«صداي فاخر در دوبله» /1/ گفتوگوي تفصيلي بهرام زند و خاطرت او در ايسنا
بهرام زند مدير دوبلاژ و دوبلور قديمي فيلمهاي مطرح سينماي جهان است كه تلويزيون بسياري از آنها را به نمايش گذاشته است. او پيش از سال 1350 فعاليت خود را در عرصه دوبله آغاز كرد و اكنون بيش از 30 سال از آغاز به كار خود در اين حرفه، نسبت به افت كيفيت دوبله و نبود حسن لازم در كارهاي انجام شده، گله دارد. او به جاي هنرپيشگان مطرحي چون رابرت دنيرو، ژان رنو، بروس ويليس، جرمي برد، مل گيبسون همچنين شخصيتهاي محبوب تلويزيوني همچون «ناوارو» و «شرلوك هلمز» صحبت كرده است. بهرام زند با حضور در ايسنا در گفتوگويي با خبرنگاران سرويس تلويزيون اين خبرگزاري دربارهي كيفيت ترجمه و دوبلهي فيلمها، معيارهاي يك دوبله خوب و خاطرات خود سخن گفت. او ميگويد: در هيچ كدام از كارهايم بهرام زند نبودم. در سريال ناوارد، ناوارد شدم. آدمي كه غر ميزند. پايين و خفه حرف ميزند، حتي در هنگام شوخي هم خيلي جدي است. ايسنا: فعاليت خود را در عرصهي دوبله از كي آغاز كرديد؟ زند: قبل از سال 1350 اين كار را شروع كردم و تاكنون نيز ادامه يافته است. ايسنا: چه شد كه به دوبله و دوبلوري گرايش پيدا كرديد؟ زند: گويندگي را دوست داشتم . در زمان مدرسه نيز موقعي كه درس جواب ميدادم، همه ساكت ميشدند و صداي مرا گوش ميدادند. از همان دوره نوجواني حس كردم در زمينهي گويندگي حرفي براي گفتن دارم. البته اصلاً فكر نميكردم صداي خوبي دارم تنها اين حسن را ازرفتار ديگران متوجه شدم كه اگر سوالي ميشد و من جواب ميدادم، همه طرف من بر ميگشتند و نگاه ميكردند. ايسنا: آيا در آن زمان با دوبلور خاصي آشنا بوديد؟ زند: اصلاً، با هيچ كس آشنا نبودم. ايسنا: چطور وارد اين حرفه شديد؟ زند: من به انجمن گويندگان رفتم و آنها گفتند ورود تو به اين عرصه خيلي طول ميكشد . از طريق يكي از دوستانمان در تلويزيون به آقاي ماني معرفي شدم و در آن جا كارآموزي را شروع كردم و يك سال فقط طرز كار گويندهها را نگاه كردم. البته امروز اين طور نيست. داوطلبان ميآيند، ديالوگ جلويشان گذاشته ميشود و جمله را ميگويند. در صورتي كه آن موقعه رسم بود كه بايد كار گويندهها را ميديديم و گوش ميكرديم. ايسنا: يعني امروزه سخت نميگيرند؟ زند: اولا اين كه سرعت كار خيلي زياد شده است و اين سرعت موجب از بين رفتن كيفيت شده است و در كل ورود به حرفهي دوبله فرق كرده است. ايسنا: آيا پروسه استاد و شاگردي در عرصه دوبله هنور پابرجاست؟ زند: الان اتفاق نميافتد. كسي كه تازه كار خود را شروع ميكند، اگر ببيند كه ورود به اين حرفه مقداري مشكل است و بايد بايستد و صبر كند، راه خلاف را مانند انجمن گويندگان جوان پيش ميگيرد. من معتقدم اين انجمن كه اسم جوان را هم روي خود گذاشته به حرفهي دوبله دست درازي كرده است .در صورتي كه بايد در كنار گويندههاي قديمي ميايستادند و ياد ميگرفتند كه جمله را چگونه بايد گفت. كار دوبله، مانند دانشگاه نيست كه درس داده شود. ما حتي كلاس داشتيم و خيلي روي اين قضيه بحث كرديم كه مثلاً مباحث مربوط به اين كاربرنامهريزي و فهرست بندي شود و اين كه به چه صورت چه كتابهاي نوشته شود. ولي هيچ كدام جوابگو نبود. هر كسي ميخواهد وارد اين عرصه شود ابتدا بايد نحوه كار گويندگان را ببينيد و كلمه كلمه در كنار گوينده گان قديمي اين حرفه را بياموزيد تا به اصطلاح آهنگ دار حرف نزند. و آهنگ از كلامها گرفته شود تا صدا به صورت ناب درآيد. ايسنا: آيا اقدامي براي تامين آتيهي گويندگان انجام شده است؟ زند: مقوله دستمزد گويندگي و مدير دوبلاژي با هنرپيشگي و كارگرداني خيلي فرق ميكند. ورود فيلمها توسط فارابي به طور محدود انجام ميشد. پس كارها منحصر به تلويزيون شد و اين سازمان نيز اجازه پخش هر سريال و هر فيلمي را نداشت. چون بايد اين آثار با شرايط جمهوري اسلامي همخواني داشت و محدود شدن كارها موجب شد كه درآمد بيشتر گويندگان محدود به فعاليتهاي تلويزيوني شود و با صدا سر صحنه شدن فيلمهاي ايراني، گويندگان از دوبله اين آثار نيز محروم شدند. كار كردن با تلويزيون يك قيمت پايين بود. بعد از فعال شدن بخش خصوصي هم گويندگان فعاليت خود را در تلويزيون قطع نميكنند. مثل يك حالت بازنشستگي؛ البته ما بازنشستگي نداريم. يعني اگر من فردا صدايم را از دست دهم، تمام شدهام. يعني انگار حضور نداشته و نبودهايم. يعني دوبله يك كار ريسكي است و مثل حباب روي آب است كه هر لحظه ممكن است بتركد و انگار وجود نداشته است. كسي كه زندگياش را فقط روي گويندگي، ميگذارد ريسك بزرگي كرده است و خيلي از كساني كه در اين كار هستند اين ريسك را كردهاند. براي همين است كه ميگويم كساني كه تشكيلات انجمن گويندگان جوان را ساختهاند، تجاوز به اين كار كردهاند و حق كساني را كه با اين ريسك به اينجا رسيدهاند را ضايع و اذيتشان ميكنند. البته دوبله كار دوم بعضي گويندگان است. ولي اين كار زماني موفق است كه به عنوان شغل اول محسوب شود و با تمام عشق انجام شود. من اين ريسك را كردم و دوبله را به عنوان كار اول و آخر خودم دانستهام. با اين اطلاع كه هر روزي كه مريض شوم يا صدا نداشته باشم، ديگر از دست رفته و تمام شده هستم كه اين كار غير از عشق چيزي نبوده است. ايسنا: در اين شرايط، وضعيت دوبله چگونه است؟ زند: سرعت بسيار زياد شده است. كساني كه تازه وارد اين حرفه ميشوند حتي ممكن است مدير دوبلاژي هم بكند. يعني اين قدر اين كار را بي ارزش و بيمقدار ميبينند. در صورتي كه اگر قرار است اين حرفه را درست انجام دهند خيلي كار مهم و مشكلي است، چرا كه يك مرحله تكنيكي و يك مرحلهي دراماتيك دارد. ايسنا: اين دو مرحله به چه معناست؟ زند: تكنيك آن است كه شما بتوانيد « ليپ سينگ » بگوييد و با خنده هنرپيشه، بخنديد و در صورتي كه اين كار با حس توام شود. حالت دراماتيك كار درميآيد و در تبديل به يك كار تكنيكي – هنري ميشود كه الان به نظر من خيلي از كارها فقط حالت تكنيكي دارد و خالي از جنبههاي هنري – دراماتيك است. من نميخواهم از كار خود تعريف كنم. ولي راجع به آن ها جوابگو هستم. معتقدم موقعي كه قرار است حس داخل كار شود، آن وقت قضيه خيلي فرق ميكند در حالي كه در بيشتر آثاري كه مدتها است دوبله ميشود اين اصل از ياد برده شده است. ايسنا: كيفيت آثار دوبله شده را در شرايط كنوني چگونه ارزيابي ميكنيد؟ زند: اكنون آن قدر كارهاي خوب محدوده شده است كه آنها ديده ميشود. من عيد دو فيلم به نامهاي «گلادياتور» و «تحليلش كن 1» را كار كردم، كه از بين 60 ، 70 فيلم كار شده در ايام، طبق گفتهي اطرافيانم و برخي از روزنامهها موفق بود . بعد از گذشت شش ماه كه تحليلش كن 2 پخش شده است دو روزنامه به دوبلهي آن پرداخته بودند. ما حرفهايمان را با نوع كارمان ميزنيم. در اين فاصله فيلمهاي زيادي دوبله و پخش شد و بزرگاني در اين زمينه كار كردند كه به خاطر سرعت، حس در كار آنها وجود ندارد. فقط سريع كار شده و متاسفانه يك صداي فارسي روي فيلم آماده است. ايسنا: چه پيشنهادي براي افزايش كيفيت دوبله فيلمها در كنار پخش روز افزون آن در سيما داريد؟ زند: اين كار احتياج به برنامهريزي دارد. ميتوان فيلمها طي سال تقسيم بندي كرد تا با فرصت و با كيفيت دوبله شوند. حيف است زحمات 57 سال قدمت دوبله به خاطر سرعت شب عيد و ايام پرتراكم از بين برود. ايسنا: آيا اين مسايل را با مسوولان مطرح ميكنيد؟ زند: من فقط با كارهايم حرف ميزنم. فكر ميكنم تك تك كارهايي كه انجام دادهام در خاطرهها مانده است. اين بزرگترين جذابيت براي من است. هر روزي كه سر كار ميروم، فكر ميكنم كه يك كار تازه انجام ميدهم، اولاً روي ديالوگي كه در اتاق ميبرم، خيلي كار ميكنم به طوري كه آن قدر ديالوگها ليپ سينك است، گوينده فقط ميخواهد با تصوير ارتباط برقرار كند، آن شخصيت را بهتر ميبيند و ميشناسد. فكر اين نيستم كه اين ديالوگ را بايد در اين قدر زمان بگويد. اين عامل، خودش خيلي كمك ميكند به اين كه گوينده با تصوير ارتباط برقرار كند، بعد از اين مرحله ميماند حس گوينده، كه مدير دوبلاژ بايد اين مساله را تشخيص دهد كه گوينده اشتباه يا درست نفش را فهميده و ميگويد و بتواند او را راهنمايي كند. مثلاً نبايد از قبل بفهميم كه يك نقش ممكن است بعداً تغيير شخصيت دهد. ايسنا: آيا دوبلوري را ميتوان بازيگري صدا دانست؟ زند: حتماً همينطور است. هنگامي كه من فيلم ميهن پرست مل گيبسون را دوبله و خودم جاي گيبسون حرف ميزدم، پس از دوبله ي صحنهاي كه پسر گيبسون از دست ميرفت، گويندهاي كه به جاي پسر او صحبت ميكرد، بيرون رفت و گريه كرد. من خوشحالم كه ما هنگام دوبله بدون آن كه تصويري از ما پخش شود چنان با صورت خود بازي كرديم كه گويندگاني كه بصورت حرفهاي هنگام دوبله ميخندند و گريه ميكنند بدون آنكه واقعا اين كار را انجام دهد، تحت تاثير قرار بگيرند و گريه كنند. يا هنگام دوبلهي حس ششم در صحنهاي خانم رادپور و شيرزاد كه جاي مادر و پسر حرف ميزدند طاقت نياورد و يك دفعه زد زير گريه و من آمدم بيرون و نيم ساعت اين دو را رها كردم و گذاشتم كه تخليه روحي شوند. اگر به اين صورت كار انجام شود خيلي ارزشمند است. ولي مدير دوبلاژاني هستند كه در روز دو فيلم سينمايي كار ميكنند و به خود ميبالند كه آن قدرفرز هستيم كه در روز دو سينمايي كار ميكنيم. من اصلا به اين جور كار كردن عقيده ندارم البته مدير دوبلاژ كندي هم نيستم. كار ما مثل فوتبال است، دروازهبان دويست توپ را ميگيرد. ولي اصلاً ديده نميشود ولي اگر يك گل بخورد، ديده ميشود . ما هم اگر كارهاي خوبي انجام دهيم، ديده نميشود ولي در مورد يك كار بد ما صحبت ميشود. ايسنا: آيا مدير دوبلاژ بايد صداها را كارگرداني كند؟ زند: اين يك واقعيت است كه هنگام دوبله بايد كارگرداني صدا صورت گيرد. يك فردي ميگفت تنها در فيلمهايي كه شما كار ميكنيد معلوم نيست گوينده كي سيگار كشيده است، كي چايي خورده، كي ناهار خورده، كي خوابش گرفته است. ايسنا: چه معيارهايي براي انتخاب گويندهها داريد؟ زند: خيلي ذهنم را براي كار ميدهم. مثلا چند كار آموز به ما معرفي كردند. من به اينها جمله جمله نقش ميدادم. هر بار كه براي ديالوگ دستم را دراز ميكردم آن خانم اسمش را به من ميگفت . اما اسم او يادم ميرفت . شايد تا شب 10 بار من يك جملهاي به اين خانم دادم ولي متاسفانه اسمش يادم نبود. چون حواسم به كار بود. ماهها گذشت روزي در خانه نشسته بودم و شبكه خبر را ميديدم، ديدم اين خانم آشنا است و اسم او حباب عظيمي زير نويس شد. يادم آمد اين خانم 10 بار به من گفت «حباب عظيمي» . من جنگجويان كوهستان را كار ميكردم. خودم جاي لينچان حرف ميزدم، در حدود چند تا رل ثابت داشت كه يكي از آنها كائوچيو بود و چند هنرپيشهي مهمان در هر قسمت حضور داشتند و با توجه به اين كه بر اساس خلاصه داستاني و ميميك صورت بازيگران ديالوگها را مينوشتم، آنهارا حفظ بودم. گويندهاي كه جاي كائوچيو حرف ميزد مخصوصا يك كلمهاي را كه لطمه به اصل ديالوگ نميزند، نگفت. اين در حالي بود كه من جاي لينچان حرف ميزدم و گويندگان ديگر نيز نقشهاي خود را؛ با اين وجود ميفهميدم كه آن يك كلمه را نگفت. يعني آن قدر تمركزم زياد است كه هم نقش خود را ميگويم و هم مواظب ديگران هستم كه رل خود را درست ميگويند و نه. گوينده كائوچيو گفت: موهاي تن من سيخ شد. من باورم نميشود كه تو فهميدي. در جواب او گفتم: ديالوگي را نوشتهام، حفظ هستم. ديالوگي كه اين قدر روي آن كار شود اين نتيجه را ميدهد كه آن موقع اين سريال اجق وجق ژاپني مردم را جمع ميكرد و آن را تماشا ميكردند. اگر سريالي مثل لبه تاريكي را كار كردم جاي خود را دارد. چون سريال بسيار عالي بود. بعد از 10 سال ميخواستند دهمين سالگرد و دوبله اين فيلم را بگيرند و مصاحبه كنيم. من گفتم: من مصاحبه نميكنم. من يك كاري را انجام در يك مدت كوتاه، كارهاي بسيار بزرگي را انجام دادم كه همهي آنها قابل بحث است. اگر خودم صحبت كردم هر كدام به نوعي اثر گذاشته است، در همهي آثار دوبله شده از بروس ويليس از جمله شغال، كود مركوري، حس ششم، اشك خورشيد، ژنرال، كريستوفر لمبرت، پيانو، كوهنشين 1 و3 ، من به جاي او حرف زدم، استالونه را من گفتم، و به جاي دنيرو از فيلم روني گرفته تا تحليلش كن، هوادار، به جاي آنتوباندراس، در فيلم تصويري از آرژانتين صحبت كردم، در فيلم صخره نيز كه آن را دوبله كردم روي شون كاتري صحبت كردم، به جاي ادهريس و در پدرخوانده به جاي ساني، به جاي مل گيبسون در شجاع، مثلا سريال شش قسمتي محافظان شخصي خيلي سريال قشنگي، در عدالت كور و سريال 1+99 صحبت كردم به جاي آقاي مجلل در ميرزا كوچكخان، در سريال شينگن به جاي «شينگن» حرف زدم. در بيشتر فيلمهاي دوبله شده از ژان رنو به جاي او حرف زدم، همچنين به جاي راسل كرو در گلادياتور، استاد فرمانده، پرونده محرمانه و بازيگراني چون اسيتفن سيگال، فرانكونرو صحبت كردم. ادامه اين گفتوگو فردا در ايسنا منتشر ميشود. انتهاي پيام