خيمه‌ها آمد و آنها را صدا زد و با يك، يك آنها وداع كرد و آنها را امر به صبر فرمود و لباسي را طلبيد و در زير جامه‌هاى خود پوشيد و به ميدان رفت و رجز خواند و با حال تشنگى و داغهاى كمرشكن كه آن حضرت ديده بود، چه نوع مبارزت و شجاعتى از آن حضرت ظاهر شد تا آنكه پيشانى مقدسش را شكستند. جامه بلند كرد كه خون از چهره پاك كند، تير زهر آلود سه شعبه به قلب مباركش رسيد، همينكه آن تير را از پشت سر بيرون كشيد، مانند ناودان، خون از جاى آن جارى شد.

در اين وقت بواسطه آن زخم و زخمهاى فراوان ديگر كه بر بدنش بود ضعف و ناتوانى بر آن حضرت عارض شد، از كارزار ايستاد. مالك بن يسر بجانب آن جناب روان شد و ناسزا گفت و شمشيرى بر سر مباركش زد كه كلاه زير عمامه آن حضرت مملو از خون شد و صالح بن وهب نيزه بر پهلوى مباركش زد كه از اسب بر روى زمين افتاد.

حضرت زينب چون اين وقايع را ديد، از خيمه بيرون دويد و فرياد برداشت "وا اخاه واسيداه وا اهل بيتاه" . اى كاش ‍ آسمان خراب مى‌شد و بر زمين مى‌افتاد و كاش كوهها از هم مى‌پاشيد" .

و با فرياد به عمر سعد گفت: اى عمر، ابو عبدالله را مى‌كشند و تو او را نظاره مى‌كنى.

عمر سعد پاسخي نگفت.

حضرت زينب (س) به لشكر عمر سعد هم گفت: "واى بر شما مگر ميان شما يك نفر مسلمان نيست. احدى نيز جواب او را نداد.

سپس شمر لشكر خود را ندا داد:  "مادر بر شماها بگريد انتظار چه مى‌بريد، چرا كار حسين را تمام نمي‌كنيد".

پس همگى بر آن حضرت از هر سو حمله كردند... پس آن جناب را شهيد كردند به نحوى كه ذكرش را شايسته نمى‌دانم . پس از آن لشكر عمر سعد به خيمه‌هاي محترمش ريختند و آنچه در خيمه ها بود، بردند و زنهاى داغديده را بيازردند. زنها ناله هاشان بلند شد. عمر سعد به جانب خيمه‌ها آمد. زنها چنان فرياد كشيدند و گريستند كه ابن سعد به حال آنها رقت كرد. فرياد زد كه كسى متعرض ايشان نشود. ولي كسي به حرفهاي وي چندان توجهي نداشت و اين واقعه، مفصل است و اين نوشته را گنجايش بيش از اين نيست والى الله المشتكى و هو المستعان.(و خدا است كه به نزد وي شكايت برند و اوست شنوا)

شيخ طوسى در كتاب مصباح از عبدالله بن سنان روايت كرده است كه گفت: "من در روز عاشورا به خدمت حضرت امام جعفر صادق (ع) رفتم، ديدم كه رنگ مباركش متغير و آثار حزن و اندوه از روى شريفش ظاهر است و مانند مرواريد آب از ديده‌هاى مباركش مي‌ريزد.

گفتم : يابن رسول الله، سبب گريه شما چيست؟ هرگز ديده شما گريان مباد.

فرمودند:"مگر غافلى كه امروز چه روزي است . مگر نمى دانى كه در مثل اين روز، جد من حسين، شهيد شده است ... مثل اين روز در اين وقت جنگ از آل رسول منقضى شد و سى نفر از ايشان با يارانشان بر زمين افتاده بودند كه هر يك از ايشان اگر در حيات حضرت رسول (ص) فوت مى شد، آن حضرت صاحب عزاي او بود. پس آن حضرت آنقدر گريست كه محاسن شريفشان تر شد".

در اواخر روز عاشورا سزاوار است كه ياد آورى از حال حرم امام حسين و دختران و اطفال آن حضرت كه در اين وقت در كربلا اسير دشمنان و مشغول به حزن و گريستن بودند و مصيبتهائى بر ايشان گذشته كه در خاطر هيچ آفريده‌اي خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد. پس برخيزى و سلام كنى بر رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهرا و حسن مجتبى و ساير امامان از ذريه سيد الشهداء عليهم السلام و ايشان را تعزيت گوئى بر اين مصائب عظيمه با قلب محزون و چشم گريان.

قتل ابن زياد در عاشوراي سال 67 ه-ق

ابن زياد در روز عاشوراي سال 67 ه-ق به فرمان مختار به جزاي ظاهري اعمالش رسيد و كشته شد. حصين بن نمير و جمعي از قتله امام حسين (ع) نيز همراه ابن زياد به قتل رسيدند.

ابن زياد ملعون به دست ابراهيم پسر مالك اشتر نخعي كشته شد و سرش را براي مختار فرستادند. مختار هم سر او را براي امام زين‌العابدين (ع) فرستاد. هنگام وارد كردن سر ابن زياد حضرت مشغول غذا خوردن بودند. لذا سجده شكر به جاي آورده فرمودند:« روزي كه ما را بر ابن زياد وارد كردند غذا مي‌خورد. من از خدا خواستم كه از دنيا نروم تا سر او را در مجلس غذاي خود مشاهده كنم، همچنان كه سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا مي‌خورد. خداوند به مختار جزاي خير دهد كه خونخواهي ما را نمود».

سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شكر كنيد.

عاشورا روز قيام حضرت مهدي (ع)

به روايتي حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن العسكري ارواحنا فداه در اين روز قيام خواهند كرد.

شب يازدهم محرم

1.شام غريبان كربلا

نخستين شب عزا و سوگ خاندان پيامبر(ص) پس از شهادت سيدالشهداء(ع) است. شبي تيره‌تر از سياهي، شبي جانسوز كه در آن تلخترين لحظات بر خاندان امام حسين (ع) گذشت.

آيا مي‌شود رنج و سوز و مصيبت بازماندگان حضرت را در آن شب بيان كرده و يا حتي تصور كرد؟

آيا كسي درك مي‌كند كه ديدگان خونفشان عمه امام زمان (ع) و اهل بيت (ع) چقدر و چگونه بر آن حضرت گريستند؟

آيا كسي مي‌تواند تصور كند كه آه و ناله سوزناك آن عزيزان چگونه بوده است؟

با چه زباني و با چه لفظي مي‌توان دل‌هاي شكسته، قلب‌هاي جريحه‌دار، ناله، نوا و سوز دل يتيمان و بانوان حسيني را بيان كرد؟

شام غريبان است، كودكان يتيم كه ديشب پدر داشتند و بانوان بي‌سرپرست كه ديشب سرپرست و كاشانه داشتند؛ امشب با آشيانه سوخته و دل‌هاي داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبدالله (ع) چه مي‌كنند؟

تفاوت بين اين دو شب چقدر است: شب عاشورا و شب يازدهم؟

ديشب چه سالاري داشتند؟

ديشب چه كسي از خيمه‌ها محافظت مي‌كرد؟

ديشب چه كساني در خيمه‌ها بودند؟ امروز اما بدن مباركشان بدون سر روي زمين است.

آن شب چه كسي سرپرستي بانوان علوي و فاطمي را بر عهده داشت؟

زينت كبري (س) آن شب چه حالي داشت؟

از يك سو مراقبت از حجت خدا زين العابدين (ع) و همسران و يتيمان برادر، و از سوي ديگر به دنبال دختران گمشده، همه اينها در سرزميني كه بدن برادرش و عزيزانش با آن وضع روي زمين افتاده باشند...

آه چه شبي بود آن شب و چه حالي داشت دختر اميرالمومنين (ع).

«سلام علي قلب زينب الصبور و لسانها الشكور».

2.سر امام حسين (ع) در تنور

شب يازدهم شبي است كه سر مطهر امام حسين (ع) در تنور منزل "خولي" بود در حالي كه نورانيت آن سر، فضا را روشن كرده بود.

منابع:

- تقويم شيعه، عبدالحسين نيشابوري، انتشارات دليل ما، 1387

- www.rasekhoon.net

- http://www.erfan.ir

انتهاي پيام

  • دوشنبه/ ۱۴ آذر ۱۳۹۰ / ۱۷:۲۲
  • دسته‌بندی: دین و اندیشه
  • کد خبر: 9009-08889
  • خبرنگار :