روز نخست همايش «هست پنهان» در بزرگداشت مولانا روز گذشته (يكشنبه) در دانشگاه اميركبير برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتداي مراسم، ناصر مهدوي با موضوع «جايگاه عقل در انديشهي مولانا»، با اشاره به اينكه مولانا همواره در كنار انسان حضور دارد، گفت: مولانا در نزد مردم معاصر جايگاه ويژهاي دارد، به دليل اينكه همواره در كنار رنجها و آلام بشري حضور داشته است.
وي افزود: مولانا را ميشود به منزلهي يك فيلسوف اگزيستانسياليست درنظر گرفت. مولانا از اول "مثنوي"، غم خويش را با ما گره ميزند. او از نفير فرياد ميزند و اين كسي كه فرياد ميزند، از درد بيخبر نيست؛ بلكه همراه با فريادش، آنچه را در سينه دارد، كريمانه به ما ميدهد. مولانا به ما درس خردورزي و بهره بردن از عقل و انديشه ميدهد. او با پديدهاي روبهروست كه موجب درماندگي انسانهاست و آن لحظهاي است كه آدمي قابليتهاي خود را به درستي نميشناسد و در نتيجه، هم خودش رنج ميبرد و هم ديگران.
مهدوي بهره نبردن از عقل را يكي از سختترين دردهاي انساني از ديدگاه مولانا خواند و عنوان كرد: مولانا همانند حضرت علي (ع) كه در خطبههايي از "نهجالبلاغه" از درد انسانهاي احمق آه ميكشند، در جايجاي "مثنوي" خون دل ميخورد. آدميان بيخردي كه زحمت خواندن و پرسش را از خود دور كردهاند، آفت هستند؛ آفتي كه علاوه بر گرفتاري خود فرد، جامعه را هم گرفتار خواهند كرد. انسان بايد بكوشد تا از ظرفيت عقل بهره ببرد و از اين طريق، از آفت احمقي به دور باشد. به ميزاني كه عقل رشد كند، جان قيمت و جهان توسعه مييابد.
اين پژوهشگر همچنين متذكر شد: مولوي از تنهايي انسان حرف ميزند و براي بدخويي و ناكاميها و تنهاييها، عشق را نيروي درمانبخش معرفي ميكند. عشق از ما حمايت ميكند. انديشهي مثبتي كه در روح مولانا موج ميزند، احوال ما را دگرگون ميسازد. عشقي كه مولانا از آن حرف ميزند، به انسان قدرت ميدهد.
مهدوي ادامه داد: مولانا تأكيد ميكند، انسانها براي شكستن قفلي كه تيرگي نفس باشد و جانشان را تلخ ميكند، به نيروي عشق نياز دارند. عشق نيروي محرك انسان است؛ نيرويي كه با آن همهي آلام بشري درمان ميشوند. "مثنوي" سراسر درس عشق است. مولوي در قصهي پير چنگي، از مطربي حرف ميزند كه در تمام عمر خويش براي مردم چنگ مينواخته است و حال كه پير شده، كسي به نواي موسيقي او توجه نميكند. او به خرابهاي پناه ميبرد و با خدا معامله ميكند و ميگويد، خدايا امشب براي تو مينوازم. وقتي در حال نواختن بوده، خليفهي وقت ميشنود و به او تفقدي ميكند.
پس از سخنراني مهدوي، علي تميزال - مولاناپژوه اهل تركيه - لوح تقدير همايش را به رسم يادبود به او داد.
در ادامه، توفيق سبحاني با اشاره به آثار پنجگانهي مولانا گفت: "مجالس سبعه" كه قبل از روبهروشدن شمس و مولانا نگاشته شده، بر اساس خطيب بودن خانوادهي مولاناست. "مكتوبات" نيز مجموع نامههاي مولاناست كه وي املا ميكرده و حسامالدين چلبي و بهاءالدين ولد آنها را مينوشتند. "فيه ما فيه" هم ديگر اثر منثور مولاناست و در كنار اينها، "ديوان كبير" و "مثنوي معنوي" به عنوان آثار منظوم او هستند.
اين مولاناپژوه افزود: در قسمتهايي از "مجالس سبعه" با شعرهاي سلطان ولد روبهرو ميشويم. از آنجايي كه بعيد است مولانا از اشعار پسرش استفاده كرده باشد، گمان ميرود اين اثر پس از مرگ وي بازسازي شده باشد. مولانا هر قصد و نيتي كه داشته، در اين پنج اثر بيان كرده است.
سبحاني در ادامه عنوان كرد: در اين ميان، "ديوان كبير" در مجالس خصوصي سماع به زبان آمده است و البته اينگونه نبوده كه مولانا از قبل به آن انديشيده باشد. در بسياري موارد، شعر فارسي از چپ به راست گفته شده؛ يعني اول قافيه را گفته و بعد كلمات را رديف كردهاند. ولي نه "مثنوي" و نه "ديوان كبير"، هيچكدام از اين ويژگي خدشهدار نشدهاند. آنچه به ذهن مولانا ميآمده، توسط كاتبان ثبت ميشده است. سلطان ولد پس از مرگ مولانا به جمعآوري مكتوبات پرداخته و به همين دليل، گاهي يك غزل واحد با تعداد ابيات مختلف در "ديوان كبير" است. مولوي گاهي اشعاري از ديگران ميگفته است كه به علت مطلع نبودن كاتبان، به نام وي در ديوان موجودند.
سبحاني تأكيد كرد: اگر از مولوي تنها اين بيت "آب كم جو، تشنگي آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست" باقي ميماند، پيام خويش را ابلاغ كرده بود.
اين مولويپژوه دفتر ششم "مثنوي" را بسيار مهم خواند و تصريح كرد: به تازگي سازمان مطالعات اسلامي دانشگاه لندن كار بر روي ساختار "مثنوي" را آغاز كرده است و سعي ميكند ارتباط ابيات دفترهاي مختلف را كشف كند. در اين ميان، ساختار دفتر ششم با دياگرامهاي رياضي روشن شده است. گويي در اين دفتر به مولانا الهام شده بود كه مرگش نزديك است؛ به همين خاطر در آن خبري از اطالهي كلام نيست. آنچه در دفتر اول در 10 بيت گفته شده، در اين دفتر در چهار بيت خلاصه شده است و دو ماه پس از تمام شدن "مثنوي"، مولانا از دنيا ميرود.
او در ادامه با توجه به شباهتهاي "مثنوي" و "قرآن" گفت: برخي ميگويند "مثنوي" مانند قرآن نظم و ترتيب ندارد؛ درحاليكه علماي قرآنشناس متوجه شدند، نخهايي نامريي مفاهيم آن را زنجيرهوار به هم متصل كردهاند.
سبحاني گفت: يكي از برترين ويژگيهاي مولانا، زبان شگرف وي است. او در "ديوان كبير" مثل شكارچي است كه مضاميني را كه مانند پرندهاي در دوردست ميگذرند، شكار كرده است. مولوي در "ديوان كبير"، شكارگر لحظههاست.
وي در پايان با اشاره به بزرگداشت شمس تبريزي كه سالها قبل در تبريز برگزار شده بود، گفت: شهريار براي شركت در اين بزرگداشت، يك شب تا صبح، "مثنوي" 140بيتي سرود كه يك دورهي تاريخ ادبيات ايران در آن آمده و ميگويد، «مثنوي قرآن شعر فارسي است».
در ادامه، تخاري - رايزن فرهنگي سفارت افغانستان در ايران - لوح يادبود همايش را به توفيق سبحاني اهدا كرد.
به گزارش ايسنا، سپس بختعلي قنبري - مولويپژوه - به بررسي درد و رنج بشري از نگاه مولانا پرداخت و گفت: پيام مولانا، رهايي از دردهاي كاذبي است كه انسان عصر جديد را احاطه كردهاند. مولوي انساني است كه صفات خداوندي در او محقق شده است؛ انساني كه تمام امكانات و مناصب خود را از دست داد. يكي از درسهايي كه از او ميگيريم، تحمل و ظرفيتسازي است.
وي ادامه داد: بيست و سه بحران در عصر جديد ما را تهديد ميكنند، كه با سلاح اشعار مولانا ميشود با آنها به مبارزه پرداخت. دردهاي بشري يا بيروني هستند مثل فقر، بيماري و مرگ يا درونياند مثل فراق و غفلت. مولانا معتقد است، انسان بايد به جايي برسد كه هيچ دردي در دنيا نبيند و اين با عشق ميسر ميشود.
قنبري گفت: تمثيل مولانا در باب دريا جالب است. وقتي دريا را نگاه ميكنيد، متوجه ميشويد روي آن حباب است و زيرش آب. غفلتزدگان چشم به حباب دارند و از آب اصلي دريا كه زير اين حباب است، غافلاند. براي رهايي از اين غفلت، بايد از خدا، تمناي ديدهي حقيقتبين داشته باشيم.
او تأكيد كرد: يكي از بحرانهاي عصر حاضر، "تنهايي" است. احساسي كه در آن شخص به اين نتيجه ميرسد كه كسي به سودش كاري نميكند. انسان تنها خلاقيت خود را از دست ميدهد. در عرفان، عنصري به نام تنهايي نداريم و هيچكدام از عناصر تنهايي در عارف وجود ندارند.
قنبري رنج را از ديدگاه مولانا به دو دستهي مطلوب و نامطلوب تقسيم و عنوان كرد: رنج عشق از ديدگاه مولوي رنجي مطلوب است. خدا به انسان كمك ميكند، تا انسان، خود كاذبش را فراموش كند؛ زيرا بين خود حقيقياش و خداوند ارتباطي مستقيم وجود دارد. جهان از منظر مولانا، زيبايي معنوي دارد.
برقعي - مشاور يونسكو - لوح تقدير همايش را به قنبري اهدا كرد و در ادامه، مهدي ستايشگر - سردبير مجلهي "هنر موسيقي" - دربارهي موسيقي مولانا و تعاليخواهي به صحبت پرداخت و گفت: موسيقي و سماع يك بال مولاناست و طريقت و شريعت، بال ديگر او. اگر كراماتي از مولانا ديده شده، همه بعد از سماع وي رخ داده است. بعد از سماع است كه مولانا ميگويد، بياييد خدا را در چشم من ببينيد.
او همچنين افزود: مولانا رباب مينواخته و ميگويد، اگر ني يك ناله است، رباب نالههاست. الف رباب ما را به ياد رب مياندازد. تفاوت رسمالخطي در "الف" اين دو وجود دارد، كه به عقيدهي مولانا، اين اَلِف موجب اِلف بين رب و رباب است. مولانا خود را مطرب عالميان مينامد و تا آخرين لحظهي عمر به نواي موسيقي گوش ميداده است. او دقايق موسيقيايي را در باب دهل، تنبور، چنگ، رباب و ني مطرح ميكند.
ستايشگر تصريح كرد: موسيقي در آثار مولانا جنبهي بيروني دارد و آنچه وي خلق ميكند، در گفتار و كردارش روشن است. وي از خويشتن خويش جدا ميشود و پا در محوطهي وسيعي ميگذارد و بر اساس اشعارش به سماع مشغول ميشود. او در حالت سماع به طور يقين به مراتبي از تعالي دست مييافت؛ به طوريكه از سماع به عنوان غذاي عاشقان ياد ميكند.
لوح تقدير همايش توسط روزجهاني - مديركل فرهنگي دانشگاه اميركبير - به ستايشگر اهدا شد.
آخرين سخنران برنامه، كيخسرو پورناظري - نوازنده و آهنگساز - بود، كه به وسعت ديد مولانا در باب موسيقي اشاره كرد و گفت: موسيقي ايراني با شعر رابطهاي تنگاتنگ دارد. دنيايي كه با مولوي بر من آشكار شد، روزبهروز فراختر ميشود. اين اقبال ما ايرانيان است كه مولانا از سرزمين سپنتاي ما برخاسته است.
او در پايان دو غزل از مولانا خواند و لوح تقدير را از ستايشگر دريافت كرد.
در فواصل برنامه، قطعههايي از "مثنوي" با صداي احمد شاملو و عبدالكريم سروش پخش شدند.
كنسرت كوبهيي دانشگاه اميركبير پايانبخش برنامهي روز اول همايش بود، كه با همكاري كانون ادبي و كانون شعر و موسيقي دانشگاه اميركبير و مركز گسترش انديشه و عرفان مولانا برگزار شد.
همايش «هست پنهان» در بزرگداشت مولانا امروز (دوشنبه) به كار خود پايان ميدهد.
انتهاي پيام