فرهاد جعفري معتقد است: نويسندگان ما در حاليكه قصهنويساند و بايد هر چيز پيچيده را ساده كنند، همچنان با توجه به روحيهي شاعرانگي كه ايرانيها دارند، در حال پيچيده كردن هر چيز ساده هستند؛ حتا وقتي دارند قصه مينويسند.
اين داستاننويس در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كه در محل اين خبرگزاري انجام شد، دربارهي مطالبي چون: دلايل جهاني نشدن ادبيات ما، ادبيات عامهپسند، پيچيدهنويسي داستاننويسان ما، نقد سالم و تأثير آن در ادبيات و مسائل ديگري سخن گفت.
تكليف نويسنده، ساده كردن هر چيز پيچيده است
جعفري در ابتداي بحث دربارهي دليل پيچيدهنويسي نويسندگان ما توضيح داد: پيچيده نوشتن داستان، از سوي نويسندگان ايراني به اين امر بازميگردد كه داستاننويسان ايراني هر كدام شاعر مطلوبي ميشوند و ايرانيها ابتدا به ساكن شاعرند؛ تا نويسنده. متأسفانه نويسندهي ايراني در حاليكه دارد قصه مينويسد، گويا دارد به تكليف شاعرانگي خود عمل ميكند؛ تكليف شاعر، پيچيده كردن هر امر ساده است؛ در حاليكه تكليف نويسنده، ساده كردن هر چيز پيچيده است و اين دو تكليف شاعر و نويسنده از هم جداست.
در ذهن شاعر، هر امر ساده كدگذاري ميشود
او با اشاره به شعر و ساده كردن هر چيز ساده به پيچيده در شعر، براي نمونه به شعري از سهراب سپهري اشاره كرد و گفت: مثلا در اين شعر سهراب، «رهگذر شاخهي نوري كه به لب داشت، به تاريكي شنها بخشيد»، درواقع، سهراب بهدنبال گفتن اين معنا به شماست كه عابري را ديده كه در حال پرت كردن سيگارش است. در ذهن شاعر، اين امر ساده كدگذاري و تبديل به چيزي ميشود كه محصول آن، شعر است و وقتي بهدست خواننده ميرسد، خواننده مكلف است آن امر را رمزگشايي كند.
محصولات نويسندگان ما به رمزگشايي احتياج دارد
نويسندهي «كافه پيانو» با اعتقاد به اينكه شاعر در دوران توليد اثر هنري درواقعيت به سر ميبرد، ادامه داد: او وقتي شروع به شعر گفتن ميكند، پا به دنياي خيال ميگذارد. نويسنده، برعكس، وقتي هنوز كار هنرياش را آغاز نكرده، در دنياي خيال است؛ ولي وقتي شروع به قصه نوشتن ميكند، پا به دنياي واقعيت ميگذارد. از اين جهت، محصول نويسندگان چيزي است كه به رمزگشايي نياز دارد.
مفاهيم پستمدرن و مدرن را نميفهمم
جعفري دربارهي آثاري كه از آنها تعبير پستمدرن ميشود، با توجه به اينكه ما هنوز مدرنيته را سپري نكردهايم، يادآور شد: من مفاهيم پستمدرن و مدرن را نميفهمم؛ زيرا به اين مقولات نگاه فلسفي ندارم و علاقهمند نيستم كه اين مسائل را دنبال كنم.
سبك پيامبرانه و خداوندگارانه در نويسندگي
او همچنين عنوان كرد: به نظرم، ما دو نوع سبك قصهنويسي داريم؛ يك سبك پيامبرانه و ديگري سبك خداوندگارانه. در سبك خداوندگارانه، نويسنده از پيش بر همه جاي قصهاش اشراف دارد و ميداند قصهاش از كجا شروع و به كجا ختم ميشود، همهي شخصيتهايش را از پيش ميشناسد و همهي آنها را سنجيده و حتا ميداند قرار است چه كنند؛ بنابراين محصولشان يك چيز مكانيكي است، ضمن اينكه خيلي خلاقانه و دوستداشتني است؛ چون نويسنده از پيش آگاه است؛ اما با اين وجود، اين چيزي نيست كه بتواند رضايت مرا جلب كند.
جعفري «جنايات و مكافات» اثر داستايوفسكي را اثري بر اساس شيوهي خداوندگارانه دانست و افزود: آثاري از اين دست كه شاهكار هم هستند، از اين جهت كه بر اساس اين طرز از نوشتن، نوشته شدهاند، براي من در حال حاضر، چندان جذابيتي ندارند.
او همچنين با اشاره به سبك پيامبرانه، توضيح داد: در سبك پيامبرانه، نميدانيد تصميم به بيان چه چيز داريد. شخصيتي را از پيش، براي ورود به داستان آماده نكردهايد و نميدانيد داستان از كجا شروع و به كجا ختم ميشود. در اين سبك، نويسنده تصميمگيرنده نيست و نميداند چرا دارد چنين ميكند.
نقد بهشدت محافظهكارانه است
اين داستاننويس در ادامهي صحبتهايش دربارهي نقد سالم و تاثير آن در پيشرفت ادبيات گفت: ديدگاه من دربارهي نقد، ديدگاهي مثبتي نيست. اصولا معتقد نيستم كه نقد بتواند كاري كند كه ادبيات داستاني ما گامي به جلو بگذارد؛ زيرا نقد بهشدت محافظهكارانه است. هنرمندي اثري را آفريده، منتقدي اصول اين اثر هنري را استخراج كرده و آنها را به علاوهي معلوماتي كه از آثار هنري ديگري اخذ كرده است، بهعنوان ملاكها و معيارهاي سنجش هنري در اختيار دارد. او با استفاده از اين ملاكها، هر اثر پيشيني را ميخواهد محك بزند؛ در حاليكه اين اثر پيشيني ممكن است تمايل داشته باشد اصول و قواعد تازهاي را در آن قالب هنري بسازد و ايجاد كند؛ بنابراين نقد تمايل دارد هيچ اثر هنري خلاقهي جديدي توليد نشود؛ در حاليكه تمايل هنرمند اين است كه همهي آن اصول و ملاكهاي پيشيني را بشكند و اصول تازهاي بر معيار هنري حاكم كند.
او نقد را راهنماي هنرمند ندانست و ادامه داد: به نظرم، نقد حتما كاركردي داشته كه به عنوان يك ابزار در دست جامعه قرار دارد. مثلا براي شناسايي و سنجش آثاري كه عرضه ميشوند، از اين جنبه، نقد جزو شاخههاي خريدار است.
از مناسبات پشت پرده شناخت كمي دارم
فرهاد جعفري دربارهي جوايز ادبي و تأثيرشان در ادبيات ما گفت: بهطوري كلي از مناسبات پشت پردهي جريانهاي ادبي در ايران، شناخت كمي دارم. نميدانم اين جايزه با جايزهي ديگر چه تفاوتي دارد و نميدانم داوران چه كساني هستند و بر اساس چه ملاكهايي به نويسندهاي جايزهاي ميدهند.
خودم را آماده نكردهام جايزهاي بگيرم
اين داستاننويس در ادامه يادآور شد: من خودم را آماده نكردهام جايزهاي بگيرم و يا اگر نگرفتم، برايم مسألهي خاصي باشد. معتقدم كتاب من پا دارد و ميتواند خود را به مردم بشناساند و تا خود را نشناسانده است، دلم نميخواهد از سوي جوايز ادبي براي خود اعتبار كاذب پيدا كند.
او معتقد است: اگر مردم كتابي را پذيرفتند و خريدند، بعد از آن اگر جايزهاي دريافت كرد، جاي خوشحالي دارد؛ ولي پيش از آن، خيلي مهم نيست.
تقديم كتاب به ر. اعتمادي يا حسينقلي مستعان
جعفري همچنين دربارهي ادبيات عامهپسند و اين باور كه آيا خوانندهي ادبيات عامهپسند به خوانندهي ادبيات جدي تبديل خواهد شد، متذكر شد: من خيلي دلم ميخواست كتاب «كافه پيانو» را حتما به داستاننويسان دههي 40 و 50 مانند: ر. اعتمادي يا حسينقلي مستعان تقديم ميكردم. خودم كسي بودم كه در دوازده و سيزدهسالگي، خواندن كتاب را با پاورقيهاي ر. اعتمادي شروع كردم. فكر ميكنم كتابهايي كه با عامهي مردم ارتباط مناسبتر برقرار ميكنند، سهم بسيار بزرگي در كتابخوان شدن مردم دارند، يا لااقل دربارهي من، اينگونه بوده است.
حد وسطي وجود ندارد
او دربارهي اين بحث كه ادبيات جدي كم خوانده ميشود، نيز گفت: اين موضوع متوجه مردم و خوانندگان نيست؛ بلكه تقصير متوجه توليدكنندگان آثار هنري است كه بين آثار هنري كه مورد توجه عامهي مردم است و مورد استقبال قرار ميگيرد و ميان يك اثر هنري جدي، حد وسطي وجود ندارد كه بتواند شكاف بين كتابهاي مورد توجه عامهي مردم و كتابهاي جديتر را پر و نقش پل را بازي كند؛ به اين دليل، خيلي از خوانندگاني كه آثار كمتر پيچيده را ميخوانند، راه و پلي را پيدا نميكنند كه بتواند آنها را بالاتر ببرد. به نظرم، كتاب من يكي از كتابهايي است كه ميتواند اين نقش واسطه را بين آثار مورد توجه عامه و جدي بازي كند.
توليدكنندگان ما در جهاني نشدن ادبياتمان مقصرند
او دربارهي جهاني شدن ادبيات ما هم اعتقاد دارد: مشكل ناشي از زبان فارسي نيست؛ زيرا تركها توانستند آثار مورد توجه غرب توليد كنند. فكر نميكنم مشكل از زبان فارسي بهطور خاص باشد. دوباره فكر ميكنم توليدكنندگان مقصرند كه نميتوانند چيزي توليد كنند كه ابتدا در جامعهي خود آنقدر پذيرفته شوند كه بعد نگاه ديگران را جلب كنند.
مخاطب بعد از انتشار اثر اهميت مييابد
جعفري همچنين دربارهي توجه به مخاطب هنگام خلق اثر توضيح داد: اصلا هنگام نوشتن، كمترين توجهي به مخاطب ندارم. اينكه مخاطب چه كسي است و چه ميخواهد يا نه نميخواهد، هنگام خلق اثر اهميت ندارد. بعد از انتشار اثر، مخاطب اهميت مييابد كه چه فكر ميكند. آيا شخصيتها را دوست دارد يا نه؟ آن زمان است كه مخاطب براي هر نويسندهاي اهميت مييابد.
آمار خواننده و تيراژ كتاب در ايران واقعي نيست
فرهاد جعفري در پايان دربارهي شمارگان كتاب در ايران گفت: من اين موضوع را باور ندارم كه تيراژ كتاب پايين است. بهنظرم، اين آمار نيز مانند ساير آمارهاي موجود، آمار درستي نيست؛ بنابراين به آمارها اعتمادي ندارم. با اين حساب، نميتوان گفت خوانندهي كتاب هم در ايران كم است.
انتهاي پيام