مراسم شب قدر نوزدهم ماه مبارك رمضان از سوي سازمان ادوار تحكيم وحدت و شوراي تهران دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) شب گذشته در حسينيهي ارشاد برگزار شد.
علويتبار:
اميدوارم باور زندگي پس از مرگ مستي ناشي از قدرت را از بين ببرد
به گزارش خبرنگار سياسي ايسنا، در اين مراسم ابتدا «عليرضا علويتبار» با عنوان «اثبات زندگي پس از مرگ در عقلانيت مدرن» به خصيصههاي آن اشاره كرده و اظهار داشت: اين خصيصه عقلانيت مدرن است كه همهي منابع غير از عقل مدرن را با پرسش و چالش روبرو ميكند كه دو پرسش در اين چارچوب مطرح است؛ يكي پرسش از امكان پذيري زندگي پس از مرگ و ديگري پرسش از تحقق واقعي و بالفعل آن. تعريف عقلانيت مدرن و نوع تلقي ما از آن تاثير غير قابل انكاري را خواهد داشت كه در باورهاي ديني به توجيه آن ميپردازيم، از عقلانيت مدرن به ويژه در ارتباط با مباحث ديني دو تلقي كاملا متفاوت وجود دارد كه هر كدام را بپذيريم زاويهي خاصي را نسبت به مسائل به ما ميدهد.
وي اظهار داشت: اثبات حداكثري يعني اثباتي كه جميع عقلا هم راي و همراه شوند كه اين عقلانيت حداكثري سه مدعي اصلي و محور اصلي دارد. اولين مدعياش در رابطه با قابل قبول بودن باور عقلاني است كه صدق آن را به نحوي اثبات كند كه جميع عقلاي عالم قانع شوند. بنابراين نقش عقل در عقلانيت حداكثري اثبات حداكثري است. دومين مدعي عقلانيت حداكثري اين است كه عقل انسان را قوهاي ميدانند كه ميتواند در برابر گرايشهاي انسان بي طرف باشد و بدون جهت گيري خاص قضاوت كرده و رسيدن به عقلانيت خالص را ممكن و ميسر ميدانند. سومين مدعي عقلانيت حداكثري نيز شرط عقلاني بودن يك باور را اثبات آن از طريق عقل ميدانند. بنابراين در عقلانيت حداكثري اعتقادي عقلاني و قابل قبول است كه عقل آن را اثبات كند، در برابر اين عقلانيت حداكثري عقلانيت انتقادي وجود دارد كه سه مدعي جديد را در برابر آن قرار ميدهد. اول آنكه معتقد است هيچ انساني نميتواند صحت يك عقيده را به نحوي اثبات كند كه جميع عقلا با آن همراه شوند. دوم آنكه معتقد است بايد تلقي فروتنانهاي از عقل داشت و مدعي سوم در رابطه با اين است كه براي عقلاني و موجه بودن يك باور لازم نيست آن را اثبات كنيم همين كه ما بدانيم كه يك باور ضد عقل نيست كافي است.
علويتبار امكان پذيري زندگي پس از مرگ را در تصوري بسيار مهم دانست و تصريح كرد: اين تصور بسيار مهم است و برميگردد به ماهيت زندگي پس از مرگ، چرا كه انسان بايد موجود ويژهاي باشد تا بتواند پس از فناي جسم به حيات خود ادامه دهد و در اين صورت در انسان بايد عنصر هويت بخشي را به رسميت شناخت كه از جنس مادي نيست. بنابراين براي انسان ميتوان دو جسم را در نظر گرفت، يكي در قالب مادي و ديگري جسم مثالي يا برزخي.
وي همچنين در تاييد زندگي پس از مرگ در چارچوب عقلانيت مدرن اظهار داشت: در امكان پذير بودن زندگي پس از مرگ با دو نوع استدلال مواجهيم يكي استدلالهاي فلسفي پيشين و ديگري استدلالهاي فلسفي پسين. استدلالهاي فلسفي پيشين بسيار متعدد هستند كه ريشههاي آن برميگردد به نظريات افرادي همچون توماس اكويناس و كانت. ريشهي استدلالهاي پسين مبني بر تجربه است، در نظريات آكويناس الهي دان و فيلسوف مسيحي، زندگي پس از مرگ را نه تنها ممكن ميداند بلكه بر ضرورت آن تاكيد كرده و معتقد است انسان براي رسيدن به هدف نهايي آفريده شده و زندگي اين جهاني براي رسيدن به سعادت كافي نيست. كانت نيز در اثبات زندگي پس از مرگ ابتدا به ضرورت اخلاقي بودن ميپردازد و از ضرورت اخلاقي بودن ضرورت زندگي پس از مرگ ميرسد، در واقع كانت معتقد است كه انسان به زندگي پس از مرگ نميرسد مگر به جاي آنكه از اميال فردي پيروي كند به فضايل اخلاقي بپردازد. به هر حال مجموعهي شواهد و قرائن به گونهاي است كه مرگ را به صورت يك امر قابل توجه در ميآورد.
وي در پايان افزود: نتيجهگيري كلي آنكه اگر عقلانيت ما عقلانيت تعديل شده باشد و با باور به عقلانيت انتقادي به مساله نگاه كند آن موضع ميتواند شواهد و قرائني براي اثبات زندگي پس از مرگ باشد، قرائني كه با عقل مدرن و انتقادي ما سازگار بوده همچنين زندگي پس از مرگ را اثبات ميكند. فراموش نكنيم يك عنصر غير قابل صرف نظر ايمان ارادهي مومنانه زيستن است، باور به زندگي پس از مرگ ميتواند اين ارده را به وجود آورده و حداقل فايدهي مومنانه زيستن اين است كه در اين جهان قدرت و ثروت را هدف غائي خود قرار نميدهد و بايد در باور افرادي كه اين موارد را هدف نهايي خود قرار ميدهند و همچنين در باور كساني كه تمام ضوابط و اصول را براي حفظ قدرت و ثروت پايمال ميكنند در زندگي پس از مرگ شك كرد. اميدوارم باور به زندگي پس از مرگ در زندگي اين جهاني ما موثر بوده و به ويژه كساني را از مستي ناشي از قدرت برهاند و از خدا ميخواهم به ما توفيق دهد ما را با علي(ع) و فاطمه بزرگ(س) محشور كند.
موسويخوئيني:
احيا شب زنده نگهداشتن عدالت و آزادي است
در ادامهي اين مراسم، «علياكبر موسويخوئيني» دبير كل سازمان دانشآموختگان ايران دربارهي فضائل ماه رمضان گفت: از يك سو رمضان ماه استغفار و بازگشت است و فرصتي است براي ارزيابي رفتارها و گفتارهايمان. رمضان باعث ميشود هر كدورت و دوري با گردهماييها بر طرف شود. از منظر ديگر اينجا يعني حسينهي ارشاد، منزل شريعتي، بازرگان، طالقاني و كانون نوگرايان علمي است و از منظر ديگر شبهاي احيا متعلق به علي(ع) است و شبهاي زنده نگهداشتن عدالت و آزادي. در اين شبها بيش از همه بايد تفكر كرد، اين تفكر در گفتوگوي امروز به عنوان غايت رضايت انبيا به سمت آزادي و دموكراسي از ضروري ترين نيازهاست.
عزتالله سحابي:
طرفداران اصلاحات نيروهاي جديد پرورش دهند
بايد به تربيت آدمهايي بپردازيم كه ايماننو داشته باشند
«عزتالله سحابي» گفت: پيشنهاد متواضعانه من به طرفداران اصلاحات اين است كه نهضت اصلاح طلبي و اصلاح گري را محكم بچسبند و به پرورش نيروهاي جديد بپردازند.
به گزارش خبرنگار ايسنا، وي كه در حسينهي ارشاد با موضوع «ضرورت تغيير» سخن ميگفت اظهار داشت: اكنون در كشورمان جنبش اصلاح طلبي و نوگرايي و به اصطلاح مدرنيسم پس از 15 سال دچار وفقه و سكون شده است. بهتر است بدانيم اين جنش اصلاح طلبي نخستين جنبش در تاريخ بشر نيست و آخرين هم نيست. حتي اگر شكستي نصيب اصلاح طلبان شده است اين هم براي اولين بار نيست. مسلمانان در جنگ احد با رهبري محمد (ص) شكست خوردند اما اين شكست مبدا حركت شد، پس شكست پايان راه نيست.
وي افزود: استغفار فقط به معني تسبيح گرداندن نيست. علي(ع) در نهجالبلاغه ميگويد وقتي از تمام خصايل بد توبه كردي و حتي گوشتي كه در بدنت از راه غير حلال به وجود آمده بود فرو ريخته شد و خودت را از گناهان پاك كردي آن وقت ميگويد استغفرالله. استغفار فايدهي دنيوي دارد و به معناي اصلاح رفتار دنيوي و اجتماعي است، بنابراين كسي كه از كارهاي خود توبه ميكند حيات ديگري آغاز ميكند.
اين فعال سياسي در ادامه گفت: اصلاح طلبي در اوايل انقلاب نوعي توهين و تحقير تلقي ميشد، گويي كه اصلاح طلبان گناه نابخشودني داشتند اما اصلاح طلبي شيوهي انبياء و راه و روش دوستاران خداست.
سحابي با اشاره به تحولات قرن 19 در اروپا افزود: رشد توليد و صنعت و در كنار آن توسعهي طبقات محروم و فقير باعث شد كه نهضت سوسيال دموكراسي براي رفع اين شكاف طبقاتي شكل بگيرد. جبههي سوسياليستها در برابر ليبرالها اين شعار را سر دادند كه اگر قرار باشد آزادي عدالت اجتماعي را تحتالشعاع قرار دهد يك تزئين بيشتر نيست. پس از آن جنبش عدالت خواهي و عدالت طلبي اروپا را فرا گرفت و از دل آن كمونيسمها بيرون آمدند، آنها خسته از جدلهاي هگلي و مغرور گفتند كه امروز شناخت جهان كافي است و بهتر است به تغيير جهان بپردازيم.
وي در ادامه گفت: 50 سال پس از پيدايش مانيفست كمونيست اين نهضت به بنبست رسيد و اروپا به دو قطب سرمايهدار و محروم تقسيم شد، پس از آن نهضت سوسيال دموكراسي دچار بحران شد، آنها ديدند كه تضاد طبقاتي محرك انگيزههاي اجتماعي نيست و بايد به رفاه توجه كرد. حزب سوسيال دموكرات روسيه به رهبري لنين كار تازهاي آغاز كرد كه از مقولهي تغيير در خود بود.
سحابي اظهار كرد: امروزه طبقهي كارگر بيشتر اصلاحطلب است و دريافته كه نهضتهاي صنفي ميتوانند برخي حقوق خود را بگيرند. لنين در جايي پيشنهاد ميكند كه براي توليد كساني كه خصلت انقلابي دارند بايد كوشيد. اين بدعت لنين موجب شد تا نهضت سوسيال دموكراسي از بنبست بيرون بيايد. خروج از اين بنبست موجب تربيت آدمهايي با خصلتهاي ديگر و پرورش ايمان بين آنها شد.
وي همچنين اضافه كرد: بايد براي تغيير و تحول نه تحقير طرف مقابل بلكه بايد با تحليل واقع بينانه از شرايط اجتماعي ارادهي شديدي براي تغيير اين وضع و تربيت كساني كه توانايي تحول دارند در خود بازنگري كرد.
وي با اشاره به جنبش ملي در سال 1343 گفت: در اين دوران مجاهدين از درون نوگرايان اصلاحي و نهضت آزادي بيرون آمدند. آنها به نوعي به نقد از خود و پرورش شخصيتهايي پرداختند كه خصلت انقلابي داشتند. اين خصلت به عواملي چون آگاه بودن و پاك بودن از آلودگيهاي زمانه بستگي دارد.
سحابي در ادامه افزود: هر وقت حركت و نهضتي به بنبست برسد بايد نگاه را از طرف مقابل برداشت و به خود نگاه كرد تا از فساد و آلودگيها مبرا شود. نهضت نوگرايي ما اگر امروز به بنبست يا بحراني برخورده و يا دچار ركود و سكون شده است و يا به تعبير من دچار تحير شده و نميداند چه كند اينكه در اين شرايط به طرف مقابل بپردازد درست نيست و بايد به خود و تربيت نيرويي بپردازد كه ايمان عميقتري داشته باشد و از آلودگيها مبرا باشد.
وي گفت: نوانديشي بايد با افكار جهاني قابل انطباق باشد تا بتوانيم دچار نوعي تحرك فكري و فلسفي شويم. اما اگر نوايماني و ايمان عميقتر در كنار آن نباشد مانند كالبدي است كه روح ندارد، درست است كه نو ميانديشد و به فرهنگي جديد تعلق دارد اما مبرا از آلودگيهاي جامعه نيست. اگر بخواهيم از بحران كنوني بيرون بياييم بايد به تربيت آدمهايي بپردازيم كه ايماننو داشته باشند.
سحابي اضافه كرد: نوايماني و ضرورت تغيير جهان در اختيار ما نيست اما تغيير خود در اختيار ماست. در اين شرايط اگر اصلاحگري به بنبست رسيده راه نجات آن ديد به درون است، اميد به نيروهاي خارجي و يا نيروي نجات بخشي از آسمان باطل است. قدرتهاي خارجي به منافع خود ميانديشند. اميد به حركتهاي آسماني هم زماني درست است كه حركتي انجام شده باشد.
سوسن شريعتي:
نكند تغيير سرنوشت بدون حضور ما اتفاق بيفتد
اگر دولت را سمبل قدرت قرار دهيم منفعل خواهيم شد
«سوسن شريعتي» گفت: «بايد قانونگرا و اصلاح طلب باشيم، بايد بر مسالهي توزيع ناعادلانهي قدرت تكيه كرد»، گفت: چنانچه دولت را سمبل قدرت قرار دهيم منفعل خواهيم شد.
به گزارش خبرنگار سياسي ايسنا، وي در مراسم شبهاي احيا در حسينهي ارشاد با موضوع «كدام سياست» اظهار داشت: نسل من نسلي بود كه خروج از كودكي را با سياست تجربه كرد و اينك با نوعي ترديد و بي اعتمادي به زيستن نگاه ميكند. امروزه ترديد اين نسل دو چندان شده است چرا كه توقعاتش بالاتر رفته و با نوعي بدبيني به زندگي نگاه ميكند، اما اسم اين راه عقلانيت گذاشته است. توجيه اين عقلانيت پذيرفتن نوعي محتوميت امر واقع است. بديهي است نسلي كه پس از ما ميآيند همين ترديد را دارند، ما به وجود خودمان بي اعتماديم، تا كجا ميتوانيم سرنوشت خود را تغيير دهيم؟ نكند اين تغيير بدون حضور ما اتفاق بيفتد و نقش ما تنها پذيرفتن امر واقع باشد؟
وي دربارهي تعريف سياست اظهار كرد: اجماعي بر سر اين تعريف وجود ندارد، تنها چيزي كه مورد توافق همگان است اين كه سياست موضوع قدرت و توزيع آن است و هنگامي كه بحث قدرت وجود داشته باشد صحبت از نسبت انسان با قدرت و من اجتماعي است، سياست محل تلاقي سرنوشت من و اجتماع است.
شريعتي اضافه كرد: انسان هميشه تلاش كرده بدون واسطه و با رويكردي بيانديشد كه نقطهي عزيمتش امر واقع است، نگاه مذهبي قابل تغيير است و منابع جديد پا به عرصه وجود گذاشته است.
وي گفت: در حقيقت براي رفع اين عقب ماندگي نقطهي عزيمت بايد آنچه كه هست باشد نه آنچه كه بايد باشد. معيار و ملاك ارزيابي امر واقع خودش است، در نتيجه نقطهي عزيمت ما همان امر واقع است. حسن اين امر اين است كه مشروعيتش را از خود ميگيرد، نظم محور است و هر نوع ايدآل از امر واقع در محور قدرت ميچرخد.
شريعتي دربارهي رويكرد دولت محور اظهار داشت: رويكرد دولت محور معتقد است همهي وظيفهي دولت برقراري نظم اجتماعي و نوعي توازن است. يكي از معايب نگاه دولت محور اين است كه تمام هدف اصلياش برقراري نظم است در اين حالت دولت منجي ميشود و همهي اميدها و آرزوها در قوانين دولت متمركز ميشود. اين رويكرد براي مردم و انسان جايي قائل نيست و دچار نوعي حركت تجربه گراي خود به خودي و كوركورانه ميشود، مسالهي اصلي اين رويكرد دائما استحكام قدرت است. در اين نگاه هرگونه حركت و قدرتي كه به موازات دولت بخواهد شكل بگيرد با بسياري از نهادها از جمله نهاد قدرت مشكل پيدا ميكند. ايدئولوژي كه محور اصلي آن سياسيون هستند زير سوال رفته است، همين رويكردي كه فكر ميكنيم واقعيتگرايي آن ما را از مشكلات مصون ميدارد شعارش اين بود كه همه چيز درون دولت است.
وي همچنين خاطر نشان كرد: هدف از سياست چيست؟ آيا هدف از آن ساختن انسان مسئول است يا ساختن انسان خوشبخت و يا بسنده به انسان موجود؟
شريعتي بحثهاي امروزي سياست در ارتباط با مسالهي هستهيي و غيره را بحثهاي بسيار مهمي دانست و به نوعي آن را بحث فلسفي خواند و افزود: به اين دليل كه سياست همهي حوزهها را در بر گرفته تمام رويكردها را در آن ميتوان مشاهده كرد. در نتيجه موضوع اصلي سياست، قدرت و توزيع آن است كه تعادل بين قواي دولت را بر هم زده و آن را دچار بحران ميكند، بنابراين نكتهي مورد توجه اينكه بايد از بحران پرهيز كرد و اينكه بدانيم توزيع قدرت بر محور شمشير نيست و زماني كه تمام بحثهاي ما اين بود كه دولت ضعيف داريم آن به دليل زيست موازي نهادهاي قدرت است.
شريعتي گفت: عرفان، برابري و آزادي، پازل ناتمامي است كه هيچگاه كامل نخواهد شد اما در عين حال چشماندازي است در برابر نسلها.
وي در خاتمه اظهار اميدواري كرد: شايد بتوانيم بدبيني نسل ما و نسلي كه در برابرش ايستاده و در حوزهي سياست قرار است سرنوشت ما را رقم بزند برطرف كنيم.
به گزارش ايسنا، در اين مراسم تعدادي از فعالان سياسي، اعضاي سازمان ادوار تحكيم وحدت و اعضاي انجمنهاي اسلامي دانشجويان حضور داشتند.
در ميان سخنرانيها، « بادكوبهاي » و « صدري » به قرائت اشعاري در رابطه با شبهاي قدر و مدح حضرت علي (ع) پرداختند.
همچنين بخشهايي نيز از سخنرانيهاي دكتر علي شريعتي پخش شد.
پس از پايان اين سخنرانيها، مراسم احيا توسط « حبيب نبوي » برگزار شد.
انتهاي پيام