گفت‌وگو با فريدون فرياد؛ شعر جوان‌مان يا وردگونه است يا زمزمه‌اي غم‌آلود

فريدون فرياد معتقد است: شعر نسل جوان امروز در بخش بدش شعري وردگونه است و در بخش خوبش زمزمه‌اي غم‌آلود و پرحرمان؛ بدون اين‌كه ساختاري داشته باشد.

نوعي اعتراض

اين شاعر و مترجم در گفت‌وگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كه در محل اين خبرگزاري انجام شد، به بحث درباره‌ي شعر پست‌مدرن پرداخت و يادآور شد: مدرن و پست‌مدرن و مقولاتي از اين دست، اين سبك‌ها و ژانرها، درواقع نوعي اعتراض است؛ يعني در هر دوره‌اي نوعي اعتراض مطرح است، كه نمود خود را در اين روبناي فرهنگي نشان مي‌دهد.

جوانان بايد ريشه را بسازند

او در ادامه متذكر شد: امروز در شعر ما اين اتفاق افتاده كه جوانان، مدرن، پست‌مدرن و فراپست‌مدرن را كه بر هيچ اساسي استوار نيست، دنبال مي‌كنند؛ در حالي‌كه جوانان ما بايد بدانند براي اين‌كه چيزي خلق كنند، بايد ريشه را بسازند و به ادبيات كلاسيك توجه داشته باشند. تا وقتي كسي زبان را نداند، نمي‌تواند الفبا را بداند و تا الفبا را نداند، نمي‌تواند حرف بزند؛ به‌هر حال هر چيز ريشه و اساسي دارد.

فرياد با اشاره به راهي كه نيما يوشيج در شعر فارسي گشود، متذكر شد: نيما راهي را نشان داد، كه اگر نگوييم راه نهايي بود، اما توانست راهي را در شعر ما بگشايد. او نيز شعر گذشته را مي‌شناخت و با آن آشنايي داشت. بعد از او كسان ديگري آمدند و شعرهاي ديگري پيشنهاد دادند كه برگرفته از شعر غرب بود؛ يعني ترجمه به آن‌ها ياد داد كه چگونه بايد شعر كهن فارسي را تغيير داد. اما اگر صادق باشيم، اين‌جا هم اعتراض مي‌بينيم، اعتراض به اين‌كه ما مدرن نيستيم، جامعه‌ي ما عقب‌مانده است، و اين‌جا كه هستيم، در شأن زندگي ما نيست. درواقع 86 سال قبل نيما اين اعتراض‌ها را شروع مي‌كند؛ اعتراض سياسي و اجتماعي به كهنه بودن زندگي و عقب‌ماندگي از غرب.

وي در ادامه يادآور شد: بعد از نيما، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهري و مهدي اخوان ثالث آن را پي مي‌گيرند. شعر آن‌ها نوعي پيشنهاد اعتراضي به شرايطي است كه قابل زيست نيست.

به اعتقاد اين شاعر، اگر شرايط جامعه‌ي ما بازتر بود، جوان‌ها دنبال مدرنيسم و پست‌مدرنيسم نمي‌رفتند. شعر جوان امروز الزاما به راهي هم ختم نمي‌شود و نمي‌توان شاهد سبك جديدي در بيان امروز بود.

فريدون فرياد در اين‌باره گفت: اين چرخ شكسته‌ي لنگان، درشكه‌ي جامعه‌ي ما را وادار مي‌كند كه با سرعت بيش‌تري حركت كند؛ شايد به اين دليل كه اين چرخ شكسته است، حركت به جلو سخت است، و براي كار اساسي لازم است با آرامش حركت كنيم.

پيكاسو براي پيكاسو شدن به نقاشي كلاسيك مسلط بود

شاعر «آسمان بي‌گذرنامه» سپس درباره‌ي شعر اين دهه افزود: هر جهش و مكتبي مقطعي است و اين مقطعي بودن، حالت اعتراضي بودن هم هست و طبيعي است كه خود به خود از بين مي‌رود. براي اين‌كه خانه‌اي داشته باشي، بايد زيربنايش را ريخته باشي و بعد آجرهايش را بگذاري و بالا بروي. بعد از آن است كه احتياج به روكاري و پرداختن به تزيينات به‌وجود مي‌آيد. حال اگر بخواهيم درباره‌ي شعر اين دهه چيزي بگوييم، به نظرم، متأسفانه اين‌ها شوق اوليه‌شان را براي نوشتن شعر پرورش نداده‌اند. در باغي از سنت ما نمي‌توانيم به هيچ وجه از گذشته جدا شويم. تنها وقتي مي‌توان به شعر پيشرو رسيد كه به سنت، اشراف كامل داشته باشيم. پيكاسو براي پيكاسو شدن به‌خوبي مي‌توانست به سبك كلاسيك نقاشي كند؛ وگرنه نمي‌توانست دست به تغيير بزند. در شعر هم اين امر صادق است. نمي‌توان بدون آگاهي كامل كار كرد؛ غير از اين اگر باشد، به زبان خود توهين مي‌كنيم.

هر شاعري سبك و زبان خودش را دارد

اين شاعر ساكن يونان همچنين در ادامه به نظرياتي كه در دهه‌هاي گذشته در شعر ما مطرح شدند، پرداخت و يادآور شد: تجربه‌ي هر كس تجربه‌ي اوست و قابل تعميم نيست؛ يعني ما هر كدام تك‌موجوداتي هستيم، و مي‌دانيم در طبيعت ميلياردها موجود به وجود آمده كه شبيه كس ديگري نيست؛ اين تنوع كائنات را نشان مي‌دهد. درباره‌ي مكتب‌ها هم اين امر صادق است. هر شاعري سبك و زبان خودش را دارد.

فرياد افزود:‌ در شعر ممكن است كساني از ديگران تقليد كنند، كه اين به جايي راه نمي‌برد. ممكن است همساني‌هايي ميان شاعران باشد؛ اما اصلا اين‌طور نيست كه در شعر، كسي شبيه ديگري باشد؛ به اين دليل در شعر، كسي جاي كسي را تنگ نمي‌كند. تجربه‌ي هر كس مال خودش است. اين‌كه تجربه‌اي تقسيم مي‌شود، كار منتقدان است. در عصر مشروطه شاعراني هستند و دوران انقلاب، شاعران خاص خود را دارد كه فضاي حاكم روي كارشان تأثير مي‌گذارد و آدم‌هايي را وادار مي‌كند آثاري را در آن فضا بيافرينند.

ترجمه‌ي شعر از زبان اول حياتي است

اين مترجم شعر در بخشي ديگر از گفت‌وگو با ايسنا به لزوم ترجمه‌ي شعر از زبان اصلي اشاره كرد و متذكر شد: لزوم اين‌كه مترجم از زبان مادري شاعر ترجمه كند، بسيار حياتي است؛ يعني نمي‌توان شعر را از زبان دوم و سوم ترجمه كرد؛ اما متأسفانه اكثر مترجمان در ايران اين كار را مي‌كنند، كه تنها شامل شعر هم  نيست، و رمان و قصه هم هست؛ ولي رمان و قصه در ترجمه لطمه‌ي زيادي نمي‌بينند؛ زيرا خواننده جذب هيجانات داستان و رمان و موضوع مي‌شود و فراموش مي‌كند كه داستان داراي سبك و زبان است و نويسنده روي زبان كار كرده و طريقي را كه گفته، موضوع داستان در اين طريق امكان هستي مي‌يابد.

فرياد همچنين يادآور شد: درباره‌ي شعر، ترجمه از زبان اصلي ضروري است. نمي‌توان شعر اليوت را ترجمه كرد؛ ولي آن را از زبان عربي يا يوناني انجام داد؛ حتما بايد ترجمه‌اش از زبان انگليسي باشد، يا ترجمه‌ي شعرهاي نرودا و لوركا ضرورتا بايد از اسپانيايي باشد. بنابراين يكي از شروط ترجمه - بخصوص ترجمه‌ي شعر - اين است كه مترجم زبان اصلي را بداند؛ اما اين شرط لازم اصلا كافي نيست. خيلي‌ها ممكن است زبان اصلي را بدانند، ولي شعر ندانند و يا هارموني كلمات را با هم درك نكنند. تازه اگر مترجمي شعر بداند، اين شرط كافي مي‌شود؛ اما باز حق مطلب را ادا نمي‌كند.

ترجمه يك هنر است

مترجم شعرهاي يانيس ريتسوس از زبان يوناني متذكر شد: مسأله در ترجمه‌ي شعر اين است كه مترجم خود شاعر باشد، تا بداند شاعر با كلمات زندگي كرده و چه رنجي برده است كه شعر بهنجاري خلق كند. مترجم وقتي مي‌تواند شعر را ترجمه كند كه اين چيزها را بشناسد. دانستن زبان اصلي، شناخت شعر و ...، همه‌ي اين‌ها باز عرضي هستند و مي‌شود آن‌ها را درس داد؛ ولي به نظرم ترجمه يك هنر است. اگر اين هنر را نداني، مترجم بدي هستي.

فرياد سپس متذكر شد: در كشور ما سال‌هاست كه ترجمه مي‌شود؛ زيرا ضرورت دارد كه ترجمه شود. فرهنگ ما بايد با فرهنگ‌هاي ديگر هماغوشي داشته باشد، تا چيزي انساني به وجود آورد، و براي اهالي‌اي كه مي‌خوهند در اين خانه ساكن شوند، جايي راحت بيافريند.

بايد مترجم به‌دنيا آمد

او بخش ديگر ترجمه را بخش هنري و استعداد ترجمه داشتن دانست و افزود: بخش ديگر ترجمه، بخش هنري آن است، ضمن اين‌كه يك مترجم بايد استعداد ترجمه داشته باشد، و اين استعداد ترجمه با مترجم به دنيا مي‌آيد. اين مي‌شود كه كسي مترجم زاده مي‌شود. همان‌طور كه ما شاعر و نويسنده به دنيا مي‌آييم، همان‌طور هم مترجم به دنيا مي‌آييم. بعضي آدم‌ها مي‌توانند چيزهايي را به وجه بهتري به ما بگويند و بعضي‌ها نمي‌توانند. مثلا بعضي‌ها مي‌توانند پيشكسوتي كنند يا تعبيركننده‌ي خواب باشند و اين هم نوعي برگرداندن است.

فرياد با بيان اين مطلب كه ترجمه يك استعداد است، همچنين يادآور شد: مثلا درباره‌ي بازيگر، يك هنرپيشه نقشي را مي‌آفريند؛ نقشي را كه نويسنده نوشته، برمي‌گرداند و يا به عبارت ديگر ترجمه مي‌كند. بازيگر بايد اين استعداد را داشته باشد تا آن را براي ما ترجمه كند. طبعا هنر و فن و استعداد، به تجربه هم احتياج دارد،‌ و اين‌ها دست به دست هم مي‌دهند و اثري خوب را به نمايش مي‌گذارند.

فرياد آشنايي مترجم با فرهنگ مبدأ را از ديگر اصول ترجمه‌ي يك اثر دانست و گفت: اگر مترجمي فرهنگ كشوري را كه از آن اثري ترجمه مي‌كند، نداند، در آن زندگي نكرده باشد و در آب‌هاي آن فرهنگ فرونرفته و غسل نكرده باشد، نمي‌تواند فضاي اثري را منتقل كند.

اين مترجم در اين‌باره توضيح داد: در ترجمه‌ي «زمان سنگي» ريتسوس، آشنايي و زيستن در فرهنگ يونان، اين امكان را برايم فراهم ساخت كه بسياري از اصطلاحات و مكان‌ها و گياهان آن‌جا را بشناسم و اين امر در ترجمه كمك زيادي به من كرد. ضمن اين‌كه با آفريننده‌ي آثار كار كردم و با خود شاعر با تمام پيچيدگي‌ها و ظرايفش ارتباط داشتم. فهميده‌ام كه هر مترجمي بايد اين كار را انجام دهد و اگر خالق اثر در قيد حيات است، از او پرس و جو كند و تنها به برداشت‌هاي شخصي‌اش بسنده نكند.

چطور مولانا مي‌تواند جهاني شود، ولي يك شاعر امروز نه؟!

اين شاعر در ادامه درباره‌ي جهاني شدن و تأثير ترجمه در اين كار، گفت: عوامل بسياري براي جهاني شدن وجود دارد. بعضي نويسندگان ما مانند صادق هدايت بدون اين‌كه خود نقش داشته باشند، جهاني شده‌اند. به نظرم وقتي اثري خوب است، قدرت جهاني شدن دارد. چطور مولانا مي‌تواند جهاني شود، ولي يك شاعر امروز نمي‌تواند؟! حتا شاملو نمي‌تواند جهاني شود و يا نشده است؛ ‌اما خيام، فردوسي و سعدي جهاني مي‌شوند؛ زيرا اين‌ها قدرت دارند و از حد بومي بودن تجاوز مي‌كنند. آن‌ها تمام مناسبات انسان را به نمايش مي‌گذارند و از تمام خصوصيات انسان حرف مي‌زنند. چرا داستايوفسكي اين‌همه به زبان‌هاي زياد ترجمه شده؛ آن هم در حالي‌كه زبان او يعني روسي زبان دوري است. ولي آثار داستايوفسكي خواهان فراواني دارند و بزرگ‌ترين نويسنده‌ي دنياست؛ زيرا آثارش قوي هستند. ضمن اين‌كه بسياري از كشورها امروز آثاري را خلق مي‌كنند كه جهاني نمي‌شوند؛ هرچند كلاسيك‌هاي‌شان جهاني شده‌اند.

فرياد يكي ديگر از دلايل جهاني نشدن آثار ما را، زبان فارسي دانست و افزود: تلاشي در زمينه‌ي گسترش زبان فارسي نشده است و هر تلاشي هم شده، از طريق آفرينندگان آثار بوده است. از ديگر مسائل، اين است كه كتاب داراي جرياناتي است كه بايد طي كند. ناشر بايد آن را تبليغ، ترجمه و چاپ كند، تا خواستار داشته باشد.

دورافتاده‌ايم!

او در ادامه يادآور شد: از منظر ديگر، ما به‌ذات جهاني هستيم. كشوري از جهانيم و بخشي از جهان؛ ولي چرا آثار ما در حد آثار ديگران شهرت و معروفيت ندارد، به عوامل زيادي بستگي دارد. ما كشوري هستيم كه از كشورهاي ديگر جداييم، و اگر مي‌خواهي وارد اين پروسه شوي، بايد شرايط ديگر كشورها را داشته باشي؛ اما ما كشوري هستيم كه از ديگر كشورها دور افتاده‌ايم.

وي در عين حال اعتقاد دارد: فرهنگ و زبان ما از غني‌ترين فرهنگ‌هاي دنياست و ما به‌نوعي مادر فرهنگ‌ها هستيم، و اين چيزي نيست كه باعث احساس كمبود و كمي ما باشد.

شعر هركس را بايد با شعر خودش سنجيد

اين شاعر و مترجم سپس درباره‌ي وضعيت نقد ادبي در ايران گفت: ما در اين مقوله مثل ساير مقولات دچار فقدان هستيم. ما نقد اصولي نداريم و هيچ‌وقت هم نداشته‌ايم. كساني هم كه سرشناس شدند، بعدها خاموش شدند. بر اساس تصورات خود و با خوانده‌هاي خود، با معيارهايي كه از ساير آثار گرفته بودند، چيزهايي را به اسم نقد ادبي انجام دادند.

او ضرورت نقد ادبي را بسيار حياتي دانست و يادآور شد: نقد ادبي بسيار حياتي است؛ ولي مثل خيلي چيزها كه نداريم، اين را هم نداريم. منتقد هر كار آفريننده‌ي آن اثر است و هر كس كه اثري را خلق مي‌كند، اگر ناقد قوي‌اي باشد، خود، ناقد كارش است. مثلا براي نقد شعر، بايد شاعر باشي و اين حرفه را بداني و بعد نقد كني. نقد يك اثر با معيارهاي خارجي صورت نمي‌گيرد؛ با معيارهاي خود اثر صورت مي‌گيرد. مثلا شعر مرا بايد با شعر خودم سنجيد؛ نه با شعر نيما؛ پس هر اثري معيارهاي سنجش خود را مي‌طلبد.

او در ادامه افزود: شعرهاي فريدون مشيري را بايد با شعرهاي خودش سنجيد؛ نه با شعرهاي فروغ فرخزاد و يا درباره‌ي يدالله رؤيايي بايد ديد كه آيا شعرهايش با معيارهايي كه خودش پيشنهاد مي‌دهد، منطبق است؟ آن‌جا كه منطبق است، بسيار خوب است؛ ولي بعضي شعرهايش هم ناموفق است.

به گفته‌ي فرياد، همه‌ي نقدهايي كه تا امروز شده، بر اساس سليقه‌ي فردي بوده، كه به پيشرفت ادبيات ما كمكي نكرده است. اگر به نقدهايي كه از دهه‌ي 40 تا امروز شده، نگاه كنيم، مي‌بينيم كه چيزي به جلو نرفته و ما از دهه‌ي 40 به بعد اثر خوبي نداشته‌ايم. همين نكته كه چقدر آثار ما قابليت ترجمه دارند و يا قابليت جهاني شدن، خود نشان از اين امر دارد.

كدام شعر است و كدام نيست؟!

او همچنين درباره‌ي آينده‌ي شعر معاصر معتقد است: جريان شعر هيچ‌گاه قطع نمي‌شود و نخواهد شد؛ زيرا جريان زبان و زندگي هيچ‌وقت قطع نمي‌شود. اما دليل ندارد چون ما امروز فردوسي، حافظ و سعدي نداريم، شاعران خوب ديگري نداشته باشيم. به هرحال پيش‌گويي آينده‌ي شعر دشوار است، چگونگي اين‌كه شاعري درك كند نياز شاعرانه‌ي زمان چيست، مهم است، و اين‌كه اشراف داشته باشد در مرحله‌اي به سر مي‌بريم كه بازي‌هاي زباني تمام شده و نمايش‌نامه‌اي نداريم كه بازي كنيم.

اين شاعر در ادامه گفت: شعر كلاسيك داراي شكل و قواعدي بود كه اگر كسي مي‌خواست شعري بگويد، بايد در قالبي از پيش ساخته‌شده، شعر مي‌گفت و اين امر خوبي‌اش بيش‌تر از بدي‌اش بود؛ زيرا سراينده را وادار مي‌كرد اثرش شكل شعر را داشته باشد و ما مي‌فهميديم كه او شاعر است؛ اما قضيه‌ي شعر آزاد اين است كه كسي شاعر را كنترل نمي‌كند كه كدام اثر شعر است و كدام شعر نيست. معلوم نيست چه چيزي اين را كنترل مي‌كند و چه معياري هست كه بگويي شعر فلاني شعر است.

شاعر بايد معيار تازه‌اي براي شعر به‌وجود آورد

فريدون فرياد معتقد است: شاعراني مثل نيما، شاملو، فروغ، سهراب و اخوان كار خود را به بهترين نحو كردند و تمام شدند و رفتند. امروز شاعر بايد دوباره به دنيا بيايد و اگر شاعر باشد، بايد معيار تازه‌اي براي شعر به وجود آورد. البته اين حرف من با حرف قبلي‌ام كه گفتم شاعر بايد بر اساس ريشه‌هايش حركت كند، تناقض ندارد.

او همچنين متذكر شد: امروز در دنيا هم شعر كم‌تر خوانده مي‌شود؛ زيرا مسائل آشكار و در معرض آفتاب‌اند و چه شعري مي‌تواند پاسخ‌گوي اين‌ها باشد؛ در نتيجه امروز براي جلب و جذب خواننده به نيروي بيش‌تري احتياج داريم.

درباره‌ي فريدون فرياد

فريدون فرياد - شاعر و مترجم آثار ريتسوس - از دوستان نزديك او هم بود. فرياد دانش‌آموخته‌ي ادبيات تطبيقي است كه براي ادامه‌ي تحصيل در رشته‌ي ادبيات يونان به اين كشور سفر كرد و از اين رهگذر با ريتسوس و آثارش آشنا شد. آثار و كتاب‌هاي ترجمه‌شده توسط وي برنده‌ي تعدادي جوايز ادبي شده‌اند.

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۲۱ مرداد ۱۳۸۶ / ۱۱:۳۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8605-10178
  • خبرنگار :