*با پيشكسوتان جهاد و شهادت* جانباز 70 درصد: هر روز جبهه بهترين درس بود هنوز هم سرباز كوچك امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي هستم

اسماعيل خليفه اسفندقه، از جانبازان 70 درصد اعصاب و روان است.وي متولد 15 خرداد 1342 است و به دليل علاقه فراوان به جبهه با اينكه سن كمي داشت با دست بردن در شناسنامه‌اش و تغيير تاريخ تولد، به جبهه رفت. در يك خانواده روستايي به دنيا آمد،پدرش كشاورز و مادرش خانه‌دار بود. دوره ابتدايي و راهنمايي را در روستايشان گذراند.سال دوم راهنمايي بود كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و سهم او در پيروزي انقلاب راهپيمايي براي لبيك به امام راحل بود كه وظيفه كوچك تمام محصلين آن زمان بود و چه زيبا خلق كردند تابلوي پيروزي انقلاب را. با پيروزي انقلاب اسلامي روانه هنرستان شبانه‌روزي در سال 61- 62 در شهرستان بم شد و با فرهنگ بسيج و بسيجي خو گرفت. خليفه اسفندقه در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)منطقه كوير مي‌گويد: فرهنگ بسيجي با من سازگاري داشت و من خيلي سريع انس و الفتي خاص و جدي با آن برقرار كردم به طوري كه جداناشدني از هم شديم و به خاطر همين دوستي كه در آن اسلام ناب خلاصه مي‌شد به طرح لبيك يا خميني لبيك گفته و جزو ارتش 20 ميليوني درآمدم. در سال‌هاي 61- 62 براي اولين بار به مدت 3 ماه به جبهه اعزام شدم و حضورم در جبهه با درس همراه بود بدين صورت كه بعد از برگشت از جبهه مجدداً در كلاس درس حاضر مي‌شدم و بلافاصله دوستانم از جبهه پيام فرستادند و من بنا به علاقه، دوباره به جبهه اعزام مي‌شدم. مدتي را جبهه و مدتي را بعد از آن در كلاس درس حضور داشتم و اين حضور در جبهه از سال 61 تا 63 طول كشيد اعزام من از طريق بسيج بم بود و در مدت حضور دو بار مجروح شدم، در مجروحيت اول پنج تركش به دست و شكم و پايم اصابت كرد كه به دليل ناسازگاري تركش با هم كنار نيامديم و يكي به عنوان يادگار در بدنم ماند و بقيه توسط پزشكان بيرون آورده شدند. در مرحله دوم دچار موج انفجار و شيميايي شدم كه اين مجروحيت باعث شد سلامتي خود را از دست دهم و مدتي دچار فراموشكاري سهوي شوم. مدتي بيش از دو سال در بيمارستان‌هاي نواب صفوي و بيمارستان قائمشهر بستري شدم و در حال حاضر در بيمارستان شهيد بهشتي كرمان تحت درمان هستم و با مصرف دارو حالم بهتر شده ولي بدون دارو زندگي برايم سخت و طاقت‌فرسا است. وي با اشاره به خاطراتش در زمان جنگ يادآور شد: بهترين خاطرات زندگيم دوران حضور در جبهه بود كه هر شب در خواب با من همراه هستند و نمي‌توانم آنها را دسته‌بندي كنم چون هر روز جبهه خودش بهترين خاطره و درس بود و اما بدترين خاطره كه خيلي من و تمام جانبازان را آزار مي‌دهد فاصله گرفتن بعضي‌ها از مردم و انقلاب اسلامي است. راضي هستم به رضاي خداوند و از راهي كه رفته‌ام پشيمان نيستم اگرچه جانباز اعصاب و روان هيچ دوستي ندارد ولي يك دوست دارد آن هم خداوند عز و جل است كه با راهنمايي ولايت به آن رسيده‌ام. يك صحبت كه ناگفته نماند و در اينجا لازم مي‌دانم يادآوري كنم و آن اينكه، مجلس خيلي موارد را در خصوص خدمات به جانبازان و ايثارگران و خانواده‌هاي معظم شهدا در دستور كار و تصويب قرار مي‌دهد ولي اين بخشنامه‌ها در ادارات استانها در خصوص جانبازان و ديگر عزيزان و در مرحله اجرا با موانع و سختي‌هايي كه ما جانبازان قادر به رفع آنها نيستيم، مواجه مي‌شود. اسماعيل خليفه در ادمه گفت:زندگي در كنار يك جانباز اعصاب و روان كار بسيار سخت و طاقت فرسايي است، همسرم با تمام مشكلات روحي و رواني من در كنارم بوده كه جا دارد از او تشكر كنم و به خاطر همه گرفتاري‌ها، بداخلاقي‌ها و اعمالي كه هنگام حمله به من دست مي‌دهد از او پوزش مي‌خواهم و به او او مي‌گويم كه هيچ وقت نمي‌توانم قدردان فداكاري‌هاي او باشم. و بالاخره اين كه من هنوز هم خود را سرباز كوچك امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي مي‌دانم. انتهاي پيام
  • یکشنبه/ ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ / ۰۹:۵۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8606-18376
  • خبرنگار :