بهجرم مرغوبيت خاك محوطههاي نوسنگي شاهرود، هفتهزار سال تمدن به كود زمينهاي كشاورزان تبديل شده است /وضعيت اسفناك تپههاي باستاني كي پايان مييابد؟/10
سرپرست هيات كاوش محوطههاي پيشاز تاريخ «كلاتهخان» و «قفخانه»، تاكيد كرد كه اين دو محوطه درمعرض تخريب قرار دارند و با تمام شدن كار كاوش، اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري استان سمنان، بايد اين دو محوطه را ثبت و براي حفاظت از آنها تلاش كند. به گزارش خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دو محوطهي باستاني «كلاتهخان» و «قفخانه» در 15 كيلومتري غرب شاهرود و به فاصلهي پنج كيلومتر از يكديگر قرار دارند. قدمت كلاتهخان حدود هفتهزار تا 7500 سال و قدمت قفخانه نيز بين 6500 تا هفتهزار سال است. اين محوطهها، سال گذشته بهصورت اتفاقي شناسايي شدند و امسال، نخستين فصل كاوش آنها به سرپرستي كوروش روستايي انجام شد. كلاتهخان با بررسي عكسهاي هوايي منطقه شناسايي شده و تنها پنج درصد از كل محوطهي آن، سالم باقي مانده است. همچنين در پيمايش سال 1383، محوطهي قفخانه بهصورت اتفاقي و با گام زدن در منطقه و چشماندازها شناسايي شد. روستايي در گفتوگو با خبرنگار ايسنا، با اشاره به اينكه دو ماه كاوش اين دو محوطهي دورهي نوسنگي، بهزودي پايان مييابد، تاكيد كرد كه حفظ و نگهداري از اين محوطهها، مهمترين اولويت محسوب ميشود؛ تا بقاياي فرهنگ و تمدن مردمان دوران نوسنگي بيشاز اين، آسيب نبيند. ضمن آنكه با ثبت آنها و با كمك نيروهاي محلي و استاني بايد از محوطهها حفاظت كرد؛ چراكه حفاظت از اين حوزهها براي نسلهاي آينده، مهمترين وظيفه است. وي در پاسخ به اين پرسش كه چه عواملي محوطههاي كلاتهخان و قفخانه را تهديد ميكنند؟ تصريح كرد: حفاري غيرمجاز و خاكبرداري روستاييان در اين دو محوطه زياد است؛ با توجه به اينكه خاك محوطهها براي كشاورزي مناسب است، روستاييان آن خاك را بهعنوان «كود» در زمينهاي كشاورزي خود استفاده ميكنند؛ اين روند بهگونهاي بوده است كه بخش عمدهاي از محوطهي كلاتهخان نابود شده و بقيهي قسمتها نيز درمعرض آسيب است. به علاوه، بلدوزرها به قفخانه زياد ميآيند و محوطه به مراقبت دايمي نياز دارد. او با اشاره به اينكه 95 درصد از محوطهي كلاتهخان براثر خاكبرداري كشاورزان ازبين رفته بود، گفت: لايهنگاري اين محوطه، دورهي تاريخي آنرا مشخص كرد. در اين ميان، پرسشهايي براي باستانشناسان مطرح بود كه بايد به آنها پاسخ داده و مشخص ميشد كه مردم دورهي نوسنگي در شمالشرقي فالات مركزي (شاهرود)، چگونه زندگي ميكردند و آيا فرهنگ نوسنگي با مناطق همجوار آن، ارتباط داشته است. در اين راستا، بايد مواد فرهنگي دورهي نوسنگي شاهرود با حوزههاي فرهنگي ديگر مانند دشت گرگان يا دشت تهران، مقايسه ميشد. ضمن آنكه اميد داشتيم با بهدست آوردن بقاياي گياهي و جانوري بتوانيم سيستم معيشتي مردم آن دوره را بازسازي كنيم كه آيا كشاورز بودند يا دامدار يا چند درصد معيشت آنها به حيوانات اهلي يا وحشي وابسته بوده است. اين باستانشناس ادامه داد: يكي از اهدافي كه ما در كاوش قفخانه بهدنبال آن بوديم، مشخص كردن اين مساله بود كه ساكنان اين منطقه، استقرار دايم داشتند يا كوچنشين بودند. همچنين بحث رسوبگذاري با زدن چند گمانه در دشت شاهرود، بررسي و مشخص شد كه آن منطقه ازنظر رسوبگذاري فعال نبوده است. وي با بيان اينكه وسعت يك هكتاري قفخانه اين فرض را مطرح ميكرد كه ساكنان اين منطقه، كوچنشين بودهاند، اظهار داشت: شواهد اوليه نشان ميدهد كه ساكنان اين منطقه، استقرار دايم نداشتند. قفخانه از نظر تاريخي به دورهي «چشمه علي» منسوب است و فرهنگ گستردهي آن مردم كه از قزوين تا گرگان و حتا تركمنستان، آثاري از آنها وجود دارد، اين فرضيه را تقويت كرد كه بخش قابل توجهي از مردمان داراي آن فرهنگ، كوچنشين بودند و استقرار دايم نداشتند. انتهاي پيام