تمجيد استادان فلسفه از شعر در همايش حافظ «حافظ دوست‌داشتني‌ترين شاعر همه‌ي دوران‌هاست»

در آستانه‌ي روز بزرگداشت حافظ، همايش «هم‌زمان و در زمان با حافظ» عصر ديروز (دوشنبه، 18 مهرماه) در شهر كتاب برپا شد.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين همايش، علي‌اصغر محمدخاني - معاون فرهنگي شهر كتاب - با اشاره به تمام‌ناشدني بودن حافظ گفت: با هر بار خواندن شعر حافظ، نكات جديدي از شعر او كشف مي‌شود. بايد به اين پرداخت كه چرا حافظ تمام‌ناشدني است. بسياري از شاعران هستند كه وقتي كار آن‌ها را چند بار مي‌خواني، نكته جالبي در كارشان نيست؛ اما حافظ گويا پايان‌ناپذير است.

او در ادامه بيان كرد: ويژگي‌هاي متعددي را براي شعر حافظ نام برده‌اند؛ اما ما باز هم به كارهاي نو نياز داريم؛ چون نكات كشف‌ناشدني درباره حافظ زياد است. اين كارهاي نوين ما را به شعر حافظ نزديك‌تر مي‌كند.

محمدخاني گفت: چرا شعر حافظ را مي‌توانيم بارها بخوانيم و شگفت‌زده بشويم و لذت زيبايي‌شناسي براي ما ايجاد شود و هربار دريچه جديدي براي‌مان گشوده مي‌شود؟ چرا حافظ شاعري ازلي و ابدي نام گرفته است؟ اين‌ها مباحثي است كه زياد از آ‌ن‌ها حرف زده شده است؛ اما باز هم بايد حرف زد. بهره حافظ از حداكثر ظرفيت و ظرافت زبان فارسي است.

او همچنين عنوان كرد: خوب است ما نگاهي به كارنامه حافظ‌پژوهشي داشته باشيم كه شامل ديوان‌هاي حافظ، چاپ كتاب‌هايي كه در شرح و تفسير اشعار حافظ نوشته شده است و فال‌نامه‌هاي حافظ مي‌شود.

محمدخاني با اشاره به برگزاري نشستي با موضوع حافظ در مسكو گفت: ‌روز چهارشنبه در مسكو بحثي راجع به حافظ انجام مي‌شود كه آقاي مهدي محقق و كمالي سروستاني در اين نشست حاضر مي‌شوند.

حافظ؛ دوست‌داشتني‌ترين شاعر همه‌ي دوران‌ها

در ادامه اين همايش، رضا داوري اردكاني - استاد فلسفه و رييس فرهنگستان علوم ايران - با بيان اين‌كه نگاه من به حافظ و به شعر به طور كلي، نگاه يك دانشجوي فلسفه است، گفت: تثليث به سه‌گانگي اشاره دارد؛ سه‌گانه شعر، زبان، تفكر و انديشه. چيزي كه مدنظر من است، يگانگي اين سه است.

او افزود: 600 سال است كه از حافظ گفته مي‌شود و تا وقتي كه شعر هست، حافظ هم هست. حافظ دوست‌داشتني‌ترين شاعر همه دوران‌هاست. در زماني كه به هر حال غرب قدرت دارد و فرهنگ او، فرهنگي مسلط است، طبيعي است شاعر اروپايي، شاعر جهاني باشد؛ اما مي‌بينيد كه حافظ جهاني است و احترامي كه گوته و نيچه به حافظ مي‌گذارند، به كم‌تر شاعري گذاشته شده است.

داوري اردكاني با بيان اين مطلب كه هيچ‌چيز دشوارتر از شعر نيست، گفت: مسأله اين است كه زبان شعر، زبان مفهومي نيست. من از زمانه‌اي كه از شعر قهر كرده‌اند، راضي نيستم. ما در كنه ذات خودمان، در عميق‌ترين لايه‌هاي وجودي خودمان، به شعر نياز داريم و شعر به آن‌جا توجه مي‌كند. اگر حافظ و سعدي را مي‌خوانيم، از اين جهت است كه با وجود اصيل ما و وجود اوليه ما سر و كار دارند.

او تأكيد كرد: اگر در تاريخ در ميان آدميان شعر نباشد، آدمي وجود ندارد. آدم‌ها مي‌توانند شعر بلد نباشند؛ اما بشر بدون شعر نمي‌تواند زندگي كند. ما از زبان براي بيان موزون و مقفا استفاده مي‌كنيم. حافظ در برخي از اشعارش به ماهيت شعر اشاره كرده است. البته اين شعرها بهترين شعرهاي حافظ نيستند. وقتي جايي مضمون بر شعر شاعر غلبه مي‌كند، آن شعر بهترين شعر نيست. هگل درباره صورت و ماده شعر بحث‌هاي خوبي كرده است. صورت و مضمون يك وقت و در موارد نادر در آثار بزرگان شعر، يكي مي‌شوند. شما نمي‌توانيد مضمون را از صورت جدا كنيد. اين اوج شعر است كه صورت و مضمون يكي هستند.

داوري اردكاني در ادامه عنوان كرد: ما هرچه داريم، به زبان تعلق دارد. همه آن‌چه درباره آدم گفته مي‌شود، به زبان دانستن و زباني بودن او برمي‌گردد. حافظ زماني براي بيان مطالبش فكر نكرده است؛ اما من مخالف نيستم كه حافظ معاني را نيز طرح كرده است؛ ولي اهميت حافظ در بيان مطالب اجتماعي نيست. حافظ شاعر است. شعر براي چيزي نيست. همه شاعران چون از تعلقات آزاد مي‌شوند، لحن عرفاني پيدا مي‌كنند. اما حافظ عارف نيست؛ حافظ است. سنايي و عطار عارف هستند، مولوي هم مؤلف عرفان است. اما هرجا مضمون و عرفان غلبه مي‌كنند، شعر سست مي‌شود. هرجا شما احساس مي‌كنيد اين شعر، شعر بزرگي است، اصلا در فكر مطلبش نخواهيد بود. شعر با تفكر همان رابطه‌اي را دارد كه با زبان دارد.

اين استاد فلسفه با طرح اين سؤال كه چرا نمي‌شود شعر حافظ را به زبان‌هاي ديگر ترجمه كرد، گفت: اگر زبان وسيله‌اي بود كه مي‌شد مضمون را در آن ريخت، ترجمه آسان مي‌شد. در شعر ظرف و مظروف يكي هستند. همه جا اين‌گونه نيست. ما زبان‌ها داريم و نسبت اين زبان‌هاي متفاوت با مضمون متفاوت است. در فيزيك اهميت زبان از بين مي‌رود. شعر زبانش اصل زبان، آغاز و كمال زبان است. حافظ به اصل آغاز وجودي بشر مي‌رود و زبان از آن‌جا شروع مي‌شود.

داوري اردكاني در ادامه عنوان كرد: وقتي شعر نيست، خانه وجود آدمي ويران مي‌شود. نگوييد اين آقا معلم فلسفه دارد مدح شعر مي‌كند. اما اگر هيچ دليل قانع‌كننده‌اي نداشته باشم، خودم راضي‌ام كه اگر شعر باشد، همه چيز از شعر نتيجه مي‌شود. شعر نشانه پديد آمدن و فراهم آمدن زمينه چيزهاي ديگري است كه بشر به آن نياز دارد.

او در پايان تأكيد كرد: ما به حافظ نياز داريم. اگر در خانه‌هاي ما دو كتاب هست و يكي از اين دو كتاب بعد از كتاب آسماني، حافظ است، وجهش همين است كه ما يك نياز نادانسته و بيان‌ناكردني به شعر و حافظ داريم.

داوري اردكاني سخنان خود را با شعري از حافظ و با اين غزل به پايان رساند:‌ ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم/ محصول دعا در ره جانانه نهاديم/ در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش/ اين داغ كه ما بر دل ديوانه نهاديم/ سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد/ تا روي در اين منزل ويرانه نهاديم».

كم شدن شمارگان كتاب‌هاي مربوط به حافظ

در ادامه اين همايش، كوروش كمالي سروستاني - مدير مؤسسه دانشنامه فارس و پژوهشگر - با اشاره به سخنان داوري اردكاني، گفت: زماني كه فيلسوفان و انديشمندان و جامعه‌شناسان به ادبيات نگاه مي‌كنند، به نكاتي توجه مي‌كنند كه در نگاه اديبان نيست. خوشبختانه روزهاي بزرگداشت شاعران توانسته عرصه را براي اين اتفاق بگشايد.

او افزود: اولين‌باري كه حافظ‌نامه بها‌ء‌الدين خرمشاهي منتشر شد، در سال 67 ايشان گفتند كارهاي درباره حافظ زيادند و كم‌بار. اما اكنون خرمشاهي در مقاله‌اي كه اخيرا منتشر كرده است، گفته، اكنون داستان متفاوت است و كارهاي بسياري درباره حافظ انجام شده است. حافظ اكنون داراي يك روز مستمر است و حافظ‌نامه‌هايي منتشر مي‌شود.

كمالي سروستاني با اشاره به كتاب‌هايي كه در سال 89 و درباره حافظ منتشر شده است، گفت: در سال 89 مجموع عناويني كه درباره حافظ منتشر شده است، 188 عنوان كتاب و 610 هزار نسخه بوده كه از اين ميان، 46 درصد ديوان حافظ، 33 درصد فال‌نامه و 21 درصد پيرامون حافظ منتشر شده است. با مقايسه اين تيراژ 600هزارتايي با 10 سال پيش متوجه مي‌شويم كه در آن زمان تيراژ كتاب‌هاي درباره حافظ يك ميليون و 200 نسخه بوده است كه اين نشان مي‌دهد يا مردم حافظ زياد دارند يا اقبال نويسندگان براي نوشتن كتاب‌هاي درباره حافظ كم شده است.

او با اشاره به ترجمه‌هاي منتشرشده از ديوان حافظ گفت: پيش‌تر ديوان كامل حافظ كم‌تر ترجمه شده بود؛ اما در اين سال‌ها ديوان كامل حافظ به فرانسه، انگليسي، ايتاليايي و روسي ترجمه شده‌ است.

پيام‌هاي شعر حافظ

در ادامه همايش «هم‌زمان و در زمان با حافظ»، غلامحسين ابراهيمي ديناني - استاد فلسفه - با اشاره به اين موضوع كه هيچ موجودي به غير از آدم، شاعر نيست، گفت: تنها آدم شاعر است و اين فصل حتا ذاتي‌تر از ناطق بودن انسان است؛ يعني نطق همان شعر است. شعر تنزيل است، از بالا مي‌آيد و ساخته نمي‌شود. اول نبوت، بعد شعر و بعد سحر است.

او با بيان اين مطلب كه قرار است در اين همايش با موضوع «حافظ به روايت حافظ» سخن بگويد، گفت: در زندگي حافظ ابهامات زيادي هست. روايات مختلفي درباره او شده است؛ اما حالا بايد ببينيم حافظ خودش را چگونه طرح كرده است. در اين‌جا چند مسأله فلسفي به وجود مي‌آيد؛ اول اين‌كه روايت كردن چيست؟ دوم اين‌كه آيا موجودي مي‌تواند خودش را روايت كند؟‌چه موجودي مي‌تواند خودش را روايت كند؟

ديناني افزود: بايد گفت كه تنها انسان مي‌تواند خودش را روايت كند؛ چون انسان تنها موجودي است كه مي‌تواند از خودش فاصله بگيرد؛ يعني سوژه‌اي است كه خودش را به ابژه تبديل مي‌كند، به خودش مي‌نگرد و خودش را روايت مي‌كند. هرچه هم كه انسان مي‌گويد، از خودش مي‌گويد. براي مثال، خدا را از خودش مي‌گويد. از خدايي حرف مي‌زند كه فهميده است؛ نه خدايي كه نفهميده است. هرچه بگويي، از خودت مي‌گويي.

او افزود: حالا مي‌شود به خلوت حافظ رفت؟ شعر حافظ، شعر ناب است. صورت و معنا يكي است، ننشسته‌ است كه ببافد. از سر سويدايش گفته است. هيچ متفكري به خلوت متفكر ديگري راه ندارد. خدا فقط راه دارد. هر كس تنها از خلوت خودش مي‌تواند به خلوت ديگري راه ببرد. ما تنها در اين صورت مي‌توانيم حافظ را بشناسيم كه از خلوت خودمان حركت كنيم و هرمنوتيكي او را بشناسيم.

ابراهيمي ديناني ادامه داد: هرچه حافظ گفته، خودش را روايت كرده است. حالا وقتي حافظ خودش را روايت مي‌كند، واقعا راوي حقيقي است يا باز هم پاي تفسير در كار است؟ متأسفانه يا خوشبختانه، حافظ خودش را هم تفسير مي‌كند و هر كسي هم كه از خودش بگويد، خودش را تفسير مي‌كند. هر كسي نيمي از خودش را مي‌شناسد و نيمي‌اش پنهان است و آن نيم پنهان را تفسير مي‌كند. حالا اگر حافظ را به روايت حافظ بگويم، باز هم حافظ خودش را تفسير كرده است و به خود واقعي‌اش راه نيافته است، به خود انضمامي‌اش راه يافته است؛ نه خود مطلقش. آدم هزار تا خود دارد. اين من‌ها كه تغيير مي‌كند، من انضمامي است و تعينات يك من مطلق است، شايد هيچ‌كس به اين من مطلق نرسد.

اين استاد فلسفه همچنين خاطرنشان كرد: حافظ در ديواني كه در همه خانه‌ها هست، حضور دارد. هر بيتش يك جهان است و پيام اصلي حافظ به روايت خودش در چند كلمه خلاصه مي‌شود؛ «خودآگاهي»، حافظ خود يك انسان خودآگاه است. خيلي از خود حرف مي‌زند، خود يعني آگاهي. آگاهي را برداري، خود نمي‌ماند. «حضوري گر همي خواهي ز خود غايب مشو حافظ». همچنين پيام حافظ، پيام «آزادي» است، آزادي مطلق، حافظ در يكي از تاريك‌ترين دوران‌ تاريخ ما زندگي مي‌كرده است. اما او در اين شرايط آزاد زندگي كرد و به عالم حضور رسيد و به ما پيام آزادي داد. حافظ وابسته و ريا كار نبود؛ در نتيجه پيام بعدي او، پرهيز از رياكاري است كه البته نتيجه آزادي است. اين‌ها بنيادي‌ترين مفاهيم و پيام‌هاي شعر اوست.

ابراهيمي ديناني در ادامه عنوان كرد: واي به حال جامعه‌اي كه رياكاري سراپايش را فرابگيرد. نفاق و دورويي‌ ام‌الفساد است. در چنين جامعه‌اي چه امنيتي وجود دارد؟ اين بدترين چيز ممكن است كه حافظ آن‌را بر طبل مي‌كوبد و مي‌گويد رياكاري نكنيد. من از پيام‌هاي حافظ «همت بلند» را هم فهميده‌ام. او بر همت بلند تأكيد دارد. البته همه اين مفاهيم به هم مرتبط هستند. كسي كه آزاده است، منافق نيست. منافق همت بلند ندارد.

وي افزود: حافظ تمام معارف انساني را در آستينش دارد. اما او در ذات شاعر است. فقيه، ‌محدث، متكلم، فيلسوف، عارف، اديب در فارسي و عربي هم هست. اما در درجه اول، شاعر به ذات است. او همه دانش‌هاي ايران باستان را هم داشته است. تا زرتشت و آيين مهر هم مي‌رود. اين آيين كه اگر مسيحيت نبود، الآن همه اروپا و آمريكا مهري بودند، از ايران رفت. او زروان و زرتشت و معارف اسلامي را مي‌شناخته و وقتي حرف مي‌زند، تمام معارف اين كشور را در آن مي‌آورد. ما حق داريم در هر بيتش يك كتاب بنويسيم.

ديناني در پايان عنوان كرد: درباره حافظ خيلي مي‌شود حرف زد. مردم ما حافظ را مي‌شناسند و او در همه خانه‌ها هست. با او حال مي‌كنند، مي‌خوانندش و با او فال مي‌گيرند. البته ما بزرگان بسيار ديگري نيز داريم. زنده باد اين آب و خاك كه اين آدم‌ها را پرورش داده است. حافظ متفكري است كه همه او را مي‌شناسند، نيچه كه هيچ‌كس را قبول ندارد، درباره حافظ مي‌گويد: «اي حافظ تو اين‌قدر از مي حرف مي‌زني، از مي چه مي‌خواهي، تو خود مي‌اي هستي كه عالم را مست كرده‌اي».

در ادامه اين همايش موسيقي با سه‌تار، دف و تنبك اجرا شد.

حافظ بالغ‌ترين بيان نمادگرايانه را دارد

در ادامه همايش «هم‌زمان و در زمان با حافظ»، سعيد حميديان - پژوهشگر و استاد ادبيات - درباره سمبوليسم در شعر حافظ گفت: سمبوليسم در حدود سده پنجم و در شعر سنايي آغاز مي‌شود. سنايي را مي‌توان به عنوان قوام‌آورنده سمبوليسم در شعر فارسي دانست. برخي نمادگرايي در شعر عطار، مولانا و حافظ را با نمادگرايي در مكتب شاعران فرانسوي چون بودلر مقايسه مي‌كنند. حافظ در بسياري از موارد اصول سمبوليسم را رعايت مي‌كند و بالغ‌ترين بيان نمادگرايانه را در بين شاعران فارسي دارد.

او افزود: شعر سمبوليك براي اين ايجاد شده كه ذهن مخاطب را با وسعت عظيمي از نماد روبه‌رو كند. در اين‌جا خواننده، خود شاعر است؛ چون آن نماد را خود خواننده است كه معني مي‌كند. براي مثال، در مصرع «چو آفتاب مي از شرق پياله برآيد»، منظور شاعر از مي مشخص نيست و اگر او مي‌خواست، مي‌توانست منظورش را معين كند. تعداد ابياتي كه حافظ نماد را در آن‌ها شرح داده است، از شاعران ديگر حتا سعدي كم‌تر است و علت اختلاف‌ها و دعواها بر سر حافظ همين مسأله است.

حميديان با اشاره به سمبوليسم در شعر حافظ عنوان كرد: سمبوليسم عارفانه در قرن پنج، شش، هفت و هشت به اوج و اعتلاي خود مي‌رسد. در قرن نهم ديگر ما اقتباس، تقليد و دزدي ادبي را مي‌بينيم.

او افزود: سمبوليسم آمده كه در نهايت وسعتش سخن بگويد و اين ما هستيم كه بر اساس اطلاعات بيروني، نه آن‌چه از شعر مي‌دانيم، به پيش‌داوري مي‌پردازيم و فكر مي‌كنيم اگر مولاناي عارف از مي حرف مي‌زند، مي او مي‌اي عارفانه است.

حميديان در ادامه، سمبوليسم را در شعر شاعراني چون اميرخسرو دهلوي، مولانا و حافظ با هم مقايسه كرد.

معنا حافظ را برگزيده است

سپس حسن بلخاري - استاد دانشگاه و پژوهشگر - با اشاره به مفهوم «عكس رخ يار» در شعر حافظ، گفت: در اين مفهوم اتحاد مضمون و صورت در شعر حافظ به اوج رسيده است. عميق‌ترين مفاهيم عرفاني چون آب روان بر كلام حافظ جاري شده است. «عكس رخ يار» مضموني فلسفي است كه در جهان فلسفه سير مي‌كند. حافظ هم بر اقيانوس معناي پيش از خود تكيه داده است.

او افزود: نظريه عكس بيان‌گر آن است كه اين جهان كپي آن جهان است و حتما ما يك جهان ديگر داريم و براي آن استدلال نمي‌خواهيم. «عكس رخ يار» در شعر حافظ اشاره به اين عالم دارد. اما اين عالم خود عالم نيست و عكس اوست. حالا فرق عكس و تصوير آينه چيست؟ آينه آن‌چه را كه صورت هست، دقيقا نشان مي‌دهد. اما قدرت صاحب تصوير در تصوير نيست. به همين دليل نگاه حافظ به عالم نگاه ديگري است.

اين پژوهشگر افزود: معنا حافظ را برگزيده است؛ به همين دليل صورت و معنا يكي شده، حافظ آن چيزي را كه درك كرده و ديده، مانند رسولان بيان مي‌كند.

بلخاري در پايان تأكيد كرد: حقيقت درك شعر، لرزاندن دل است. شعر حافظ روان است؛ چون حقيقت در آن جلوه كرده و به بهترين شكل جلوه كرده است.

انتهاي پيام

  • سه‌شنبه/ ۱۹ مهر ۱۳۹۰ / ۱۲:۴۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 9007-13649
  • خبرنگار :