"مدرنيسم ايران مديون ماركو گريگوريان است" بزرگداشت نقاش خاك در تهران برگزار شد

از در موزه كه وارد مي‌شوي، بوي "خاك" مستت مي‌كند، آثاري را مي‌بيني كه با ساده‌ترين عناصر كنار هم پيچيده شده‌اند و ... يك دنيا حرف. خاك و آب و كاه كه كهن‌ترين پوشش اوليه‌ي ساختمان بوده، اكنون به‌صورتي بديع در مقابل چشمانت قرار دارد. دليل بودنت اين است كه هنرمندي پس از سال‌ها زيستن با خاك اكنون خود قسمتي از هنرش شده و به آغوش خاك بازگشته است.

به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عصر روز يكشنبه 18 شهريور، مراسم بزرگداشت ماركو گريگوريان در موزه‌ي هنرهاي معاصر برگزار شد.

در اين مراسم، هنرمندان و دوستان سال‌هاي دور و نزديك هنرمند نقاش خاك، حاضر بودند؛ جواد مجابي، آيدين آغداشلو، حسين خسروجردي، سيدمحمد احصايي، رضا بانگيز، مهدي حسيني، فرشته غازي‌راد، هما خوشبين، سيراك ملكنيان و ژانت لازاريان حضور داشتند.

در ابتداي اين برنامه سرپرست موزه‌ي هنرهاي معاصر تهران از خانواده‌ي گريگوريان گفت؛ به حكمت و معرف ديني و مردمي نگاه رمزي و مكاشفه‌گر به نقاشي عامي توسط ماركو و گروهي از هنرمندان مانند مميز، عرب‌شاهي، نامي و احصايي اشاره كرد و گفت: اين‌ها پيشگامان مكتب‌سقاخانه هستند.

حبيب‌الله صادقي تاكيد كرد: اميدواريم بتوانيم آثار وي را به صورت كتابي جامع عرضه كنيم، قرار است مجموعه آثار گريگوريان در ارمنستان و آمريكا گردآوري شده و با ماموريت از طرف موزه آثار به نمايشگاه آورده شوند.

وي عنوان كرد كه با معاونت هنري و شخص وزير گفت‌وگو كرده تا در كاري مشترك با سرمايه‌گذاري موزه‌ي هنرهاي معاصر دايره‌المعارفي از آثار گريگوريان منتشر شود؛ چراكه وي بسيار انسان پركاري بوده است.

آيدين آغداشلو نيز پس از تسليت به هنرمندان و جامعه‌ي ارمني گفت: من مي‌خواهم درباره‌ي دو موضوع صحبت كنم اول اينكه جايگاه ماركو در هنر معاصر ايران چه بود و دوم خود زندگي وي كه شور زندگي در حد عالي آن متجلي بود.

وي افزود: ماركو به گروهي از هنرمندان پيشگام تعلق داشت كه بلافاصله پس از نسل اول مدرنيسم در ايران آغاز به فعاليت كردند، حتا زماني كه شيوه‌ي مرحوم جليل ضياپور هم جا نيفتاده بود و متاسفانه اينان در آغاز هنر بي‌مخاطب كار كردند، هنري كه تازه جاافتاده بود.

آغداشلو تاكيد كرد: در آن زمان نمي‌دانم هنرمندان از كجا امرار معاش مي‌كردند؟ آثار را مي‌فروختند؟ گالري مي‌گذاشتند؟ اين‌ها در جامعه‌ي كوچك و مخاطبان كمي كه داشتند در آمدوشدهاي محدود پاسخ كمي دريافت مي‌كردند.

او گفت: ماركو در ميان همه‌ي هنرمندان به‌خاطر شور عجيبي كه در وجودش بود، آرام نمي‌گرفت و پيشگامي خود را كنار نمي‌گذاشت. او در اين معامله هيچ‌گاه كنار نيامد و با همين "كنار نيامدن" پيشتاز بود. كارهاي كاهگلي وي نه تنها تقدير نشد، بلكه با كنايه و تعريف نيز با آن برخورد شد، اما او آن‌قدر ادامه داد تا اين كارها ماندگار شدند.

آغداشلو خاطرنشان كرد: كار كاهگل ماركو دقيقا برخاسته از دلبستگي او به خاك و سرزمينش بود و بركشيدن ماده‌اي كه ظاهرا ساده‌ترين و فقيرانه‌ترين پوشش خانه‌هاست؛ اگر از ماركو هيچ اثري باقي نمانده بود، تماشاي شش اثر شگفت‌ انگيزش براي بررسي وي كافي بود.

او اضافه كرد: پرويز كلانتري و غلامحسين نامي، مديون اكتشاف ماركو هستند كه آثارشان بعدا اين چنين مورد استفاده قرار گرفت. ماركو مراحل جست‌وجو، كشف، بركشيدن، برگرفتن، استفاده‌ كردن و به ديگران سپردن را سپري كرده بود. تاريخ هنر ايران را نمي‌توان نوشت مگر اينكه به جايگاه ماركو اشاره كرد. امروز مدرنيسم درايران مديون ماركوست.

آغداشلو تصريح كرد: وي با شجاعت و قدرت حيطه‌هايي را آزمود كه بدون او ممكن نبود، ماركو يك هنرمند بي‌تاب، پر از شور و نيرو، خوش قيافه و خوش لباس و به تاثير نفوذ خود واقف بود. هيچ‌گاه كسي را تحقير نمي‌كرد؛ درگير هيچ گونه مسابقه‌هاي هنري نشد. در دوراني كه همه مشغول دريدن همديگر بودند، نشنيدم كسي عيبي را در وي بيان كند.

وي افزود: در نيويورك در خانه‌ي ماركو آثاري بود كه به تنهايي شايد ارزشي نداشتند، اما در كنارهم ارزش بالايي داشته و جايگاه اصلي او را نشان مي‌دادند.

آغداشلو يادآوري كرد، ماركو مدتي در سينما با نام گريگوري مارك فعاليت كرد و از جايي به جاي ديگرمهاجرت كرد و دلش شكست وقتي دخترش را از دست داد، مثل هر آدم بزرگي كه دلش مي‌شكند.

او تاكيد كرد: اميدوارم نمايشگاه ماركو فقط مختص به مجموعه‌ي هنري او باشد نه همراه با هنرمند ديگري؛ سال 1354 مقاله‌ي مفصلي درباره‌ي ماركو و آثارش نوشتم و افتخار مي‌كنم كه در زمان حيات او حرفي را كه فكر مي‌كردم درست است بيان كردم.

سپس فيلمي به‌صورت اسلايد شو از آثار گريگوريان پخش شد.

به گزارش ايسنا، جواد مجابي - منتقد هنر و ادبيات - سخنانش را با نام "ديدارهاي من با ماركو" آغاز كرد؛ نخستين ديدار وي فروردين 1337 در كاخ گلستان و نخستين بينال نقاشي بود، ايده‌ي اين كار را به‌عنوان رييس بخش گرافيك، ماركو مي‌دهد چون خودش جزو هيات داوران بينال ونيز بوده است.

مجابي گفت: گريگوريان كارهاي قهوه‌خانه‌يي را به آمريكا مي‌برد، آنجا فكر كردند آثار قاجاري است، 10 سال بعد نماينده به سراغ ماركو مي‌آيد و مي‌گويد شما چيز جديدي را به ما معرفي كرديد. خود ماركو مي‌گفت: من هميشه در نوك پيكان "جريان نوگرا" بودم و علاقه‌مند به سنت و زندگي مردم ايران، چون هميشه ما از سنت به سمت نوگرايي مي‌رويم.

وي افزود: حتا در سال‌هاي پاياني عمر، عشق به هنر مردمي در ماركو وجود داشت و در آن دهكده‌اي كه در حوالي ايروان زندگي مي‌كرد، كارگاه قاليبافي راه‌ انداخت و طرح‌هايي را براي گليم و قالي كار كرد. در اصل كارهاي ماركو تقريبا با 13 تابلوي آوش ويتس جا افتاد. تابلوهايي كه در آنها آدم‌هاي آزار و شكنجه ديده، در آستانه‌ي فوران خشم قرار داشتند، آدم‌هايي كه آرام، آرام از زندگي طبيعي به سوي مرگ سوق داده مي‌شدند و تابلوي آخر از خاك و خاكستر درست شده بود و نشان مي‌داد روال طبيعي اردوگاه به‌سمت خاك و خاكستر مي‌رود.

مجابي تاكيد كرد:‌ از 1960 به بعد در دنيا توجه استفاده از خاك در تابلوها جا افتاد، همان سال‌ها رابرت اتيمسون در آمريكا گفت: به جاي اينكه اثري هنري را به زمين بيافزاييم، بهتر است خاك را به اثر هنري بيافزاييم.

وي افزود: علاوه بر اينكه زمين ما در اسطوره‌ي ماست، دليل اينكه ماركو به خاك علاقه داشت، بسته بودن زندگي خودش با خاك بود، اجدادش از خاك تركيه كنده شده بودند و خودش بارها با اين خاك دست به گريبان بود. در آثار وي خاك كم‌كم از خاكي نرم به خاكي زمخت تبديل شده و كاه با آن تركيب شد و ترك‌هايي در آن به‌وجود آمد.

مجابي ادامه داد، سومين ديدار، ديدار با گريگوري مارك بود؛ وي مخصوصا بعد از مرگ همسرش براي آرامش خاطر به سينما روي آورد.

سپس پيام غلامحسين نامي به مناسبت درگذشت ماركو گريگوريان خوانده شد.

سيدمحمد احصايي نيز گفت: براي من جالب است فردي با چنين ديني، پرده‌خواني برايش مهم باشد؛ ماركو معلم خوبي بود، چيزي را به كسي ياد نمي‌داد، بلكه ويژگي‌ها را نشان مي‌داد.

ژانت لازاريان هم اظهار كرد، سال 2001 سال گفت‌وگوي تمدن‌ها بود و قرار شد نمايشگاهي از ارمنستان با 35 هنرمند از ارمنستان و ده هنرمند ارمني ايراني در موزه‌ي هنرهاي معاصر نمايشگاه بگذاريم. ماركو در اين نمايشگاه با سه قطعه كار كوچك آمده بود، اما در فرودگاه با پاسپورت شهروند افتخاري ارمنستان به ارمنستان برگردانده شد.

وي افزود: ‌شايعه شده بود كه علاقه به ايران آمدن ندارد، اما من شاهد بودم كه چگونه براي تعويض شناسنامه، پاسپورت و ... به كنسول‌گري مي‌رفت، وي اگر چه به ارمنستان و ايران تعلق داشت، اما هنرمندي جهاني بود و با اركستر مجلسي و با حضور وزير خارجه‌ي ارمنستان در كنار دو تن از بهترين دوستان نقاشش به‌خاك سپرده شد.

سيراك ملكنيان، هنرمند نقاش و دوست قديمي ماركو هم از كانادا آمده بود. او گفت: من 61 سال با ماركو زندگي كردم و مي‌گويم ماركو هنرمندي صادق و بي‌نقاب بود. او مجموعه‌اي از خوبي‌ها بود و با آرامش عجيب، حتا پس از حمله به خانه‌اش در ارمنستان سخن مي‌گفت.

انتهاي پيام

  • دوشنبه/ ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ / ۱۳:۵۶
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 8606-10297
  • خبرنگار :