ديدار با "احمدرضا احمدي" در وقت خوب مصائب!
احمدرضا احمدي امروز ديگر چندان حوصله مصاحبه ندارد. او سالها پيش درباره اينكه آيا وظيفه شعر، نجات دادن آدمهاست، گفته بود: يك جراح كسي را از مرگ نجات ميدهد، ولي شعر من چه كسي را نجات ميدهد؟ به عقيده ي او، شعر چندصد سال پيش، به اعتلاي روحي آدمها كمك ميكرد، ولي الان نميتواند چنين كاري را انجام دهد. البته احمدي در ديداري پيشتر با بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، داشت، دربارهي موضوعهايي چون شعر ديروز و امروز، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و دكلمه شعر سخن گفته بود. و حالا امروز در پاسخ به اين پرسش كه جريان شعر امروز را چگونه ميبيند، ترجيح ميدهد بگويد كه «من فقط شعر خودم را ميگويم و با شعر ديگران كاري ندارم.» احمدي البته اين انتقاد را هم درباره خودش نميپذيرد كه ميگويند او بيشتر از آنكه به شعر پرداخته باشد، به ادبيات كودكان و نوجوانان پرداخته است و ميگويد: «همانقدر كه به ادبيات كودك پرداختهام و براي بچهها كتاب درآوردهام، براي شعر هم انرژي گذاشتهام.» نكتهاي كه مهم است و احمدي به آن اشاره ميكند، مساله مادي است. به گفته او «پول كتاب كودك را نقد ميدهند، اما براي شعر اينچنين نيست و تازه بايد دنبال ناشر هم باشي.» ميگويد: «تئوريپردازي درباره شعر كار امثال براهني است و هر كس فرمول خودش را دارد. شعر را بايد خواند؛ يا خوشت ميآيد، يا نه.» احمدرضا احمدي امروز يك مجموعه شعر براي انتشار آماده دارد، كه بهدنبال ناشر نيز هست. البته نشر چشمه هم مجموعهي «ساعت ده صبح بود» را از وي زير چاپ دارد كه احتمالا به نمايشگاه كتاب برسد. اما كارنامه آثارش و آغاز كار شاعرياش چنانكه خودش ميگويد، به سال 1340 برميگردد. احمدي در حوزههاي مختلفي همچون ادبيات كودك، شعر بزرگسال و دكلمهي شعر، آثاري را خلق كرده است. در سال 1343 با كساني همچون نادر ابراهيمي، بهرام بيضايي، جعفر كوشآبادي، مريم جزايري، بيژن جلالي، اكبر رادي، محمدعلي سپانلو، اسماعيل نوري علا، مهرداد صمدي و جميله دبيري، انجمن ادبي «طرفه» را راهاندازي و دو شماره منتشر كردند. همكاري با مجلههاي رودكي، فيلم، گزارش فيلم، جنگ روزن، كلك و نگاه نو از ديگر فعاليتهاي او بهشمار ميروند. در سال 1381 ناصر صفاريان در فيلمي با عنوان «وقت خوب مصائب»، به زندگي و آثار اين شاعر پرداخت. احمدي در 30 ارديبهشت 1319 در كرمان متولد شد. خاندان او در اين شهر از اعقاب حاج احمد فقيه كرماني بودند كه احوالشان در كتاب «تاريخ بيداري ايرانيان» اثر ناظمالاسلام كرماني آمده است. سال اول دبستان را در مدرسه كاوياني كرمان گذراند و در سال 1326 با خانواده به تهران كوچ كرد. در دبستان ادب و صفوي تهران دوران ابتدايي را به پايان برد. در دبيرستانهاي ناصرخسرو، هدف و دارالفنون دوره متوسطه را طي كرد. در سال 1346 در روستاي ماهونك كرمان آموزگار شد و پس از پايان سربازي به انجام فعاليتهاي مختلفي پرداخت، ازجمله كار تبليغاتي در گروه صنعتي بهشهر و انتشارات روزن، تا آنكه سرانجام در سال 1349 به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان رفت. تا سال 1358 در سمت مدير توليد موسيقي براي صفحه و نوار ماند و از سال 1358 تا زمان بازنشستگي يعني سال 1373 در بخش انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به ويراستاري مشغول شود. در كارنامه احمدي در قلمرو شعر، كتابهاي «طرح» 1341، «روزنامه شيشهيي» 43، «وقت خوب مصائب» 47، «من فقط سفيدي اسب را گريستم»50، «ما روي زمين هستيم»52، «نثرهاي يوميه» 59، «هزار پله به دريا مانده است» 64، «قافيه در باد گم ميشود»70، «همهي آن سالها» 71، «لكهاي از عمر بر ديوار بود»72، «ويرانههاي دل را به باد ميسپارم» 73، «از نگاه تو در زيرآسمان لاجوردي» 76، «عاشقي بود كه صبحگاه دير به مسافرخانه آمده بود» 78، «هزار اقاقيا در چشمان تو هيچ بود» 79، «گزيده ادبيات معاصر 72» 79، «يك منظومه ديرياب در برف و باران يافت شد»80، «كتاب منتخبات»81، «نثرهاي يوميه» تجديد چاپ 82، «عزيزمن»84 ، «در قلمرو نثر: حكايت آشنايي من» 77، «در قلمرو ادبيات كودكان: من حرفي دارم كه فقط شما بچهها باور ميكنيد» با نقاشي عباس كيارستمي 48، «هفت كمان هفترنگ» با نقاشي هوشنگ محمديان 64، «هفت روز هفته دارم» با نقاشي محمدرضا دادگر 64، «تو ديگر از اين بوته هزار گل سرخ داري» با نقاشي فردوس ابراهيميفر و مينا ضرابي 68، «نوشتم باران، باران باريد» با نقاشي فردوس ابراهيميفر 68، «عكاس در حياط خانه ما منتظر بود» با نقاشي نسرين خسروي 69، «روزهاي آخر پاييز بود» با نقاشي فرح اصولي 69، «در بهار پرنده را صدا كرديم، جواب داد» با نقاشي فرح اصولي 69، «خرگوش سفيدم هميشه سفيد بود» با نقاشي فرح اصولي 69، «حوض كوچك، قايق كوچك» با نقاشي نفيسه شهدادي 70، «در بهار خرگوش سفيدم را يافتم» با نقاشي نفيسه رياحي70، (اين كتاب ازسوي شوراي كتاب كودك كتاب به عنوان كتاب سال برگزيده شد.)، «خواب يك سيب، سيب يك خواب» با نقاشي ابوالفضل همتي آهويي 73، «شب يلدا قصهي بلندترين شب سال»، با نقاشي فرح اصولي 76، «اسب و سيب و بهار» با نقاشي كريم نصر80، (اين كتاب هم برنده انتخاب شوراي كتاب كودك شد)، «در باغچه عروس و داماد روييده بود» با نقاشي مرجان وفاييان 82، «رنگينكماني كه هميشه رخ نميداد» با نقاشي محمدعلي بنياسدي 84، «روزي كه مه بيپايان بود» و «نشاني» با نقاشي شراره خسرواني 84. همچنين برخي شعرهاي او نيز به زبانهاي انگليسي، فرانسه، آلمان، اردو، ارمني و ژاپني ترجمه شدهاند. در قلمرو دكلمه شعر، خوانش شعرهاي سهراب سپهري در «گلستانه و ابيات تنهايي»، خوانش شعرهاي نيما يوشيج در «در شب سرد زمستاني»، خوانش شعرهاي قيصر امينپور در «فاصله»، خوانش شعرهاي خودش در كاست «يادگاري»، خوانش شعرهاي حافظ در «شرح شوق» با همكاري ژاله علو و خوانش شعرهاي مختلف در حدود 10 كاست از فعاليتهاي اوست. احمدي همچنين در فيلمهاي «نار و ني» اثر سعيد ابراهيميفر و « بانوي ارديبهشت» رخشان بنياعتماد گويندگي و در فيلم «پستچي» داريوش مهرجويي در سال 1351 بازي كرده است. در سال 1378 داور نخستين جشنواره موسيقي پاپ در ايران ميشود و در سال 1379 داور جشنواره 20 سال شعر و قصه كودك در ايران. در مدتي كه مدير توليد مركز تهيه صفحه و نوار در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بوده، آثاري ازجمله مجموعه «صداي شاعر» كه معرفي شعر معاصر و شعر كلاسيك فارسي بود، مجموعه زندگي و آثار موسيقيدانان ايران و جهان، مجموعه آوازهاي فولكلور ايران، مجموعه كل رديف موسيقي ايران، مجموعه بازسازي تصنيفهاي كلاسيك موسيقي ايران و مجموعه قصه براي كودكان را توليد كرده است. او كتابهاي «پسرك تنها روي برف»، «برف هفت گل بنفشه را پوشانده بود»، «همهي اين قايقهاي كاغذي»، «شب دوازدهم»، «خواب دوازدهم»، «چهار مهمان»، «باز هم نوشتم صبح، صبح شد»، «قاصدك و قاصدكها»، «در يك صبح مهآلود» و «ديگر شب كامل بود» را نيز براي انتشار نزد ناشران مختلف دارد. انتهاي پيام