گفت‌وگوي تفصيلي با دكتر ظريفيان/1 / ـ واقعا خسته‌ام ـ حادثه‌ي كوي، شوكي به نشاط دانشگاه بود ـ اصل فعاليت سياسي فرصت است نه تهديد

مي‌گويد كه واقعا خسته است، اما هشتصد كتاب در انتظارند تا دكتر ظريفيان با پايان دوره‌ي مسووليتش هشت ساله‌اش در وزارت علوم، سر فرصت آنها را بخواند.

دكتر « غلامرضا ظريفيان »، پيش از انقلاب اسلامي، دانشجوي دانشگاه تهران بود و به دليل فعاليت‌هاي سياسي اخراج شد. پس از انقلاب با آغاز جنگ تحميلي، مدتي همراه شهيد چمران به پاوه رفت و پس از انقلاب فرهنگي، به تحصيلش ادامه مي‌دهد. او چند سالي معاون مالي – ادراي دانشگاه اميركبير، از سال 76 مديركل دانشجويان داخل وزارت علوم، پس از حادثه‌ي كوي دانشگاه، نماينده‌ي رييس جمهور در كميته‌ي بررسي حادثه و سال 79 معاون پارلماني بود و از مهرماه 80 معاون دانشجويي وزير علوم است، البته به گفته‌ي خودش، تا چند روز ديگر.

وي در اين روزهاي آخر مسووليت، با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، به پرسش‌هايي درباره‌ي عملكرد وزارت علوم، وضعيت تشكل‌هاي دانشجويي و ذكر خاطراتي از مسووليتش پرداخت.

+ ايسنا: آقاي دكتر! به نظر مي‌رسد دوره‌ي پر التهابي را گذرانديد، چه احساسي داريد؟

* ظريفيان: از ابتداي پيروزي انقلاب تا امروز مسووليت‌هاي مختلفي داشتم و واقعا خسته‌ام، احساس خستگي از 26 سال كار، البته اعتقاد ندارم كار مثبتي انجام دادم، اما ويژگي‌ام اين است كه هر گاه مسووليت كاري را پذيرفتم، تمام وقت آن را انجام دادم و در آن زمان غير از 6 ساعت تدريس هيچ كار ديگري انجام ندادم.

خب، من خود را سوپرمن نمي‌دانم كه 12 مسووليت را همزمان داشته باشم. به همين دليل تمام وقت درگير كار بوده و گاهي حتي جمعه‌ها و اوقات فراغت نيز كار كردم. هر چند مفيد نبودم اما احساس بسيار خوبي دارم، به ويژه در اين 27 – 26 سال كه كشور تحولات زيادي داشت كه در واقع با يك زيست معمولي در 200 سال اين تحولات را مي‌توان ديد (البته اين تحولات مخصوص همه است)، و جالب اينجاست كه هر دهه‌ي آن يك شكل داشت.

خيلي زود احساس پيري مي‌كنم، احساس مي‌كنم بايد به كارهاي علمي بپردازم. بسيار به كتاب علاقه دارم، گاهي تا دير وقت مطالعه مي‌كنم. از سال 76 هر كتاب خوبي كه به دستم رسيد، آن را در قفسه‌اي نگهداري كردم. چند روز پيش كه آن را شمردم متوجه شدم حدود 800 كتاب براي خود كنار گذاشتم و دنبال فرصتي براي مطالعه‌ي آنها هستم!

+ ايسنا: 4 سال فرصت داريد! حداقل 4 سال!

* ظريفيان: نه! نه! با خودم تصميم گرفتم ديگر كار اجرايي نپذيرم و تمتمه‌ي عمر را به ساير كارها بپردازم، شما جوان هستيد، ما در سراشيبي.

+ ايسنا: مگر چند سال داريد؟

* ظريفيان: من 46 ساله هستم! معمولا اين دوران، دوران بازنشستگي است. دوست دارم بخوانم، بنويسم، با جوان‌ها بيشتر حشر و نشر داشته باشم. هميشه احساس مي‌كنم جوان هستم، حتي در فرصت‌هاي اندكي كه فرصت حضور در جمع بستگان را پيدا مي‌كنم، بيشترين ارتباط معنوي را با بچه‌هاي كوچك‌تر دارم اما مدتي است كه احساس مي‌كنم با جوان‌ها فاصله پيدا كردم، ادبيات‌شان را نمي‌فهمم، اما دوست دارم وارد عالم‌شان شوم، با آنها كوه برويم، فوتبال بازي كنيم، فعاليت‌هاي فرهنگي - مذهبي انجام دهيم، مي‌خواهم به هويتم برگردم، اما كارهاي اجرايي مانع مي‌شود، چه بخواهيد، چه نخواهيد نمي‌توانيد.

مي‌دانيد، معاونت دانشجويي وزير علوم پرتراكم‌ترين بخش اين وزارتخانه است كه 50 درصد فعاليت آن خدمات آموزشي است، بحث بورس‌هاي داخلي و خارج، پيوندهاي علمي داخل و خارج، واقعا به خاطر تنوع كارها گيج مي‌شدم، گاهي خواب كوي دانشگاه، بورس و مسابقات ورزشي ازمير را مي‌ديدم، جالب اينجاست كه اگر بتوانم خواب‌هايم را به تصوير بكشم، شايد بتوانم كتابي راجع به آنها بنويسم.

دامنه‌ي گسترده‌ي كارها، طيف وسيع و گسترده‌اي از ماموريت‌هايي كه با هم سنخيت نداشت را به گردن داشتم، فشار اين قدر زياد بود تا حدي كه دو بار مجبور به جراحي چشم‌هايم شدم.

+ ايسنا: در معاونت دانشجويي وزارت علوم، وزن موضوعات سياسي كم نيست، آيا شما براي تسلط بر اين بخش، تجربه‌ي سياسي داشتيد؟

* ظريفيان: ببينيد! چون از سال 68 تا 72 معاون دانشجويي دانشگاه اميركبير بودم كه يكي از فعال‌ترين دانشگاه‌ها در عرصه‌ي سياسي است، در واقع كارگاه‌هاي آموزشي را در آنجا گذراندم. البته در وزارت، حجم و ابعاد كار در سطح 60 – 50 دانشگاه است.

+ ايسنا: آيا فعاليت سياسي مي‌كرديد يا مي‌كنيد؟

* ظريفيان: غير از فعاليت‌هاي پيش از انقلاب، فعاليتي سياسي نداشتم و فقط به خاطر تعلق خاطر فردي مسائل سياسي را مطالعه مي‌كردم، اما كار سياسي حزبي نداشتم.

+ ايسنا: مگر شما عضو جبهه‌ي مشاركت نيستيد؟

* ظريفيان: نه، البته خيلي ديدگاه‌هاي ما به هم نزديك هستند، اما كار حزبي نكردم. در معاونت دانشجويي سراغ نداريد كه من اعضاي مشاركت را تقويت يا اعضاي جامعه‌ي اسلامي را تضعيف كرده باشم، چرا كه حس مي‌كردم در اين مسووليت بايد در يك موقعيت فراحزبي قرار مي‌گرفتم.

+ ايسنا: از اين به بعد چطور؟ اگر حزبي شويد فكر نمي‌كنم مشكلي داشته باشيد؟

* ظريفيان: من روحيه‌ي آنتي سياست ندارم و معتقدم چه بخواهيم چه نخواهيم بحث قدرت و سياست در كشور ما همواره در سال اخير به عنوان يكي از عرصه‌هاي روشنفكران مطرح بوده و در 100 سال اخير آنها يا با قدرت بودند يا بر قدرت، و قدرت همواره محور ثابت جدي در زندگي آنها بوده است، حتي كساني كه نمي‌خواستند سياسي بشوند اما آنقدر بيني قدرت بزرگ بوده كه نمي‌توانستند نسبت به آن بي‌تفاوت باشند، و موضع‌گيري نكنند، ممكن بود در حاشيه‌ي هم قرار بگيرند اما بحث سياست همواره در ايران بحث مطرح بوده است. همواره قدرت در زيست فكري و علمي ما نقش ايفاء مي‌كرده و كمتر در عرصه‌هاي اجتماعي و فرهنگي مولد بوديم. اما عرصه‌ي سياست، عرصه‌اي است كه به هر حال همواره همه را به خود جذب مي‌كند.

+ ايسنا: شايد اين خاصيت دوران گذار است!

* ظريفيان: بله، كاملا درست است، ما در دانشگاه تلاش‌مان اين بود كه در عين حال كه نمي‌رويم به سمت آنتي سياسي كردن دانشگاه‌ها، ولي معتقد بوديم كه اگر دانشگاه‌ها بخواهند به جايگاه خود يعني مولد بودن بازگردند نه مصرف كننده بودن، بايد از نوعي تغيير جايگاه از جايگاه فانتزي سياست يعني جنبش سياسي به جنبش اجتماعي بروند و لايه‌هاي زيرين آن را تقويت كنند، البته بدون آنها دانشگاه محل تعارضات خواهد شد.

به هر حال، عرصه‌ي سياست به هر دلايلي عرصه‌ي مرزبندي است كه گاهي تند مي‌شود، اما عرصه‌ي اجتماعي متعادل و نرم است، بنابراين ما احساس مي‌كرديم اگر بخواهيم فعاليت‌هاي دانشجويي را منحصر كنيم فقط با مخاطبان محدودي مواجه خواهيم بود كه بخش اندكي از زيست خود را به سياست اختصاص مي‌دهند و شايد تنها پنج درصد دانشجويان مايلند در اين عرصه فعاليت كنند.

+ ايسنا: شما در اين چند سال سعي كرديد چه تاثيري در اين زمينه بگذاريد؟

* ظريفيان: ما سعي كرديم عرصه‌هايي ديگر را فراهم كنيم. از ابتداي 76 تا 78 كه كوي دانشگاه اتفاق افتاد و ضربه‌ي بزرگي بود به روند طبيعي، مجموعه‌اي از مستندات را فراهم و ظرف‌هاي حقوقي ايجاد كرديم كه دانشجو در يك نظام مشاركت جويانه اگر خواست، فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي و صنفي هم انجام دهد.

+ ايسنا: آقاي دكتر! برخي معتقدند كه دانشجويان كه در سال 76 توانستند مانند يك دماسنج عمل كنند و مطالبات مردم را بفهمند، در سال 84 ديگر نتوانستند اين ارتباط را برقرار كنند، آيا اين ناشي از تاثير اين سياست‌هاي شما بود، يا عوامل ديگري داشت؟

* ظريفيان: ما چيزي از روند طبيعي كم نكرديم، بلكه چيزهايي زيادي به آن اضافه كرديم. فعاليت‌هاي دانشجويي سر بزرگ و بدنه‌ي كوچك داشت و فانتزي بود! ما اين بدنه را تقويت كرديم، گفتيم اين بدنه نياز به كارهاي صنفي و علمي هم دارد، اگر بخواهيم مسائل سياسي دانشگاه را آسيب‌شناسي كنيم اين عرصه را بايد با نگاه به درون خود ببينيم كه اين تاثيرگذاري همراه با تاثيرپذيري شديد بود يا اين كه نه، دچار نشيب‌هاي جدي شده است؟

اگر به روند فعاليت‌ها از 76 تا 78 نگاه كنيم، هر چند 76 يك عرصه‌ي غير منتظره‌اي ايجاد شد، اما فعاليت‌ها در عرصه‌ي سياسي، حركتي پاندولي داشت، يعني 74 تا 76 فضاي فعاليت‌هاي سياسي درون دانشگاه بسيار راكد بود تا جايي كه رهبر انقلاب تعابير تندي كردند نظير اينكه در فضاي دانشگاه گرد مرگ پاشيده شده و انتقاد تندي در اين زمينه كردند. با اتفاقي كه در 76 افتاد اين ظرفيت خفته يكباره رها شد و يك سونامي رخ داد و انرژي‌هايي كه انبار شده بود به يكباره رها شد.

در سال 76 ما با يك پديده‌ي جديد روبرو شديم كه كسي آن را تصور نمي‌كرد. آزاد شدن اين انرژي موجب شد كه تا حدودي با شرايط آنوميك روبرو شديم، اما محيط ما بنا به دلايلي آمادگي پذيرش اين شرايط را نداشت، بايد اين فعاليت‌ها در يك بستر حقوقي انجام مي‌شد و دانشجو حقوق و تكاليف خود را مي‌دانست ولي ما آيين‌نامه‌ي مشخصي براي فعاليت‌هاي عرصه‌ي سياسي نداشتيم و اين زمان مي‌برد كه مستند خوب متناسبي با عرصه‌ي فعاليت‌ها ايجاد شود. پس از آنكه مستند تهيه شد و زمان زيادي هم براي آن صرف شد، به مراجع تصميم‌گيري رفت و به طور كلي تغيير كرد، يعني معتقد بوديم كه اصل فعاليت سياسي فرصت است نه تهديد؛ اما بعضي‌ها نگراني‌هايي از جدي شدن فعاليت داشتند كه جدي شدن آن تهديد است نه فرصت!

مستندات حقوقي به سمت محدودسازي رفت، هر چند ما معتقد بوديم كه اين فضاي پرطراوت اگر بخواهد پر تنش نشود به آموزش نياز دارد كه چگونه در اين محيط با قواعد بازي آشنا شود، و الا ما با يك محيط پرتلاطم روبرو مي‌شويم. اما علي‌رغم آنكه ما مستندات حقوقي نداشتيم و انرژي بسيار زيادي هم متصاعد شده بود اما از 76 تا 78، در دانشگاه فضاي پر تشنجي نداشتيم و عقلانيت حاكم بر رفتارها موجب شده بود كه فقدان مستندات حقوقي خودنمايي نكند و زيست مدني در دانشگاه شكل بگيرد.

متاسفانه كوي دانشگاه يك شوك بود كه اگر اتفاق نمي‌افتاد فضاي منطقي‌تر در دانشگاه داشتيم. اگر خوب نگاه كنيم، از 76 تا 78 بيشتر فضا اصلاح‌طلبانه است تا راديكالي؛ ولي كوي دانشگاه منجر به آن شد كه يك شوك جدي به اين طراوت و نشاط وارد شد و اين فضاي باز را به يك فضاي راديكالي دو قطبي تبديل كرد، عده‌اي به سمت عبور از اصلاحات و خاتمي رفتند و پس از آن دستگيري‌هاي پشت سر هم، كه واقعا نبايد اتفاق مي‌افتاد.

هنوز فرصت واكاوي آن شوك ايجاد نشده است، عده‌اي مي‌گفتند پروژه‌اي عليه خاتمي است! البته مي‌تواند بخشي از آن پروژه باشد. اما من كه خودم در كوران حوادث بودم، معتقدم علت اصلي حادثه، بي‌تدبيري سنگين و عدم درك ناشي از آن بود.

ادامه دارد...

  • یکشنبه/ ۱۳ شهریور ۱۳۸۴ / ۱۲:۱۰
  • دسته‌بندی: سیاسی2
  • کد خبر: 8406-05228
  • خبرنگار :