... و خداوند او را پاكيزه پذيرفت؛ سالگرد شهادت شهيد مهدي باکري
امروز 25 اسفندماه سالگرد شهادت شهيد مهدي باكري است. مهدي باکري در سال 1333 هجري شمسي در شهرستان مياندوآب به دنيا آمد. در همان اوايل کودکي مادرش را از دست داد. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و سپس در رشته مهندسي مکانيک دانشگاه تبريز پذيرفته شد. در دانشگاه با اينکه به خاطر شهادت برادرش «علي باکري» هميشه تحت نظر مأموران ساواک بود، اما به فعاليت مذهبي – سياسي خود ادامه ميداد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران -(ايسنا)- مطالعه کتاب ولايت فقيه امام خميني(ره) نقش مهمي در شکل گيري شخصيت او بر جاي گذاشت. با پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد و در نابودي گروهکهاي ضدانقلاب در کردستان نقش مؤثري همزمان با خدمت در سپاه 9 ماه به عنوان شهردار اروميه و مدتي هم با سمت دادستان دادگاه اروميه و مسؤول جهاد سازندگي استان آذربايجان غربي اداي وظيفه كرد. ازدواج شهيد باکري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود که بلافاصله بعد از ازدواج به جبهههاي نبرد شتافت و در عمليات فتح المبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف مشغول نبرد شد. چند بار از ناحيه چشم، سينه و کمر زخمي شد به خاطر صفا، خلوص و رشادتهاي زيادش به فرماندهي لشکر 31 عاشورا منصوب شد و دست به حماسهآفرينيهاي به ياد ماندني زد. در عمليات حماسي خيبر که در جزيره مجنون انجام شد، برادرش حميد قائم مقام لشکر، غريبانه به شهادت رسيد. مهدي در نامهاي به خانوادهاش، شهادت حميد را نتيجه توجه و عنايت خداوند دانست. با شهادت حميد، همه در پي اين بودند که پيکر او را به عقب بياورند. اين موضوع را به مهدي گفتند. او با بيسيم پرسيده بود" حميد را به همراه ديگر شهدا ميآوريد؟ " مرتضي ياغچيان گفته بود که " خودتان ميدانيد که زير اين آتش شديد نميتوانيم بيش از يک شهيد به عقب منتقل کنيم " مهدي گفته بود: هيچ تفاوتي بين حميد و ديگران نيست. اگر شهداي ديگر را نميشود به عقب بياوريد . پس حميد هم پيش دوستان شهيدش باشد بهتر است." در روزهاي آخر اسفند ماه 1363 عمليات بدر آغاز شد . اولين لشکر عاشورا به سرعت از دجله ميگذرد و به قلب دشمن يورش ميبرد، مهدي و نيروهايش ضربات مهلکي بر ارتش عراق وارد ميكنند. در روز 25 اسفندماه، مهدي و عده کمي از نيروهاي جان برکف با خمپاره 60 و کلاش و آر- پي- جي در برابر نيروهاي تا دندان مسلح عراقي مقاومت ميکنند. در قرارگاه کربلا فرماندهان ارشد سپاه تلاش براي راضي کردن مهدي به بازگشت به عقب ميکنند. اما به پيامهاي بيسيم و پيکهايي که دم به ساعت او را به عقب فرا ميخوانند توجهي نميکند. در لحظات آخر مهدي راکتانداز آر پي جي هفت به دوش به دشمن حمله ميکند. گلولهاي بر سرش اصابت ميكند و به سختي مجروح ميشود.مهدي غرق به خون براي آخرين بار به آنها نگاه ميکند. قايق از ساحل جدا ميشود. عليرضا تندرو، قايق را به سرعت به سوي عقب ميبرد. اما در ميانه راه مهدي و عليرضا اماج گلولههاي دشمن قرار مي گيرند و بعد موشکي زوزه کشان در دل قايق منفجر ميشود. پيکر نيمه جان مهدي و عليرضا راهي درياها ميشود. پس از شهادت مهدي، امام خميني (ره) در پيامي از او به عنوان شهيد اسلام ياد کرد و مقام معظم رهبري چنين فرمودند:" درود بر روان پاک و مومن صادق و انقلابي و فداکار و سردار شجاع که عهد پايدار خود با خدا را سرآورد و خون پاک خود را نثار کرد و به فيض بيبديل شهادت نائل آمد." مهدي در وصيتنامهاش نوشته است:" خدايا چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي! هيهات که نفهميدم. چقدر لذت بخش است انسان آماده ديدار باشد. اما چه کنم که تهي دستم، دوست دارم وقتي شهيد ميشوم جسدم پيدا نشود تا يک وجب از خاک اين دنيا را اشغال نکنم. خدايا مرا پاکيره بپذير" هنوز که هنوز است بسيجيان سوخته دل لشکر عاشورا چشم به آبهاي جنوب دارند که چه زماني مهدي باکري بازميگردد اما اين آرزوي مهدي بود که پيکرش زمين را اشغال نکند. مهدي به دريا پيوست. انتهاي پيام