مظاهر شهامت: اگر بهبهانهي پستمدرن بودن كلمات را بههم بزنيم به غزل خيانت كردهايم تكليفمان را با سنت مشخص نكردهايم
اكثريت چيزهايي كه امروز به عنوان شعر پستمدرن مطرح شدهاند، با انديشه پست مدرن ارتباطي ندارند. مظاهر شهامت - شاعر - با بيان اين مطلب در ادامه گفتؤگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: با مفهومي كه به نام پست مدرن به مفهوم انديشه در ايران مطرح شده، چندان موافق نيستيم. پست مدرن احضار نقد نشده و دست نخورده سنت نيست و ما سنت را به هر شكلي كه بوده به جهان انديشه احضار كنيم، بلكه ما نگرشي دوباره بر آن داريم و ميخواهيم آن را از فراموشي نجات دهيم تا موقعيت جديد ايجاد كنيم. وي افزود: قدرت سلبيگر پست مدرنيزم نه براي ويرانسازي دستاوردهاي مدرنيزم است و نه براي احضار سنتهاي نقد نشده است، بلكه مدرنيزم انديشه شناخت دقيقتر سنت و دادن احتمال براي كشف كارآييهاي محتوم شده آن است. شهامت با يادآوري اين نكته كه انديشه پست مدرنيزم در اروپا به صورت ضرورت ديالكتيكي در حيات جمعي بشريت حاصل شده است، تصريح كرد: ما ميتوانيم با اين انديشه آشتي كنيم و آن را درك كرده و به عينيت هم برسانيم، اما گويي اين مساله را بد فهميدهايم؛ زيرا تكليفمان را با سنت روشن نكردهايم. به جاي اينكه سنت را نقد كرده، كارآيياش را بشناسيم و در كيفيت آن دست ببريم، آمدهايم سنت را به صورت دست نخورده احضار كرده و در كنار انديشه مدرنيزم قرار داده و نامش را پست مدرنيزم نهادهايم. وي متذكر شد: اگر از اين طرف فهميدهايم كه پست مدرنيزم انديشه سلبيگر است، اساسمان اين بوده كه هر چه بوده را ويران كنيم، فكر ميكنم اين انديشه ويران كننده نيست، بلكه سازنده است. تصور ما اين است كه در مقابل پست مدرنيزم دركمان اين باشد كه يك حركت يا موضع انفعالي داشته باشيم، در صورتي كه پست مدرنيزم يك وضعيت انفعالي نيست، بلكه يك وضعيت و موقعيت فعال در مقابل چيزهايي است كه به آن دقت نكردهايم. اين شاعر با نقل قولي از اكتاويو پاز افزود: پاز ميگويد «انسانهاي مدرن يك راهپيمايي بزرگ و با عجله به سوي فردا داشتهاند» بعدها رنگي به وجود آمد؛ زيرا ما در اين حركت چيزهايي را خراب كرديم، آرمانهايي كه قول داده بوديم خوب از آب درنيامد و حتا منجر به فاجعه شد كه پس از دقت فهميدند كه سرعت زياد داشتند. وي با اعتقاد بر اينكه ما بسياري از چيزها را بدون نقد كردن كنار گذاشتهايم، گفت: اين موضوع باعث به وجود آمدن فاجعههاي بزرگي شد كه اين، حاصل انديشه پست مدرن بوده است. پس ميبينيم انديشه پست مدرن برخلاف برداشت اوليه كه فكر ميكنيم سلبكننده است، از يك زاويه ديگر، ايجابكننده هم هست. شهامت يادآوري كرد: در ايران، در بخش شعر، بخش ويرانكنندگي انديشه پست مدرن را در نظر گرفتهايم؛ نه ايجاب كنندگياش را. البته نميگويم ما نميتوانيم انديشه پستمدرن را داشته باشيم؛ خيليها اعتقاد دارند چون ما دوران مدرنيزم را سپري نكردهايم و حتا دركش نكردهايم، ديگر نميتوانيم پست مدرنيزم را بفهميم، اما ما روابط دنيا را ميفهميم، شديدا مخالف اين هستم كه برداشتمان اين باشد كه همه چيز را به هم بزنيم كه انديشه پست مدرن داشته باشيم. وي درباره غزل پست مدرن توضيح داد: تكليفمان را با سنت مشخص نكرده و آن را را نقد نكردهايم و نميدانيم اين سنت كجاي فكر معاصر به درد ما ميخورد. در شرايط عادي زندگي ميبينيم كه سنت و مدرنيزم در كنار هم زندگي ميكنند نه در اختلاط و مراوده با هم. غزل يا هر شعر ديگر موقعيت اجرايي خاص خود را دارد. مثلا ميگوييم سبك نيما يوشيج، اين يك موقعيت اجرايي دارد و حتا شخصي كه درگير آن موقعيت ميشود، خود به خود درگير آن موقعيتي ميشود كه شعر در اجراي خود ايجاب كرده است. اگر من غزل بگويم، نوعي كه اين شعر مشخص كرده، قواعد و موازين اجرايي خود را حاصل ميكند. شهامت افزود: غزل به عنوان نوعي از شعر در موقعيتي به وجود آمده با آن حالت موسيقيايي نشان ميدهد، انساني كه درگير اين وضعيت شعر است عملا به نوعي آرامش دارد و دغدغههايي كه انسان اكنون با خود ميكشد او ندارد، او انساني است كه در آرامش كامل ميتواند دنيا را ببيند و در حالي كه در شعر معاصر، در موقعيت اسكيزوفرنيك ثبات لازم را نداريم، حال اگر بخواهيم دو جنس غير متفاوت را با هم مخلوط كرده و اسمش را پست مدرنيزم بگذاريم، مانند اين ميشود كه به قول يكي از دوستان ما، درشكه را بياوريم و چهار چراغ به آن ببنديم و بگوييم بنز، و بگوييم يعني پست مدرن. وي اظهار داشت: غزل با شكل اجرايي كه دارد، مشخص ميكند چقدر ميتواند شرايط ديگر يا شرايط بيرون از خود را پذيرا باشد و اگر بياييم موسيقي و كلماتي كه ايجاب ميكند با هم پيوند داشته باشند را به نام و بهانه پست مدرن به هم بزنيم، به گمانم به غزل خيانت كردهايم. انتهاي پيام