«و ناگهان چه زود دير مي‌شود» مجمع كانونهاي تئاتر دانشجويان ايران در پايان جشنواره‌ي دهم بيانيه داد

مجمع كانونهاي تئاتر دانشجويان سراسر كشور همزمان با اختتاميه‌ي دهمين جشنواره‌ي تئاتر دانشگاهي ايران بيانيه‌ي خود را به شرح زير منتشر كرد.

به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،‌ در متن اين بيانيه آمده است:

«و ناگهان چه زود دير مي‌شود».

نور مي‌رود. صحنه تاريك. تمام مي‌شود. در كشيدن پرده‌هاي كلفت افسانه‌اي صحنه، پايان جشنواره‌ي دهم.

نور مي‌آيد. همچنان ايستاده‌ايم به نظاره‌ي پايان جشنواره‌ي دهم.

ياد روزهايي كه طرح جشنواره بررسي مي‌شود تا سپرده شود براي اجرا. ميان انبوه شوق و ذوق‌هايي كه چنين و چنان بشود.

دلهايي مي‌تپند.

هشت ماه مي‌گذرد تا برسيم به جشنواره‌ي مناطق.

بچه‌هاي شهرستان.

چه اندوهي فرا مي‌گيرد دستهاي يخ زده‌ي بهمن ماه دانشجويان تئاتر مناطق را.

چه صادقه نشسته‌اند به بهارشان تا ثمر دهد. داد؟

نمي‌دانيم كسي ميان اين شلوغ‌ها است كه بماند و بپرسد، يا همچنان با گلوهاي ورم كرده، ذوق‌هايشان را باز فرو خواهند برد. نور مي‌رود.

شوراي سياست‌گذاري.

بنشينيم به برنامه‌ريزي‌ها و تئوري‌هايي كه نتيجه‌اي داد؟

سهميه‌ي مناطق رعايت شده؟

چرا وقتي مي‌بايست انقلابي باشيم محافظه‌ كار مي‌شويم؟

راستي قرار بود آثار برگزيده از هر منطقه در دانشگاه‌ها اجرا برود، رفت؟

رفتيم براي پر كردن روزنامه‌ها، نشست‌هاي خبري، مصاحبه‌ها، و …؛ تا تحريريه‌ها خبرهايي را تيتر كنند كه هيچگاه وقوع نيافت.

ارتباط يعني فرستنده - پيام - مخاطب.

بايد اين روزها در پيام‌ها هم شك كرد؟

نور مي‌آيد.

هيات داوران انتخاب شد. چه شد؟

چرا؟

فقط ما مقصريم؟

جشنواره‌ي تئاتر دانشگاهي هرمي نيست كه وقتي اتفاق بدي در آن مي‌افتد، سويه‌ي پيكان را به نوك هرم، به دبير نشانه بريم.

نور مي‌رود.

كانديداهاي دبيري جشنواره!

چه اتفاقي مي‌افتد تا دبير، ‌دبير مي‌شود؟

جشنواره واقعا دانشگاهي است. پس چرا گفته‌اند جشنواره‌ي فارغ‌التحصيلان؟

با اين همه سطح كارها بهتر بود.

بچه‌ها گفتند فقط اجراها با تاخير شروع شد.

نور مي‌آيد.

چه شد ميان اين همه دوندگي‌ها و تعرق‌ها و اعصاب‌هاي خرد، دست‌آخر اسير اين عسرت تراژيك پاياني مي شويم، همه‌اش خستگي نيست.

هست؟

نور مي‌رود.

دانشجويان شهرستاني اين روزهاي جشنواره:

خيل انسانهاي بي‌خانه و كاشانه كه كول گرفته‌اند، تمام هم و غمشان را در چمداني به دوش از ترمينال جنوب تا آن سر تئاتر شهر، تا كوچه‌ي شهيد بالاور، تا شلوغ‌ترين چهارراه جهان، وليعصر.

با اين همه وجوب سخره‌گري، تدبير اهل نظر مي‌خواهد كه اين واقعيت عريان، تئاتر دانشگاهي به چشم نيايد.

بخواهيم كه باشد.

با همه خوبي‌ها و بديهايش. پندي نيست. دردي هست. مثل اشكي كه فرو نمي‌غلتد.

ستاد برگزاري جشنواره‌ي دهم خسته نباشيد.

سعيتان مشكور.

نور مي‌آيد.

الو سلام، دبيرخانه جشنواره‌ي يازدهم؟

سلام بر آن طرف خط. هركه هستي.

والسلام

انتهاي پيام

  • یکشنبه/ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ / ۱۴:۰۱
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 8602-05433
  • خبرنگار :