اشاره:
آن چه كه در پي ميآيد، دومين بخش از ويرايش نخست مقالهي «آشنايي با هوش هيجاني» از مجموعهي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح ميدهند كه با استفاده از آنها تا حدودي ميتوان به ارزيابي سياستگذاري سلامت روان پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت(rahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
در بخش نخست اين مقاله ضمن آشنايي خوانندگان با مفهوم هوش هيجاني، به توضيح درباره نظريهها پرداخته شد؛ در اين بخش مدلهاي هوش هيجاني از جمله مدلهاي هوش هيجاني "گلمن" و "بار- آن" معرفي ميشوند.
مدلهاي هوش هيجاني
با توجه به تعاريف متعدد از هوش هيجاني دو رويکرد عمده در زمينه هوش هيجاني مطرح است:
الف- رويکرد توانايي؛ که هوش هيجاني را به عنوان هوشي که شامل هيجان ميباشد، در نظر ميگيرد و تعريف ميکند. تعاريف اوليه از هوش هيجاني در قالب رويکرد توانايي بيان گرديد که آن را "نوعي پردازش اطلاعات هيجاني که شامل ارزيابي صحيح هيجان در خود و ديگران و بيان مناسب عواطف و تنظيم سازگارانه عواطف به نحوي که به بهبود زندگي منجر شود" (ماير و سالوي،1999) تعريف کردند.
ب- رويکرد مختلط؛ که هوش هيجاني را با مهارتها و ويژگيهاي ديگر مانند بهزيستي، انگيزش و توانايي برقراري رابطه با ديگران ترکيب ميکند. تعريف هوش هيجاني به صورت "تواناييهاي شناخت هيجانات خود، درک احساسات دروني ديگران، مهار هيجانات و اداره و مديريت روابط با نرمش و مدارا" از گلمن (1995) و مجموعهاي از تواناييهاي غيرشناختي، توانشها و مهارتهايي که بر توانايي رويارويي موفقيت آميز با خواستهها، توانشها، احتياجات و فشارهاي محيطي تاثير ميگذارند" از بار- آن (1997)، نظريه "گلمن" و "بار- آن" را جزء اين رويکرد قرار ميدهد.
مدل هوش هيجاني "گلمن":
يکي از برجستهترين نظريهپردازان هوش هيجاني، "دانيل گلمن" است که در ابتدا نظريه خود را با الهام از يافتههاي ماير و سالوي پايهريزي نمود (کارسو، 1999- به نقل از امينيها). اما او رويکرد خود را بسط داده ومولفههاي زيادي را وارد چارچوب نظري خود کرد. گرچه برخي شباهتها و پيوستگيها بين نظريه گلمن و نظريه ماير و سالوي وجود دارد، اما در عين حال برخي تفاوتهاي مهم نيز بين آنها ديده ميشود. به عنوان مثال مدل هوش هيجاني گلمن شامل مولفههايي مانند انگيزش و همدلي نيز هست و اينها عواملي هستند که ماير و سالوي معتقدند فراسوي مرز هوش هيجاني قابل گسترشاند (جردن و همکاران، 2002).
"گلمن" در هوش هيجاني 5 مولفه را مد نظر قرار ميدهد:
1 - خودآگاهي: به معني "درک عميق و روشن از احساسات، هيجانها، نقاط ضعف و قوت، نيازها و سائقهاي خود".
2- خود تنظيمي و مديريت هيجانهاي ديگران: خودتنظيمي ازنظر گلمن (1995) به معني توانايي تنظيم احساسات خود و به کارگيري درست هيجانات و هدايت آنها درجهت رسيدن به اهداف است، که اين توانايي متکي بر توانايي خودآگاهي است. او معتقد است که خودکنترلي قابل يادگيري است.
3- خودانگيزي: بسياري از روانشناسان آن را شرط بقا ميدانند. به عقيدهي آنها انسان سالم هيچ کاري را بدون هدف از پيش تعيين شده انجام نميدهد و براي رسيدن به آن، خود انگيزي لازم ميباشد (دهشيري، 1382- به نقل از امينيها، 1384). انگيزه همچون موتور حرکتي، انسان را به حرکت وا ميدارد.
4- همدلي يا شناسايي هيجانهاي ديگران: شعور اجتماعي به معني درک جنبههاي مختلف احساسات ديگران و انجام يک عمل مناسب و واکنش مطلوب براي افرادي که پيرامون ما قرار گرفتهاند (گلمن، 1995). اين مولفه با احساس مسئوليت در قبال ديگران نسبت بيشتري دارد. همدلي ريشه در خودآگاهي دارد. زيرا ما هرچه نسبت به احساس خود پذيرش بيشتري داشته باشيم، به همان اندازه در شناخت آنها ماهرتر خواهيم بود و به راحتي ميتوانيم نوع احساس خود را از ديگران تميز دهيم.
5- مديريت روابط يا مهارت اجتماعي: منظور توانايي برقراري رابطه با ديگران است. کفايت اجتماعي، تعيين کننده محبوبيت، رهبري و اثرمندي بين فردي است. گلمن (1995) معتقد است افرادي که تمايل دارند در ايجاد رابطه با ديگران موثر واقع شوند، بايد توانايي شناسايي، تفکيک و کنترل احساسات خود را داشته باشند و بعد از طريق همدلي يک رابطه مناسب برقرار کنند؛ حتي در اين ميان خودانگيزي هم در ميزان اداره روابط اثرگذار است.
مدل هوش هيجاني "بار- آن":
مدل ديگر در حيطه رويکرد مختلط به هوش هيجاني، «مدل بار- آن» است. "بار- آن" در سال 1997 مدلي چندعاملي براي هوش هيجاني تدوين کرده است. ازنظر وي هوش هيجاني شامل «مجموعهاي از تواناييها، کفايتها و مهارتهاي غيرشناختي است که توانايي فرد را براي کسب موفقيت در مقابله با احتياجات و فشارهاي محيطي تحت تاثير قرار ميدهد». صفات هيجاني در اين نوع هوش رکن اساسي است که آن را از هوش شناختي متمايز ميکند. هوش هيجاني فرد يک عامل مهم در تعيين توانايي موفقيت در زندگي است و به طور مستقيم سلامت رواني وي را تحت تاثير قرار ميدهد. هوش هيجاني همچنين با ساير تعيينکنندههاي مهم در توانايي فرد براي موفقيت در مقابله با اقتضائات محيطي مانند شرايط و پيش آمادگيهاي زيستي- طبيعي، استعداد عقلي- شناختي و واقعيتها و محدوديتهاي درحال تغيير محيط نيز ترکيب ميگردد (بار-آن، 1997- نقل از امينيها، 1384).
"بار- آن" (2000) نشان داد که افراد داراي سن و جنس متفاوت نيمرخهاي بهره هيجاني متفاوتي دارند. هوش هيجاني حداقل تا سن ميانسالي افزايش نشان ميدهد. افراد در دهه 40 و50 بهره هيجاني بالاتري نسبت به جوانترها و مسنترها دارند.
حاجيزاده (1383)، به نقل از جک بلاک، زنان و مردان با هوش هيجاني بالا را چنين توصيف مي کند:
مردان با هوش هيجاني بالا، در روابط اجتماعي؛ متعادل، شاد و سرزندهاند و در مقابل افکار نگرانکننده يا ترسآور مقاوماند. آنان ظرفيت بالايي براي تعهد و سرسپردگي براي مردم يا اهداف خود داشته، مسئوليت پذير، دلسوز و با ملاحظهاند. چنين افرادي با خود، ديگران و اجتماع احساس راحتي دارند و از زندگي عاطفي غني برخوردارند.
زنان باهوش هيجاني بالا، علاقهمندند که احساساتشان را مستقيما بيان کنند، راجع به خود مثبت فکر ميکنند و مانند مردان هم گروه خود، اجتماعي و گروهگرا هستند. اينان شاد و آسوده خيالاند و به ندرت احساس نگراني و گناه ميکنند، زندگي براي آنان سرشار از معنا است و براي اينکه بتوانند شوخ طبع، خودانگيخته و درمقابل تجارب عاطفي پذيرا باشند، به قدر کافي با خود راحتند.
هوش هيجاني آگاهي از احساس و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمهاي مناسب در زندگي و توانايي تحمل کردن ضربههاي روحي و مهار آشفتگيهاي روحي است، توانايي پس راندن افسردگي و ياس در هنگام تفکر و اميد داشتن است (گلمن به نقل از پارسا، 1382).
"بار- آن" هوش هيجاني را مشتمل بر5 مولفه ميداند که با استفاده از پرسشنامه بهره هيجاني "بار- آن" سنجيده ميشود و اين 5 مولفه داراي 15 خرده مقياس است.
مولفههاي هوش هيجاني:
بنا به تعريف "بار- آن" از هوش هيجاني، هوش هيجاني در 5 حيطه داراي 15 مولفه است:
1. حيطه درون فردي؛ شامل 5 مولفه خودآگاهي هيجاني، قاطعيت، حرمت نفس، استقلال و خودشکوفايي.
2. حيطه برون فردي؛ شامل 3 مولفه همدلي، روابط ميان فردي و مسئوليتپذيري.
3. حيطه سازگاري؛ شامل 3 مولفه حل مساله، واقعيت سنجي و انعطاف پذيري.
4. حيطه کنترل استرس؛ شامل 2 مولفه تحمل فشار و کنترل تکانه.
5. حيطه خلق کلي؛ شامل 2 مولفه خرسندي و خوشبيني.
1. خودآگاهي هيجاني
منظور از "خودآگاهي هيجاني" شناخت خود، هيجانها و علت به وجود آمدن آنها، لايههاي عميق احساسات و هيجانها، ارتباط افكار و هيجانها با هم است.
بسياري از اوقات مسائلي ما را مي آزارند، ولي در واقع نميدانيم چرا از اين موضوع تا اين حد احساس آزردگي کردهايم. بنابراين شايد تا مدتها اين ناراحتي در خاطر باقي بماند، بدون آنکه بتوانيم براي رفع آن کاري کنيم. در حالي که اگر افراد داراي خودآگاهي هيجاني باشند، ميتوانند به علت اصلي ناراحتيهاي خود پي ببرند و چارهاي براي آن بينديشند.
2. قاطعيت
قاطعيت توانايي بيان احساسات، عقايد و افكار خود (مثلا پذيرش خشم، صميميت و... ) به صورت آشكار است؛ هرچند که اين احساسات و عقايد خوشايند يا ناخوشايند باشند و اتخاذ تصميم راسخ و روشن حتي اگر به قيمت محروم ماندن از مزايايي باشد و يا اجراي آن براي فرد از لحاظ عاطفي مشكل باشد. به بيان ديگر قاطعيت يعني توانايي بيان و احقاق حق خود بدون خشونت و پرخاشگري.
3. حرمت نفس
پذيرش خود به عنوان شخصي ارزشمند، احترام به خود و دوست داشتن خود به آن گونه كه هستيم. يعني با تمام قابليتها وتواناييها، ضعفها و محدوديتها، و دركل تمام نكات مثبت و منفي به معناي حرمت نفس است. انسانها زماني ميتوانند از حرمت نفس لازم برخوردار باشند که خود را به عنوان يک موجود با تواناييها و امکانات محدود که امکان اشتباه کردن را دارد، بپذيرند. در اين صورت خود را به خاطر انجام يک خطا تحقير نکرده و بي ارزش و نالايق نميپندارند.
4. خودشکوفايي
منظور از خودشكوفايي تلاش براي شكوفاكردن استعدادهاي بالقوه خود ازطريق اهداف مشخص و درازمدت و در عين حال قابل دستيابي است كه، تا فرد خود را به صورت كامل نشناخته و از خود رضايت نداشته باشد، ميسر نميشود.
5. استقلال
استقلال به حالتي اشاره دارد كه در عين حال كه فرد از دلبستگي برخوردار است، متكي و وابسته به ديگران نيست. در تصميمگيريهايش نظر ديگران را جويا ميشود، اما درنهايت خود تصميم گيرنده است. به عبارتي استقلال، خود هدايتگري و خودکنترلي و عدم وابستگي عاطفي است.
6. همدلي
همدلي توانايي درك کردن و شناخت احساس ديگران و بي تفاوت نبودن نسبت به آنها است و اينكه بتوان خود را به جاي ديگري گذاشت و از دريچه فكر او به موقعيت نگريست. اين احساس که ما را وا ميدارد به فرد نابينايي در رد شدن از خيابان کمک کنيم و يا اينکه با ديدن ناراحتي و يا بيماري يکي از اعضاي خانواده خود بلافاصله به ياري او ميشتابيم و بار او را به دوش ميکشيم، بيانگر همدلي ماست.
7. روابط ميان فردي
توانايي برقراري ارتباط با ديگران و حفظ اين ارتباطات و تاثير گذاري بر آنها، توانايي صميميت و محبت و انتقال دوستي، كه خود مستلزم خويشتنداري، همدلي و مهارت در ابراز احساسات است، در روابط ميان فردي مدنظر است.
8. مسئوليت پذيري
توانايي ابراز خود به عنوان فردي همكار، كمك رسان و سازنده درگروههاي اجتماعي تحت عنوان مسئوليتپذيري مشخص ميشود. اين توانايي مستلزم مسئول بودن شخص است. افراد مسئول در روابط بين فردي خود مسئولاند و ميتوانند ديگران را بپذيرند و استعدادهايشان را به نفع جمع به كار گيرند.
9. انعطاف پذيري
منظور از انعطاف پذيري توانايي منطبق ساختن عواطف، افكار و رفتار با موقعيتها و شرايط و توانايي كلي در سازگاري با شرايط نا آشنا، غيرقابل پيش بيني و پويا است. در عصر کنوني که با حضور تکنولوژي؛ تغيير، از ويژگيهاي غيرانکار زندگي است، عدم انعطافپذيري و انطباق با شرايط جديد، مشکلات زيادي را براي فرد ايجاد ميکند. افراد منعطف از تعصب و پيشداوري جلوگيري ميكنند و در برابر شيوههاي جديد گشادهرو و صبورند.
10. حل مساله
توانايي شناسايي وتعريف مشكل وخلق و انجام راه حلهاي موثر و انگيزه براي به كارگيري حداكثر توان مقابله با مشكلات تحت عنوان حل مساله مشخص ميشود. برخي افراد يک راه حل را در ذهن دارند و براي حل تمامي مشکلات خود بيتوجه به بقيه مسايل همان يک راه را به کار ميگيرند و مسلما نميتوانند نتايج خوبي را حاصل کنند.
11. واقعيت سنجي
واقعيت سنجي شامل درك موقعيت كنوني، تلاش براي حفظ شرايط درست وتجربه رويدادها آنگونه كه واقعا هستند، به دور از خيالبافي و رويا پردازي است. به عبارت كلي واقعيت سنجي به معناي توانايي درك موقعيت جديد است.
12. تحمل فشار
توانايي مقاومت در برابر رويدادها و موقعيتهاي فشارزا بدون توقف، همراه با سازگاري فعال و مثبت بدون از پا درآمدن را، تحمل فشار ميگويند.
به عبارت ديگر "تحمل فشار" قابليت انتخاب روشهايي براي سازگاري با فشار و چاره جويي و يافتن راه حلهاي مناسب و داشتن نگرش خوشبينانه به توانايي خود در برخورد با موقعيتهاي جديد براي غلبه بر مشكل به دور از هيجانات شديد است.
13. كنترل تكانه
بارها شاهد عصبانيتهاي شديد اطرافيان خود بودهايد، طوريکه تعجب شما را بر انگيخته، که چرا اين موضوع تا اين حد او را خشمگين کرده است و يا چرا او نامتناسب با موقعيت و اين چنين تند واکنش نشان داد؟ توانايي به تاخير انداختن تكانه، وسوسه انجام عملي، تحت عنوان کنترل تکانه نامگذاري شده است. اين توانايي شامل قابليت پذيرش تكانههاي پرخاشگرانه، خودداري وكنترل خشم است. در واقع خويشتنداري و توانايي مهار احساسات و به تعويق انداختن كامروايي درجهت رسيدن به هدف مشخص را كنترل تكانه گويند.
14. خرسندي
منظور توانايي لذت بردن از زندگي خود و ديگران و داشتن رضايت از زندگي است. بهطور كلي خرسندي با شادي و نشاط رابطه دارد. به عبارت ديگر زماني که افراد از زندگي خود احساس رضايت داشته باشند، شادي را تجربه خواهند کرد.
15. خوش بيني
توانايي روشن ديدن زندگي و داشتن نگرش مثبت، حتي در زمان بداقبالي كه نشان دهنده اميد به زندگي است. منظور از خوش بيني، ساده انگاري نيست؛ مهم اين است که واقعيتها را زيبا ديد.
تدوين: آرزو دانشكده
كارشناس ارشد روانشناسي دانشگاه الزهرا
خبرنگار روانشناسي سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران
ادامه دارد...