يك عضو هيات رييسه مجلس، با تاكيد بر استفاده از نخبگان در تهيهي الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت،گفت: ميتوان با اجماع ايدهها و نظريههاي نخبگان، الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت، الگويي مبتني بر دين مترقي، مبين، پررحمت و باسعادت اسلام را تدوين كرد.
جهانبخش محبينيا، در گفتوگو با خبرنگار پارلماني خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار كرد: بايد در تهيه الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت، از نظرات نخبگان كه قابليت اجرايي دارد و ميتوان آن را درحوزهها، دانشگاهها و بنگاههاي تحقيقي و پژوهشي عرضه كرد، استفاده نمود.
عضو فراكسيون اصولگرايان مجلس شوراي اسلامي با تاكيد به اينكه اين الگو را ميتوان يك سند بالادستي حساب كرد، افزود: بر اساس برداشتي كه از بيانات مقام معظم رهبري داشتهام، به نظر ميرسد كه ايشان به دنبال طرح تمدن اسلامي هستند، تمدني كه برگرفته از افكار حضرت امام (ره)، شهيد مدرس و علماي مسلمان و شيعه است.
محبي نيا با بيان اينكه هدف از تدوين الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت، ايجاد فضاي فكري و گفتماني در آينده و براي حداقل يك دورهي 50 ساله است، گفت: اين الگو ميتواند تامينكننده و آبشخور مديريت اجرايي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و جمعيتشناختي باشد كه خود را در دل سياستهاي بلندمدتي همچون سند چشمانداز 20 ساله و كوتاهمدت مثل برنامههاي پنج ساله، بودجهي ساليانه، قوانين موضوعه و قوانين مادر نشان ميدهد.
اين عضو هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي ادامه داد: هرچند كه تهيهي الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت دير شروع شد اما اي كاش نخبگان زيادتري در همايشها، بحثهاي تلويزيوني، دانشگاهي، آكادميك و كارگروهي شركت داده ميشدند تا طرح اين الگوي تمدنساز، از استحكام و اجماع بيشتري برخوردار باشد.
محبينيا در ادامه يادآور شد: از نظر واقعگرايي، اين الگو را پيامبر اعظم(ص) آغاز كرد، حضرت علي (ع) ادامه داد و پس از آن در قالب منهج و مكتب امام جعفر صادق(ع) و ائمه بزرگوار ادامه يافت؛ پس از آن در تاريخ ايران، حركتهايي از سوي علماي بزرگ اسلام و شيعي از زمان صفويه تا كنون براي تهيهي چنين الگويي انجام شده است كه در اين اواخر شهيد مدرس به عنوان يك فقيه به دنبال حكومت اسلامي ـ ايراني بود كه در نهايت در نهضت امام خميني(ره) تبلور پيدا كرد.
محبينيا تهيهي الگوي اسلامي ـ ايراني پيشرفت را كاري بسيار دشوار و داراي معضلهاي بسيار پيچيدهاي دانست و گفت: براي تهيهي اين الگو بايد اقتصاد، سياست، فرهنگ و شيوههاي اجتماعي و مدلهاي تحليل تحولات اجتماعي و تاريخي دين را به عنوان يك پارادايم و گفتمانهاي واقعگرايانه به اثبات رساند و فضا را براي ايجاد چنين مولفههايي فراهم كرد.
انتهاي پيام