.... احمدينژاد در ادامهي سخنان خود، اظهار داشت:« در حال حاضر آمريكا و انگليس سعي دارند كه در منطقه نفوذ كنند و چندين دهه است كه در اين منطقه ريشه دواندهاند و ميخواهند اين منطقه را تحت نفوذ خود قرار دهند.»
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،وي در ادامه به تعريف يكي از خاطرات خود در زمان فعاليتهاي دانشجويياش پرداخت و گفت:« يكي از كساني كه من ميشناختم به سازمان منافقين پيوست و ما به وي گفتيم كه هر چند وقت يكبار بيا و در يك محيط دوستانه با يكديگر صحبت كنيم. ولي وي در پاسخ به ما گفت سازمان منافقين مخالف است كه ما با دانشجويان ديگر ارتباط برقرار كنيم. به ما ميگويند كه ممكن است حرفهاي فلاني و فلاني روي شما اثر گذارد.»
احمدينژاد گفت:« دانشجوي آزاده همهي حرفها را ميشنود و بعد از آنكه تمام حرفها را شنيد در يك محيط عاقلانه و با فكري باز تصميم ميگيرد و خداي نكرده در بين دانشجويان كسي پيدا نميشود كه در گوش خود پنبه بگذارد و اجازه ندهد كه حرفهاي ديگران را بشنود.»
احمدينژاد در ادامه گفت:« غربيها وقتي ديدند دولت نهم روي كار آمده تحليل كردند و گفتند از اين دولت نه چپيها حمايت ميكنند و نه راستيها و يك دولت تنهاست كه ميتوان با فشار آن را از بين برد. آنها تحليل كردند، نشستند و گفتند ما فشار ميآوريم و اين دولت را شش ماه از ميان ميبريم و در اين ارتباط برنامهريزي كردند. شبكه تنظيم كردند. آنها بيان ميكردند در دي ماه سال 84 اين دولت را ساقط ميكنند و به برخي از عناصر خود در داخل و بيرون ميگفتند شرايط آماده شده است و در اين ارتباط نيز دائم پيغام ميفرستادند.»
رييسجمهور ادامه داد:« در همين زمان نزديك به چندين نفر از شخصيتهاي سياسي پيش من ميآمدند و وقت ميگرفتند. آنها همگي بعد از اين كه مقدمهاي ميچيدند به ما ميگفتند ما مطلع هستيم و خبر دقيق و درست داريم كه آمريكا قرار است در فلان روز به فلان نقطه از جمله حوزهي نهاد رياستجمهوري و.... حمله كند.»
احمدينژاد ادامه داد:« من در اين زمان حرفها را گوش ميدادم و وقتي تمام ميشد لبخند ميزدم و وقتي با هم مقايسه ميكردم متوجه ميشدم منشا اين خبرها همه يك كانون واحد است. من به آنها ميگفتم از شما تشكر ميكنم ولي اگر با جايي ارتباط داريد بگوييد اين تهديدهاي توخالي تاثيري بر اين دولت نخواهد داشت. »
وي گفت:« من پيغام دادم هر كس با آمريكاييها ارتباط دارد به آنها بگويد ملت ايران دست شما را خوانده است و فريب نميخورد.»
احمدينژاد گفت:« در سفري كه به نيويورك داشتم و در جلسهي شوراي روابط خارجي آنها حضور پيدا كردم ميخواستم نقدي بر عملكرد مديريت آمريكا داشته باشم. افرادي كه در آن جلسه حضور داشتند با برنامهريزي آمده و براي مقابله حضور پيدا كرده بودند و از قبل حرفهاي خود را تنظيم كرده بودند.
قبل از سفر به آمريكا همانطور كه ميدانيد نامهاي را به جورج بوش نوشتم. به شما بگويم موقعي كه ميخواستم اين نامه را امضا كنم با وضو نامه را امضا كردم و گفتم خدايا من اين نامه را بر اساس تعاليم تو نوشتهام و براي هدايت كسي كه پرچمدار نظام سلطه است و اميد دارم كه وي به سمت خداپرستي گرايش پيدا كند كه اين نامه را جورج بوش پاسخ نداد. بعد از آن پيشنهاد مناظره در سازمان ملل را دادم ولي قبول نكردند. به ايشان گفتم كه با مشاوران خود بياييد ولي قبول نكردند.در سفر به نيويورك به شوراي روابط خارجي آمريكا رفتم و در آنجا يك مناظرهي يك نفره به 28 نفره شكل گرفت. در آنجا آنها سوالهاي خود را مطرح كردند. به من ميگفتند چرا مثلا در مورد هولوكاست چنين نگاهي داريد. متن اين گفتوگو منتشر شد. من ميخواهم حواشي آن را به شما بگويم. »
در اين هنگام عدهاي از دانشجويان وسط سالن عكس احمدينژاد را سوزاندند كه احمدينژاد نيز گفت:« همه بايد بدانند كه احمدينژاد در راه دفاع از آزادي حقيقي، استقلال و عدالت حاضر است تن و جانش به مانند شهادت رجايي بسوزد و سوخته شود. افتخار امثال بنده رسيدن به آن جايگاه و سوختن در راه آرمانهاي اين ملت و دفاع از اين نظام است.آمريكاييها بدانند كه اگر هزار بار تن احمدينژاد در راه آرمانهاي ملت بسوزد باز هم احمدينژاد يك سانتيمتر از اين آرمانها عقبنشيني نميكند.»
ادامه دارد....