ممد كجايي ببيني... «خرمشهري كه ميشناختم، شهري كه ميشناسم»
«خرمشهر با تاريخ معاصر ايران گره عجيبي خورده است، اين وضعيت شامل شهر همسايه آن آبادان نيز ميشود، اما خرمشهر به دليل ثروت و موقعيت و به ويژه حساسيتهاي بينالمللي در 150 سال اخير به شدت در تاريخ كشور مورد توجه است.» نادر دريابان، پژوهشگر دفاع مقدس كه يادگارهاي جنگ تحميلي را در سينه و جسم خود همراه دارد، در يادداشتي با عنوان «ممد كجايي ببيني...» كه در اختيار خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) قرار داده است به «خرمشهري كه ميشناختم، شهري كه ميشناسم» پرداخته است و ابعاد تاريخي خرمشهر را تشريح كرده است. به گزارش سرويس فرهنگ حماسهي ايسنا متن كامل اين يادداشت با مقدمهي بالا به شرح زير است: « اين شهر كه در ابتداي تاريخ باستاني ايران به عنوان دژ دريايي ورود به جنديشاپور محسوب ميشده است در دوران هخامنشيان و ساسانيان به ويژه ساسانيان، پذيراي نيروي دريايي ايران باستان با گسترگي آنچه در مورد آن در تاريخ گفته شده بوده است. در صدر اسلام نيز پس از به وجود آمدن شهر بندري بصره در كنار آن و تصرف ايران به وسيله مسلمانان، خرمشهر مسيري آبادي براي دسترسي به اهواز و خاك پهناور ايران براي حكومت خلفا بوده است. در تاريخ معاصر ايران تلاشهاي عثمانيها براي دست يافتن به خرمشهر و حاكميت بر اروندرود با تحريك حكام جنوبي عراق به ويژه در بندر بصره، منجر به توجه شديد دولت مرحوم اميركبير براي ساماندهي به اوضاع اين شهر مهم بندري و سوقالجيشي و اقدام به تشكيل اولين گارد ساحلي در خرمشهر شد. با توسعه نفوذ انگليس و به ويژه وزارت درياداري آن در آبهاي خليجفارس و سواحل جنوبي ايران و سپس ايجاد پالايشگاه آبادان در ساحل اروندرود، بريتانياي غارتگر اختيار اقتصادي و سياسي خرمشهر را به عهده گرفت و با استفاده از حكامي همچون شيخ خزعل، تمامي اسكلههاي چوبي بندر خرمشهر را كه راه دسترسي به اهواز و دزفول نيز بودهاند به دست گرفت. كنترل تجارت تنباكو در ايران را انگليسيها از بندر خرمشهر آغاز كردند در سالهاي بعد در اين شهر به ايجاد كنسولگري اقدام كردند و سپس دفتر مركزي شركت نفت خود را به خرمشهر آورده و با استقرار مراكزي همچون باشگاه لاينز كه يك پوشش جاسوسي بود نفوذ سياسي و اقتصادي خود را همچنان حفظ كردند. كنترل پنهاني گمرك رضاخان در ابتداي حكومت پهلويها و بعد از آن استفاده از راهآهن خرمشهر و اسكلههاي آن براي ارسال مهمات و تسليحات جنگي براي ارتش، اتحاد جماهير شوروي كه در جبهههاي سرد ليننگراد و مسكو با ارتش گسترده و قدرتمند آلمان نازي در جنگ بود خرمشهر را در اواسط سال 1320 هجري شمسي درگير جنگي ناخواسته كرد. نيروي نوپاي دريايي ايران در خرمشهر توسط ناوهاي جنگي انگليس مورد حمله غافلگيرانه قرار گرفتند و همزمان بنادر بصره و خرمشهر توسط تفنگداران دريايي بريتانيا اشغال شد. در بين آنها نفراتي از ارتش فرانسه آزاد و لهستان نيز ديده ميشدند. برخي محمولههاي نفتي نيز از طريق بندر آبادان به راهآهن خرمشهر براي ارسال به جبهههاي قفقاز ارسال ميشد و خرمشهر به پل تداركاتي متفقين تبديل شده بود. آسيبهاي رواني نابودي ناوهاي ببر و پلنگ و كشتن فرمانده نيروي دريايي ايران و منطقه توسط مهاجمان انگليسي تا مدتها در اذهان خرمشهر و آبادانيها ماند. طبق يكي از اسناد كنسولگري انگليس در خرمشهر، تجاوز به خرمشهر در حالي كه ايران در جنگ جهاني دوم اعلام بيطرفي كرده بود پاسخي به تمايلات جانبدارانه رضاخان نسبت به سياستهاي رهبران آلمان نازي بوده است. يادداشتهاي انگليسيها ميافزايد بيم داشتيم رضاشاه پالايشگاه آبادان و بندر خرمشهر را در اختيار آلمانها قرار دهد؛ به ويژه اينكه برخي از مهندسان جادهسازي آلمان و همچنين تاسيسات فاضلاب شهري در آبادان و خرمشهر حضور فعال داشتند و اين ياداشتهاي كنسولگري انگليس كه توسط ماموران لهستاني همكار با آنها در جنگ جهاني دوم سالها پس از جنگ منتشر شد به وضوح تمايل انگليسيها به اينكه خرمشهر و آبادان را متعلق به خود ميدانستند ديده ميشود. همين تمايلات و سياستهاي استعماري بود كه سالها بعد منشاء به وجود آمدن قرارداد بغداد و سعدآباد شد تا فتنه تقسيم اروند بين عراق و ايران و ناديده گرفتن حق مسلم ايران بر اروندرود كه پيشينهاي پنج هزار ساله داشت را توسط استعمارگران انگليسي رقم زنند. بسياري از پيرمردهاي خرمشهري ميگويند روزي كه مرحوم حسين مكي به عنوان نماينده دولت ايران در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت از محل اسكله روبروي دفتر شركت نفت انگليس، (اكنون اين محل به مركز فرهنگي دفاع مقدس تبديل شده است) انگليسيهاي خودخواه را با ذلت و به وسيله قايق از ايران و بندر خرمشهر به مقصد بصره اخراج كرد، اندكي آلام ناشي از تجاوز آبي ساحلي آنها به خرمشهر و نيروي دريايي تسكين يافت. پس از سالهاي دهه سي اكنون بندر خرمشهر به عنوان مادر بنادر كشور جايگاه اقتصادي خود را باز مييافت و با داشتههايش يك آينده درخشان را همراه با جمعيتي گسترده و برخوردار را پيش روي خود ميديد نياز به نيروي كار در بندر خرمشهر و پالايشگاه آبادان سيل مهاجران در جستجوي كار را از اقصي نقاط كشور به ويژه استانهاي بوشهر، فارس، اصفهان، لرستان، كرمانشاه را به اين بندر و شهر همسايه آبادان كشاند. اين نيروي كار شاغل در بندر و پالايشگاه نيازمند به خدمات براي هزينه كردن درآمدهاي قابل توجه خود بودند كه همين امر جمعيت قابل توجه ديگر را به خرمشهر و آبادان كشاند. به عنوان مثال هموطنان يزدي شغلهايي همچون نانوايي و قنادي را در خرمشهر پر كردند، يك ايران كوچك مملو از قوميتهاي مختلف را ميشد در خرمشهر و آبادان ديد. بسياري از كرمانشاهيها را در گمرك و بندر خرمشهر ميديديم، آنها با تواني مضاعف نقش مهمي در تحول اقتصادي خرمشهر بازي كردند. پايههاي قوي ايماني اين مهاجران در ساخت انبوه حسينيهها و مساجد خرمشهر كه به نجف ثاني شهره شد در آغاز دهه 50 بستر تربيت نوجوانان و جواناني شد كه در آغاز انقلاب اسلامي و شروع تجاوز دشمن بعثي خاكريزي محكم بر پايه ايمان به اسلام و قرآن و عشق به ولايت و وفاداري ميهن اسلامي باشند. آنها محصول كتابخانهها و منبرها و آئينهاي مذهبي و كلاسهاي قرآن همين مساجد و حسينيهها بودند كه با عرق جبين پدران اين نوجوانان و جوانان خشت خشت آنها بنا گذاشته شده بود. جالب اينكه تاجران و متمولان اقتصادي كشور كه در خرمشهر استقرار يافته بودند و سهمي از خشتهاي اين مساجد و حسينيهها را به خود اختصاص داده بودند تا معلوم شود همه چيز در خرمشهر رنگ و بوي خدايي دارد در سالهايي كه خرمشهر شكوفايي اقتصاد خود را مينگريست قناعت، پرداخت وجوهات، پرهيز از محرمات، رزق حلال، كار و همت، يكرنگي و باصفايي و انس با قرآن از سفره زندگي خرمشهرها برداشته نشد. ظهرهاي گرم تابستان خرمشهر در نزديكيهاي پل نو روايتگر درهاي باز منازلي بودند كه در حياط آنها حبانههاي گلي محتوي آب خنك منتظر رهگذران آفتاب ديده و تشنه بود. مرز خرمشهر در كنار اقتصاد پويا و صفاي باطن مردمش در كنار فرودگاه بينالمللي، جادههاي ترانزيتي و راهآهن مبداء جنوب، كشاورزي و استحصال آبزيان از آبهاي گرم شمال غرب خليجفارس، مركز مهم مبادلات پستي با نزديك به 40 كشور جهان، حضور واحدهاي زبده نيروهاي زميني، دريايي و ژاندارمري و مسيري مطمئن براي عزيمت به عتبات در عراق و مزاياي بسيار زياد ديگر از جمله يكي از مهمترين بازارهاي ايران به شمار ميرفت. اين داشتهها و بسياري امكانات ديگر خرمشهر را دروازه روزي و اقتصاد خوزستان نفتخيز كرده بود. در كنار اين خطه خرم و سرسبز همسايهاي به نام عراق وجود داشت. خرمشهر و بصره دو شهر مهم بندري ايران و عراق كه شاهرگ اقتصادي دو كشور به جهت مبادلات كالا به شمار ميرفتند كه فقط 15 دقيقه با هم فاصله داشتند. بندر بصره به عنوان عروس بنادر خليجفارس با بيش از يك ميليون نفر شناخته ميشد اين بندر نيز در انبوهي از ميليونها اصله نخل پوشيده شده بود بسياري از شهروندان اين شهر را افرادي تشكيل ميدادند كه اصالت ايراني داشتند. بصره شهري باجمعيت يكدست شيعه بود كه مسير اول زائران عتبات محسوب ميشد تا سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم رفت و آمد آبي به خرمشهر و بصره با قايق امري عادي بود و وصلتهاي صورت گرفته بين شهروندان دو شهر بندري نيز به چشم ميخورد. ضمن اينكه تامين نيروي كار هنگام برداشت محصول خرماي نخلستانهاي دو سوي اروند نيز كاري كاملا عادي و همه ساله بود با سرنگوني حكومت سلطنتي هاشمي در عراق و روي كار آمدن نظاميان در عراق و محور قرار گرفتن ارتش در عراق امثال عبدالكريم قاسم با تقليد از پان عربيسم جمال عبدالناصر در مصر جرقه ناسازگاريهاي مرزي با ايران كليد زدند و به غير از مدتي كوتاه كه در زمان رييسجمهوري عارف بود همواره ادعاهاي واهي از بغداد عليه ايران به ويژه در منطقه اروند و خرمشهر و در برخي مواقع عليه جزاير تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي نيز شنيده ميشد. عراق به لطف درآمدهاي نفتي در دوران حكومت بعثيها و همكاري با شوروي به يك انبار سلاح در منطقه تبديل شده بود و بيش از 60 هزار مستشار روسي مشغول آموزش نظاميان عراقي بودند. رفتارهاي خصمانه نظامي حاكمان عراق تنها متوجه ايران نبود و آنها كويت و عربستان به ويژه ميادين نفتي را در شمال اين كشورها و جنوب عراق را متعلق به خود ميدانستند، اما سياستهاي ضدايراني و ضدشيعي بعثيها عمدتا متوجه ايران بود. جنايات عليه شيعيان در دستور ماشين كشتار بعثيها به رياست صدام حسين قرار گرفت. اين روند در اواسط حكومت البكر با اخراج عراقيهاي ايراني تبار شدت گرفت و سپس متوجه مراجع عظام تقليد، حوزههاي علميه عراق و روحانيون عتبات قرار گرفت كه اسكلت اصلي آن را روحانيون ايراني تشكيل ميدادند كه در راس آن ميتوان به فشار به حضرت آيتالله العظمي سيد محسن حكيم و بيت شريف آنها اشاره داشت. با بسته شدن قرارداد 1975 الجزاير، بسياري فكر ميكردند دوران كشمكشهاي سياسي و مرزي بين ايران و عراق كه توسط سيستم نظاميگري در عراق بعد از سقوط خاندان سلطنتي هاشمي آغاز و به وجود آمده بود پايان يافته است؛ به ويژه اينكه صدام حسين حاكم در سايه عراق آن را با شاه ايران امضاء كرده بود و بسياري ميدانستند قدرت اصلي در دستان صدام حسين است و البكر تنها مترسكي از رياست جمهوري عراق است. خلعتبري، وزير وقت خارجه حكومت پهلوي در زمان امضاي قرارداد الجزاير پس از اين ماجرا گفت تمام دعواي ما با بعثيهاي عراق بر سر اروند و به ويژه در خصوص قسمت خرمشهر بود كه اكنون با اين قرارداد و وضعيت فيزيكي اروندرود به نفع ايران تمام شده است. بعدها صدام در آغاز جنگ و پاره كردن اين قرارداد گفت ما اين قرارداد را در زمان ضعف پذيرفتيم و حالا كه قوي هستيم آن را مردود ميشماريم. او بهانه جنگش عليه جمهوري اسلامي ايران را همين قرارداد برشمرد و با يورش به بندر خرمشهر عملا مهمترين جبهه نبرد خود را در خرمشهر قرارداد. صدام پس از كنار زدن احمدحسن البكر و تصفيه خونين كمونيستهاي عراق و برخي از روشنفكران حزب بعث خود را نه تنها حاكم بلامنازع عراق ثروتمند ميدانست بلكه داعيهي رهبري اعراب نيز داشت. با پيوستن مصر به جرگه همپيمانان آمريكا و اسرائيل و حذف شاه ايران به عنوان ژاندارم منطقه، اكنون صدام بيش از پيش تكيه زدن بر اين عنوان كه آقاي مقتدر خاورميانه و جهان عرب و اسلام است را برازنده خود ميديد به ويژه اينكه ارتش عراق را به سلاحهاي مدرن روسي و فرانسوي تجهيز كرده بود و همچنين به سرعت به سمت اتمي شدن پيش ميرفت. او همسايه شرقي عراق يعني ايران را ناتوان به دليل بروز انقلاب اسلامي ميدانست و با نزديك شدن به سياستهاي بر ضدايراني آمريكا و عرب آرام آرام عراق را به سمت حمله به ايران پيش ميبرد. نخستين جرقه مداخله صدام در ايران انقلابي به درگيريهاي مرزي و پذيرفتن برخي از عوامل نظامي رژيم شاه در داخل خاك عراق اختصاص يافت. اين روند با حمايت از ضدانقلاب و تجزيهطلبان در كردستان و خوزستان ابعاد جديتري به خود گرفت. در كردستان ارتش عراق دقيقا درست پشت سر ضدانقلابيون كومله و دموكرات قرار گرفتند، اما در خوزستان شكل كار مداخلات بعثيها طور ديگري بود. بعثيها در خرمشهر كنسولگري و مدرسه داشتند، آنها از ديرباز به وسيله استخبارات خود و برخي مزدورانشان در خرمشهر و خوزستان سابقه دخالت داشتند. در سال 1346 ارتشبد ستادحسين فردوست يار نزديك محمدرضا پهلوي كه سايه امنيتي رژيم پهلوي و رييس بازرسي شاهنشاهي بود در خصوص قاچاق اسلحه برخي مزدوران وابسته به بعثيها و دولت عراق به شاه مينويسد: خطر قاچاق اسلحه از طريق خرمشهر يك هشدار جدي بايد تلقي شود. وي از محمدرضا ميخواهد در بندري كه بزرگترين دروازه تجارت و بازرگاني كشور است بايد ضريب امنيتي را بالا ببرد. وي همچنين تقاضا ميكند براي بندر مهم خرمشهر جايگزيني مطمئن به دليل همين تهديدها به وجود بيايد كه بعدها گزينه بندر امام خميني (ره) انتخاب ميشود. درست در همين كشمكشها، خرمشهر دهه چهل را با ثروت ناشي از درآمدهاي تجاري بندرش ميبينيم كه با جمعيتي پايدار از سراسر كشور آبادتر و خرمتر از همه تاريخ خود پاي به دهه پر تلاطم پنجاه ميگذارد. در اين دهه كودكان، پدران پرتلاش اين شهر و بندر، جوان شدهاند. آنها با آموزههاي قرآني خود را ساختهاند و برومند شدهاند. گروهي از آنان با حضور در دانشگاه، آموختههاي قرآني را به اقدامات انقلابي گره زدند و حالا خرمشهر را به كانون جوانان مسلمان انقلابي تبديل كرده بودند. اين تلاشها شخصيت جوانان برومندي را مستحكم كرد كه در جنگ و حماسه مقاومت خرمشهر سرداران بيادعاي دفاع مقدس شدند. در سال 1356 يك سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، عبدالرضا موسوي كه بعدها يار جهانآرا در سپاه خرمشهر شد و در عمليات آزادسازي خرمشهر فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر بود در مسجد موسي ابن جعفر (ع) آبادان (بهبهانيها) ضمن مضروب كردن رييس وقت شهرباني آبادان، تمامي ماموران شهرباني اين شهر را مقهور خشم انقلابي خود ميكند. گروه منصوران كه در ترور يكي از سران آمريكايي مناطق نفتخيز جنوب در روزهاي پرالتهاب خوزستان در دوران انقلاب اسلامي نقشي اساسي داشت محصول تفكرات انقلابي، اسلامي در خرمشهر بود؛ شهري كه رژيم شاه از ترس همين نقش، ساواك ويژهيي در آن مستقر كرده بود با پيروزي انقلاب اسلامي، خرمشهر مورد توجه توسعهطلبيهاي رژيم صدام قرار گرفت. اگر در نوار مرزي طولاني با عراق رژيم صدام در كردستان به شدت به دنبال ايجاد مزاحمت براي جمهوري اسلامي بود، حزب بعث براي خوزستان نقشههاي ديگري داشت. گل سرسبد خوزستان براي صداميان، خرمشهر بود؛ خرمشهر كه جاي پاي آنها در تحليلهايشان به حساب ميآمد. دشمن با همين تفكرات پاي به قصد ناامني در خرمشهر و خوزستان و داستان بلند تجزيهطلبي اين استان گذاشت. آغاز بمبگذاريها در خوزستان به ويژه در خرمشهر، آبادان، اهواز و سوسنگرد همراه با ورود اسلحه قاچاق و مهمات جنگي و نقشههايي كه خوزستان را عربستان ناميد بود نشان از خوابهاي دور و دراز بعثيها براي خوزستان و خرمشهر بود. آيتالله سيدابوالحسن نوري، امام جمعه خرمشهر در دوران دفاع مقدس كه مورد توجه حضرت امام و مقام معظم رهبري بودند و هستند در خصوص اين وضعيت ميگويد كه آنها به راحتي آب خوردن از طريق جزيره مينو اسحله وارد ميكردند. وي ميگويد در غائله خلق عربي كه در خرمشهر برپا شد مزدوران نظامي از حزب بعث عراق، يمن و سودان را در اين شهر به چشم خود ديدم كه چگونه براي سازماندهي به خرمشهر آمده بودند. وي در ادامه ميگويد: روند ناآرامي در خرمشهر حتي پس از سركوب غائله دشمن در خرمشهر كه سرنخ فتنه آن در كنسولگري و مدرسه عراقيها در خرمشهر سركوب نشد و با موج بمبگذاريها ادامه يافت كه تعدادي از نيروهاي سپاه و شهروندان خرمشهر را به شهادت رساند. اين موج تا اوايل بهار 1359 ادامه داشت و عراق از ابتداي اين سال با ناكامي در مداخلات قومي خود، نقشه حمله گسترده نظامي به ايران به ويژه خرمشهر را تدارك ميديد. جادهسازي و سنگرسازي بعثيها از دهانه اروند در شبه جزيرهها و تا شلمچه به خوبي ديده ميشد و اين در حالي بود كه تلويزيون عراق از زمستان 1358 به طور مرتب مانورهاي ارتش تا دندان مسلح اين كشور را به نمايش ميگذاشت. اين تصاوير به خوبي در خرمشهر و آبادان ديده ميشد. دشمن نيز اين را ميدانست و تصور ميكرد اين تصاوير ميتواند ايجاد ترس در مناطق مرزي ايران كند. در اين هنگامه حساس، در گوشه و كنار ايران ناآراميها و همچنين كشمكشهاي سياسي در مركز به ويژه در فتنههاي امثال منافقان و بنيصدر توجه كافي به مسائل مرز خرمشهر در ابتداي تابستان 1359، محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر در خصوص تجاوز احتمالي دشمن به وي و مقامات كشور هشدار ميدهد. در گرماي اواسط تابستان همين سال توطئه كودتاي نوژه كه يكي از مراكز آن در لشكر 92 زرهي خوزستان كشف ميشود باعث تدابيري ميشود كه در توان رزمي اين لشگر به عنوان ركن اصلي دفاع از مرزهاي خرمشهر ايجاد اخلال ميكند. در اين روزها سپاه خرمشهر اولين شهداي دفاع مقدس را تقديم انقلاب اسلامي ميكند. فرهان اسدي و بختور اولين شهداي جنگ هستند. آيتالله سيدابوالحسن نوري تعبير زيبايي دارد: خرمشهر يعني اولينهاي جنگ، جنگ در اينجا زودتر از همه جا شروع شد و قصد اصلي دشمن در تجاوز به ايران اسلامي، خرمشهر بود. اين روند تداوم يافت تا آمريكا پس از ناكامي در عمليات نظامي عليه ايران و به ثمر ننشستن كودتا، برابر توقف جمهوري اسلامي جوان با همكاري ديكتاتوري ماجراجوي بغداد، در جستجوي سرنگوني حاكمان انقلابي تهران باشد و بالاخره جنگ ده روز زودتر در خرمشهر آغاز شد. نيروهاي عراقي كه در القرنه براي اشغال خرمشهر از يك سال پيش نقشه كشيده و مانور و تمرين كرده بودند به پاسگاههاي مرزي خرمشهر و شلمچه تاختند و در اين راه از نيروي دريايي خود در آبراه اروند نيز كمك گرفتند. اكنون خرمشهر مانده بود و سرزمين بيدفاعي در برابر گرگهاي مجهز و آماده نبرد بعثي، در سوي ديگر ماجرا ناداني به نام بني صدر نيز با عنوانهاي رياست جمهوري و فرمانده كل قوا به جاي رسيدن به نجات خرمشهر، تاريخ نظامي دو هزار سال پيش را در برابر دشمن تجويز ميكرد. صدام پس از پاره كردن قرارداد 1975 الجزاير از 31 شهريور ماه 1359 بيشترين فشار را روي خرمشهر و آبادان گذاشت. اين دو شهر نبض خوزستان و شاهرگ اقتصاد ايران به شمار ميرفتند. بزرگترين پالايشگاه نفت ايران و منطقه، فرودگاه بينالمللي آبادان، بندر ثروتمند خرمشهر، راهآهن حياتي خرمشهر و پايگاههاي نظامي زميني و دريايي در منطقه به همراه سرپل دستيابي به خوزستان نفت خيز، صدام را براي تصرف اين دو شهر كه ثروتمندترين و مهمترين نقطه جنگ به شمار ميرفتند مصممتر كرده بود. فشار بر آبادان و خرمشهر با نيروي محدود مدافعان خرد كننده بود. آبادان به دليل موقعيت طبيعي جزيره مانندش و همچنين حصار شدن در آب رودخانههاي كارون، بهمن شير و اروند تقريبا دژي نفوذناپذير بود؛ به ويژه اينكه دشمن توان عبور از اين رودخانهها را نداشت، اما در خرمشهر قسمت غربي شهر وضع فرق ميكرد؛ چهل روز جنگ سنگين در حالي كه نيروهاي امدادي و كمكي با تفكرات جاهلانه بنيصدر در خيال در راه بودند بالاخره مقاومتها را در خرمشهر پايين آورد و نيروهاي مدافع شهر همراه با دل پر خون محمد جهان آرا به قسمت شرقي خرمشهر عقب نشستند، اما آنان يك دستاورد بزرگي به همراه داشتند و آن اين بود كه ماشين جنگي دشمن را در خرمشهر به شدت متوقف كرده و روند سقوط خوزستان و آبادان را كه اساس تفكر بعثيها بود باطل نمودند. اين مهم با سنگر شدن خانه و كاشانه و محل كسب و روزي مردمان خرمشهر و خون جوانان آنان به دست آمد تا ايران اسلامي بماند. جنگ نابرابر در خرمشهر حتي دشمن را به واكنشهاي عجيب واداشت. صدام خرمشهر را كليد جنگ ناميد و فرمان داد بر ديوارهاي خرمشهر بنويسند ما آمدهايم كه بمانيم. دستور غارت خرمشهر ثروتمند را صادر كردند. شهر را شش ماه تمام غارت كردند. انبارهاي بندر خرمشهر كه مملو از كالا بود غارت شد. كالاهاي غارتي را در فضايي بزرگ در بصره ميفروختند. وضع هواي خرمشهر را در تلويزيون بغداد اعلام ميكردند. خط اتوبوسراني بصره به خرمشهر را به راه انداختند. قسمتهاي مهم شهر را شخم زده و در آن تلههاي انفجاري، ماشينهاي سوخته گمرك و شهروندان خرمشهر و تيرآهنهاي نوك تيز كاشتند. نخيلات شلمچه از بيخ و بن كنده شدند و ميادين مين در آن كاشته شدند. ساختمانهاي بلند و محكم ساحل غربي خرمشهر را سنگر ديدهباني تك تيراندازان خود نمودند و خرمشهر را دژ نفوذ ناپذير كردند. آنها راه آبي به بندر خرمشهر را نيز از طريق بنادر بصره و ابوفلوس و جزيره امالرصاص ايجاد كردند و در خرمشهر براي تبليغات شهرداري تاسيس كردند و ميدان عرضه ميوه و ترهبار داير كردند. براي صدام خرمشهر حالا مهمترين فتح حملهاش به ايران بود؛ به ويژه اينكه او نتوانسته بود به وعده فتح سه روزه ايران دست يابد. پس از حذف بني صدر از صحنه سياسي ـ نظامي ايران و آغاز حاكميت خط امام و حزبالله ورق جنگ برگشت خورد و يكي از پس ديگري فتوحات لشگريان اسلام به ملت بزرگ و مسلمان ايران لبخند زد. شكست حصر آبادان، آزادسازي بستان و سپس فتح عظيم فتحالمبين يك خبرنگار اروپايي را مجاب كرد كه در نيمه اول فروردين 1361 در گزارشي از ميادين دشت عباس بگويد. حالا ايرانيها خود را برابر آزادسازي خرمشهر آماده ميكنند. اين پيشبيني در كمتر از يك ماه به تحقق پيوست و خرمشهر در 22 روز نبرد سنگين به محلي بزرگ براي دفن دشمني كه آمده بود بماند تبديل شود. خرمشهر بسيار پرسر و صداتر از سقوطش در مقابل چشم جهانيان، توسط رزمندگان اسلام آزاد شد. صحنههاي باشكوه نماز شكر در مسجد جامع كانون مدافعان و فاتحان خرمشهر، فوج فوج اسراي درمانده عراقي در بندر خرمشهر و كلام شيواي امام خميني (ره) كه خرمشهر را خدا آزاد و جمله زيباي بهروز مرادي، سردار فرهنگي شهيد خرمشهر كه بر تابلوي فتح نوشت خرمشهر 36 ميليون نفر و جمله تاريخي صدام به فرماندهان عراقي پس از فرار از خرمشهر كه من در اين سالن مردي نميبينم و همه شما زن هستيد را تاريخ در دل خود جاي داد تا امروز خرمشهر و در كنار آن شلمچه تبديل به مهمترين زيارتگاه راهيان نور در مناطق عملياتي باشد و عزيز دردانه دفاع مقدس خرمشهر شد با محمد جهان آرا، بهنام محمدي، مسجد جامع، شلمچه و ... **** اكنون كه خرمشهر ربع قرن از آزادي خود را پشت سر گذاشته مروري بر آنچه بر مردمانش در هشت سال جنگ و 23 سال بازسازي رفته است نيز در اين نوشتار در پي ميآيد؛ چرا كه نميتوان حماسه خرمشهر را بدون مقاومت و پايمردي مردمانش ديد؛ اگرچه در سالهاي بازسازي آلام اين مردم نه تنها درمان نشد، بلكه آنچنان تشديد شد كه اكنون سه نسل خرمشهريها درگير آلام ناشي از جنگ تحميلي هستند و سرنوشت آنچنان رقم خورد تا مردم حتي وادار به مهاجرت شدند و اين عواقب را حتي زائران سرزمينهاي نور با تلخي تائيد كرده و خرمشهر را شايسته بهترينها ميدانند. پير خرمشهريها آيتالله سيدابوالحسن نوري در اين خصوص ميگويد فشار سنگين آتش و حمله دشمن حتي اجازه نداد برخيها با پوشش مناسب شهر را ترك كنند. تمامي مايملك مردم در شهر ماند؛ جوانها مثل كارگرها روزها جنگ ميكردند و شبها استراحت، پيشروي و عقبنشيني دشمن در آن روزهاي خونين نيز اينچنين بود. حتي شهداي ما نيز مظلوميت خاص خود را داشتند؛ بيكفن، بدون تشيع و خداحافظي، بدون مراسم، حتي گلولههاي توپهاي دشمن بعد از تدفين آنها را هدف قرار ميداد. در يك چنين شرايطي مردم دست از شهر خود كشيدند و در سراسر ايران مهاجر گرديدند. آن زمان به مهاجرين جنگي ميگفتند «جنگ زدهها»، بيشتر آنان در اردوگاهها، مدارس و ساختمانهاي نيمه آماده استقرار يافتند. در آغاز جنگ بيش از نيم ميليون نفر فقط از جنوب خوزستان دست از كاشانه خود شستند كه بيش از 150 هزار نفر آنها خرمشهري بودند. مردم خرمشهر خانههاي مرفه و زندگي آرام خود را در هجمه صداميان واگذاشته و در مكانهايي زندگي ميكردند كه پنجره آن به جاي شيشه، كارتنهاي مقوايي داشت. وضعيت تلخ خرمشهريها هشت سال ادامه داشت. بسياري از آنها دو آرزوي بزرگ در دوران جنگ تحميلي داشتند: اول آزادي خرمشهر و دوم بازگشت شهروندان خرمشهر. هرچند در خرمشهر تحركاتي براي پاكسازي شهر و استقرار اداراتي همچون شهرداري خرمشهر و برخي ستادهاي بازسازي استانها آغاز شده بود، اما اين حركت به دليل آنكه شهر زير آتش دشمن بود و خرمشهر و شلمچه كانون عملياتهاي مهم جنگ در سالهاي پس از آزادي خرمشهر قهرمان بود كند و بياثر مينمود تا سرانجام جنگ پايان پذيرفت و انتظارها براي بازگشت شهروندان خرمشهر به سر رسيد. در اين هنگام حضرت امام (ره) پيغام دادند كه شهرهاي جنگي را بهتر از قبل (قبل از جنگ) خواهيم ساخت و از ايستادگي مهاجرين جنگي ستايش كردند. اين پيام قوت قبلي براي خرمشهريها، آبادانيها و قصرشيرينيها و ... بود، اما حكايت چيز ديگري شد. از ابتداي سنگ بناي بازسازي را كج گذاشتند و اين كجروي همچنان ادامه دارد تا ثروتمندترين شهري كه به دست دشمن افتاد با انديشه نادرست مسوولان بازسازي بيش از دو دهه رنجهاي تلخ را بر مردم اين شهر تحميل كنند. عدم توجه به زيرساختهاي منهدم شده مناطق جنگي به ويژه خرمشهر نخستين خطاي دولت وقت بود كه فكر ميكرد با سياستهاي ما براي شما در حق خرمشهر شقالقمر كرده است. آنها بدون توجه به بازسازي زيرساختهاي مهمي همچون بندر عظيم خرمشهر كه دروازه روزي مردم بود بازسازي خرمشهر را در دادن پولي اندك، چند پاكت سيمان و گچ و چند قلم كالاي غيراستاندارد ميديدند. كارها را به دست كساني سپردند كه اين كاره نبودند. براي بازسازي استراتژي نداشتند؛ فيالمثال خانههايي كه در مقاومت خرمشهر سنگر شده بود در طرحهاي من درآوردي قرار گرفت تا مردم بدانند بدتر از روزهاي جنگ را دچار شدهاند. پيمانكاران را به جان مردم انداختند و طرحهاي اساسي همچون احياي كشاورزي و نخيلات، بازسازي بافتهاي فرسوده مسكوني و تجاري، اصلاح و بازسازي شبكههاي آب و فاضلاب، لايروبي رودخانههاي منطقه، احياي بافت بازرگاني خرمشهر و زيرزميني كردن شبكه برق خرمشهر مورد غفلت قرار گرفت. عدم توجه به نان و كار مردم باعث شد اندك پول بازسازي به جاي ترميم خانههاي آسيب ديده به پر كردن زخمهاي زندگي مردم رنج كشيده تبديل شود. اعزام مسوولان ضعيف به خرمشهر نيز از ديگر مصيبتهايي بود كه به مردم منطقه تحميل شد كه نمونه آن را ميشد در آبادان نيز نظارهگر بود. بسياري از مهاجران خرمشهري كه عميقتر به آينده زندگي خود مينگريستند با مشاهده چنين وضعيتي دريافتند خرمشهر با سالهاي خرمش نه تنها سالها بلكه قرنها فاصله گرفته است. براي همين قيد خرمشهر را براي هميشه زدند. دلسوزان خرمشهر به مسوولان نصيحت كردند به جاي فراخواندن مردم به شهر بدون امكانات، ابتدا زيرساختهاي خرمشهر را احياء كنند؛ به ويژه اينكه زمينه كار را در شهر فراهم كنند، اما ديگر گوش دولتمردان نميشنيد. از سوي ديگر با انهدام روستاهاي اطراف خرمشهر و عدم احياي آن و يا خريد اراضي روستايي براي طرحهايي همچون نيشكر، زمينه حضور روستائيان در خرمشهر و بسياري از خرابههاي اين شهر كه بلاصاحب بودند فراهم شد آيتالله نوري امام جمعه خرمشهر تعبير به ياد ماندني از آن روز دارد. وي ميگويد: دولت در حالي مردم را به خرمشهر دعوت كرد كه سفره بزرگي در آن پهن نموده بود، اما اين سفره خالي از غذا بود. وي اضافه ميكند: آنها (دولتمردان) تصور ميكردند خرمشهر شهري كوچك بوده با جمعيتي فقير كه حالا با دادن چند پاكت و بازسازي نيم بند در آن كار مهمي انجام داده بودند. روند بازسازي خرمشهر با آمدن و رفتن استاندارها و نداشتن سياست مشخص در حالي به دولت اصلاحات سپرده شد كه هشت سال ناكامي را پشت سر گذاشته بود و خاطرات تلخي همچون ستاد بازسازي معين تهران، در طرح قرار گرفتن خانههاي مردم و مصادره آنها به نفع نهادهاي دولتي و رشد نرخ بيكاري به جاي گذاشته بود. روند بيتوجهيها آنقدر عميق بود كه حتي گريبان آثار دفاع مقدس را نيز گرفت و بسياري از يادمانهاي جنگ در كاركرد مديران تحميلي به خرمشهر و خوزستان از بين رفتند. البته نبايد ناديده گرفت بساط بازسازي براي برخي از بياسم و رسمهاي شهرستاني نان و ثروت به همراه آورد؛ در حالي كه مردم خرمشهر كولر گازي را در بازار آزاد جستجو ميكردند، برخي مديران كولرهاي دولتي را براي مديران مقيم تهران با تريلر ارسال ميكردند تا معلوم شود هيچ نظارتي بر روي كار بازسازي و رسيدگي به مردم وجود ندارد. با پول بازسازي خرمشهر دستگاه لايروب خريدند، اما همين دستگاه براي بخش خصوصي در بندر ماهشهر كار ميكرد و درآمدش بر جيب پيمانكار كه رفيق شفيق فرماندار وقت خرمشهر بود بوسه ميزد. فريادهاي بسياري از مردم دلسوز خرمشهر به ويژه امام جمعه آن نيز كمتر اثر كرد و مسوولان را به واكنش و تهديد بر پايه اتكا به قدرت وادار ميكرد. در دروان اصلاحات موج دوم مديران محلي به ويژه استانداران ناكارآمد بر اين زخمها افزود. آب در اين دوره شور شد و فاضلاب همنشين زندگي مردم شد. بيكاري بر روند توسعهاش ادامه دارد و باز نصيحتهاي عقلا كارگر نيفتاد، البته تنها دستاورد اين دوره اختصاص يك دفتر ويژه براي آبادان و خرمشهر بود كه با رياست وزير وقت بازرگاني و توجه به اينكه بندر خرمشهر تنها راه نجات مشكلات اين شهر است. اندكي خرمشهر نيمه جان را تكان داد. اما ادامه اين سياست قطره چكاني در دولت مهرورزي و عدالتگرا دچار چالش شد و با قدرنشناسي برخي از فعالان اقتصادي محلي بسياري از رشتهها را در منطقه پنبه كرد. تحميل آب شور به مردم خرمشهر در حالي كه آنها در كنار سه رودخانه آب شيرين قرار داشتند دسته گلي بود كه در شهرهاي خرمشهر و آبادان به وجود آوردند و حتي باعث آشوبي در شهر همسايه آبادان شدند كه زمينه سوءاستفاده مزدوران منافقان نيز شد. در دهه اول بازسازي كه با عدم توجه به پتانسيلهاي منطقه كليد مهاجرتهاي ناخواسته از خرمشهر زده شده بود با شوري آب در آغاز دهه دوم بازسازي ابعاد بيشتري يافت و باز هم دولتمردان و استانداران منطقه گوش خود را بر نصايح عقلا و دلسوزان بستند. فروش آب در منطقه بالا گرفت و در عرض يك دهه مردم براي دستيابي به آب شيرين بيش از 20 ميليارد تومان هزينه پرداخت كردند و اين در حالي بود كه مسوولان در سفر به خرمشهر و منطقه با آب معدني خنك پذيرايي ميشدند. متاسفانه اهمال در ساماندهي اروندرود و تداوم تسهيلات معافيت بازرگاني در بندر خرمشهر، دورنماي درخشان و رونق مجددا را نيز از بندر سلب كرد تا در كنار مسوولان محلي نالايق به ويژه در خدمات شهري، خرمشهر براي دفع زباله و يا حتي ساماندهي بازار خود دچار مشكل شود. عملكردهاي نامطلوب شهرداريها و شوراي شهر آنقدر بيخ پيدا كرده است كه زبانزد خاص و عام در اين شهر است. افزايش دستفروشان و شغلهاي كاذب نيز آنقدر رشد كرده كه هر تازه واردي را به خرمشهر متوجه خود ميساخت. با گذشت ربع قرن بنا به گفته خود مسوولان بيش از يك سوم شهر همچنان مخروبه است و چهره زشت بيكاري و اعتياد به خوبي در شهر عيان است. كار بد محلي به مردم به آنجا پيش رفت كه آيتالله سيدابوالحسن نوري امام جمعه خرمشهر بارها به مسؤولان ادارات تاخت و از آنها خواست در ادارات به مردم احترام و با ارباب و رجوع درست رفتار كنند. آيتالله نوري در سالهاي اخير در احقاق حق مردم حتي دو بار در اعتراض به ديدار روساي وقت جمهوري كه سوم خرداد سالروز آزادي خرمشهر به اين شهر آمده بودند نرفت. حتي فرمانده وقت نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در خرمشهر در اجتماع اندك مردم دلسرد خرمشهر در سوم خرداد 1386 به شدت بر اوضاع اسفناك خرمشهر تاخت، اما در بر پاشنه يك سوگرايي مسوولان در خرمشهر همچنان در حال چرخش بود و در حالي كه رييسجمهور از طرح آب رساني غدير با ميلياردها تومان اعتبار بهرهبرداري ميكرد و در جمع جمعيتي كه از شهرهاي اطراف براي سخنرانياش آدم آورده بودند مردم در خرمشهر آب را همچنان ميخرند و خانهها مملو از دستگاههاي تصيفه آب است و فاضلاب همچنان در خيابانهاي شهر جاري است منطقه آزاد اروند به جاي جذب نيروي كار منطقه به محلي براي حضور مديران پروازي، سفارشي و بازنشسته تبديل شد. بعضا آقازادهها و دامادزادهها بر صندليهاي آن تكيه زدند و عذر نيروهاي بومي را با يك اعتراض خواندند. در خرمشهر، راه فقط براي دولتمردان و مسؤولان باز است و مردم حتي حق انتخاب نيز ندارند. امام جمعه خرمشهر نيز كه مقام معظم رهبري نيز بر حضور ايشان در اين سنگر تاكيد كردهاند، اكنون گوشهنشين كردهاند، و امروز اينجا خرمشهر است كه به مدد سكوت رسانهها و از همه مهمتر صداوسيما در زير ناملايمت كمر راست نكرده است. بسياري از مردم اصلي شهر همان جمعيت پايداري كه صداميان را 45 روز پشت دروازههاي اين شهر متوقف كردند خرمشهر را ترك كردهاند تا باقي عمر خود را به دور از بيعدالتيهاي حاكم بر اين شهر بگذارنند. خرمشهر حالا نه تنها افسوس شهروندان مهاجر كردهاش را در دل خود ثبت كرده، بلكه راهيان نور هم همه ساله بر اين وضعيت تاسف ميخورند. در اين فرازها از بسياري مظالم رفته بر مردم سختي گفته نشد، از انتخاباتهاي آن به روايت پيربسيجيان شهر سخن گفته نشد، از امنيت سخني به ميان نيامد، اما بايد گفت اين خرمشهري نيست كه امام(ره) در پايان جنگ وعده آن را به مردم داده بود.» انتهاي پيام