آنچه دربارۀ «مهرگان» نمی‌دانیم

این جشن ایرانی منسوخ شده است؟

مسئول پرونده جهانی «مهرگان» درباره جشن باستانی «مهرگان»، زمان دقیق برگزاری آن، دلایل کمرنگ و یا به نوعی متوقف شدن برگزاری این جشن در ایران، خرده‌آیین‌ها و سفره این جشن توضیح داد.

«مهرگان» یکی از جشن‌های باستانی ایران است که به تازگی در پرونده‌ای مشترک با تاجیکستان در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. آنچه پس از جهانی شدن «مهرگان»، که دو بار هم پرونده آن از یونسکو برگشت خورده بود، بحث‌برانگیز شد، این است که چرا عموم مردم اطلاع درستی از این آیین و جشن باستانی ندارند و این آیین همچون «نوروز» و «یلدا» بین عموم شناخته نشده است، حتی به نظر برخی، «مهرگان» جشنی منسوخ‌شده در ایران است. درباره این جشن باستانی، ‌داده و اطلاعات درست و زیادی در دسترس نیست و جست‌وجوها درباره آن نیز صرفا به اطلاعاتی اغلب کپی‌شده و تعدادی نقاشی و مینیاتور و عکس‌های محدود و تکراری ختم می‌شود. افزون بر این‌ها، مشخص نیست کدام مناطق ایران، این آیین را گرامی می‌دارند. علیرضا حسن‌زاده، مسئول پرونده جهانی مهرگان درباره این ابهام‌ها و پرسش‌ها با ایسنا گفت‌وگو داشت که در ادامه می‌خوانید:

پس از ثبت جهانی جشن مهرگان، نظراتی درباره منسوخ بودن این جشن باستانی و کهن مطرح شد، پرسش این است آیا مهرگان، جشنی منسوخ‌شده است؟

برای پاسخ به این پرسش باید نخست از تغییر و تنوع این آیین و جشن کهن سخن گفت. با توجه به منابع یونانی، قدیمی‌ترین صورت از برگزاری این آیین به عصر هخامنشی بازمی‌گردد، جشنی که منابع تاریخی مختلف نیز برگزاری پرشکوه آن را در عصر ساسانی گزارش کرده‌اند. هرچند اطلاعات ما در مورد چگونگی این آیین در عصر هخامنشی برخلاف عصر ساسانی چندان نیست. این برداشت در حالی قابل تایید خواهد بود که ما به‌دنبال صورت‌های رسمی و دیوانی جشن مهرگان باشیم. به‌عبارت دیگر، اگر مهرگان را چون «یلدا» و «چهارشنبه‌سوری» جزو آیین‌های غیررسمی بدانیم، برگزاری این آیین می‌تواند حتی کهن‌تر باشد و اصولا جست‌وجوی مقطعی خاص برای آن دیگر سخت و ناممکن خواهد بود. «ذبیح‌الله صفا» با ارجاع به «دارمستتر» (پژوهشگر، ایران‌شناس و باستانشناس فرانسوی) آیین مهرگان را به قدمت ملیت و هویت ایرانی می‌داند. بر این مبنا شما می‌توانید جشن مهرگان را که در ستایش ایزد مهر برگزار می‌شود، شامل ایزدی متعلق به ایزدستان مزدایی و زرتشتی بدانید و حتی فراتر او را ایزدی بومی به‌شمار آورید که بعدها به دین زرتشتی راه می‌یابد، چون آناهیتا به‌قول استاد «پورداوود» در جایگاهی فروتر از اهورامزدا می‌ایستد؛ چرا که دین زرتشتی یک دین یگانه‌پرست است و دارای تعدد خدایان نیست.  

به‌هر حال مهر مظهر خورشید و آفتاب و بنابراین روشنایی و زندگی است. در جهان‌بینی زرتشتی، همانطور که می‌دانید، هر روز به نام یکی از چهره‌های مقدس، الوهی و مینوی است و روز شانزدهم به ایزد مهر تعلق دارد. بر مبنای فرمان زرتشت برای تکریم این ایزد، روز شانزدهم مهر یعنی روز مهر تا «رام روز» یعنی روز ۲۱ مهر این ایزد مورد ستایش و نیایش بود.  

در ایران باستان، سال دو قسمت می‌شد، زمستان و تابستان. زمستان با ماه مهر آغاز می‌شد و تابستان با نوروز. بعدها چند اتفاق مهم افتاد: ۱. در سال ۴۶۷، ملکشاه سلجوقی از خیام خواست تا تقویم جلالی را آماده کند. تقویم جلالی با تقویم زرتشتی تفاوت‌هایی دارد. بنابراین شش ماه نخست سال برخلاف تقویم زرتشتی ۳۱ روزه شد و مهرگان و نوروز دقیقا در زمان اعتدال پاییزی و اعتدال بهاری برگزار شدند.  

۲. فصول دوگانه سال، در تقویم رسمی هم چهارگانه شد و پاییز، زمستان، بهار و تابستان به‌جای دو فصل کلی زمستان و تابستان مد نظر قرار گرفتند.  

۳. به دلایلی چند، اهمیت مهرگان در مقایسه با آیین‌هایی چون نوروز فروکاست: اول این‌که مهرگان برخلاف نوروز زمان آغاز رسمی سال نبود، از این‌رو با مفهوم هستی‌شناختی ـ سیاسی نظم در مقایسه با نوروز کمتر ارتباط می‌یافت. بنابراین با ساختار قدرت اجتماعی و سیاسی که نماد نظم است کمتر در هم می‌تنید. می‌دانید که نوروز زمان آفرینش نیز در اساطیر ایرانی می‌دانند. دوم، اسطوره‌ مهرگان با تاکید بر شکست ضحاک که در تفاسیر  حماسی تازی تلقی می‌شود، پس از اسلام امکان کمتری داشت که خود را با نظم هنجاری جدید اموی و عباسی و … منطبق سازد. برگزاری مهرگان از سوی سلسله‌های ایران‌گرا در سلسله‌های سامانیان، طاهریان، صفاریان، غزنویان و... و. احیا شد. سوم، به‌دلیل تاریخ غمبار ایران که در آن جنگ و خشکسالی و البته زلزله هر دو زندگی مردم را از خود متاثر می‌ساختند، نمادپردازی بهاری مهمتر از نمادپردازی پاییزی و زمستانی شد. به‌عبارت دیگر باززایی بهاری یعنی سبز و گیاهی که نماد شهادت هم هست بر باززایی پاییزی یعنی سرخ و زرد اولویت داشت. چرا که مهرگان نماد پاییز و خواب ـ مرگ طبیعت بود و در آن نمادپردازی میوه‌های خشک و زرد و سرخ مطرح است اما در نمادپردازی نوروز میوه‌های زنده و تر و بهاری مطرح‌ است. البته باید توجه داشته باشید که خود مهر هم نماد زایش است. او از تخته سنگ به‌وجود می‌آید که «میرچا الیاده» (اسطوره‌شناس و دین‌پژوه) سنگ را نماد زایش دانسته است و «بندهش» تولد مشی و مشیانه را در مهرگان می‌داند.

چهارم، «ذبیح‌الله صفا» متوقف شدن برگزاری آیین مهرگان را به یورش و خون‌ریزی و قتل‌عام مغول‌ها مربوط می‌داند.  

نکته آخر اینکه، مهرگان آیین شادمانی بوده است و در فصل‌های پرتکرار اندوه و غم دیگر برگزاری  این آیین معنایی نداشت. در تاریخ ایران ترکیب فجایع انسانی و طبیعی نقشی مهم در تحول و پویایی فرهنگ و آیین‌های آن بازی می‌کنند.

«مهرگان» در میان زرتشتیان روستای مبارکه یزد، عکس از مهربان افسرکشمیری، سال ۱۳۹۷

آیا زمان برگزاری این آیین دچار تغییر و تحول شده است؟

با توجه به منابع متعدد و قابل اعتمادی که وجود دارد به‌ویژه اطلاعاتی که «ابوریحان بیرونی» در اختیار ما می‌گذارد، برگزاری این آیین می‌توانست در یکی از این دو شکل برگزار شده باشد: برگزاری شش روزه آیین بنابر تقویم زرتشتی از ۱۶ مهر تا ۲۱ مهر. که شانزدهم مهر، مهرگان کوچک و مهرگان بزرگ در ۲۱ مهر، یعنی «رام روز» برگزار می‌شد. اما روایت دیگر آن است که این جشن از روز مهر یعنی شانزدهم ماه مهر شروع شده و تا سی روز ادامه داشته است. بر این اساس، این جشن ۳۰ روزه به ۶ تا پنج روز تقسیم شده که در آن به نوبت اشراف، نزدیکان شاه، خواص، لشکریان و رعایا و غیره به دیدار شاه می‌رفتند و هدایایی به او می‌دادند. از این لحاظ صورت دیوانی و رسمی این آیین همان ویژگی صورت دیوانی و رسمی نوروز را داشت که به نوروز خاص و عام تقسیم می‌شد. البته این صورت از آیین دیوانی نوروز تا زمان ما کم و بیش ادامه یافته است. اما همانطور که گفته شد با تدوین و تدقین تقویم ایرانی در قالب تقویم جلالی، مهرگان به ۱۰ مهر انتقال یافت و شش روز از دهم تا شانزدهم آن را جشن گرفتند. جالب است که همین تفاوت زمان برگزاری در آیین «سده» در دو تقدیم زرتشتی و تقویم رسمی ایران مشاهده می‌شود. به‌هر حال این تفاوت از سال ۱۳۰۴ یعنی زمانی که تقویم جلالی رسمی شد در ایران معاصر دیده می‌شود. طبیعی است که زرتشتیان ایران مایل هستند این جشن‌ها را بر اساس تقویم زرتشتی برگزار کنند. در واقع در ایران دو جریان وجود دارد یکی فهم ایرانی و گشوده آیین‌های دوره باستان و دیگری تفسیر زرتشتی آن. این دو در عین همسویی تفاوت‌هایی هم با یکدیگر دارند.

مهرگان در تاجیکستان، عکس از دلشاد رحیمی

«مهرگان» چگونه آیینی است؟

«مهرگان» یک آیین تقویمی است که با ایزد مهر که نماد پیمان، دوستی، زندگی و پیروزی خیر بر شر، یعنی چیرگی کاوه و فریدون بر ضحاک و نیز به تخت نشستن خیر یعنی پادشاهی به نام فریدون در پیوند است. از این رو، از آنجا که «آیین» بازنمایی وجه کلامی و روایی اسطوره است، نمادهایی که معنای یادشده را برساند در دو سطح مردمی و دیوانی ـ رسمی در قالب آیین و خرده آیین‌های مهرگان قابل مشاهده است. ‌ 

نخست وجه هستی‌شناختی ایزد مهر است، به‌عنوان ایزدِ حامی خیر و نماد عهد و پیمان، دوستی و محبت، زندگی و زایش که در قالب نیایش و مثلا در نزد زرتشتیان با خواندن مهر یشت همراه بوده است. خب در اینجا مهرگان گونه‌ای از آیین شکرگزاری است. ‌این آیین همچنان که توضیح خواهم داد با برخی از آیین‌های جمع‌آوری محصول مقارن است به‌ویژه اگر زمان ۳۰ روزه آن را که به احتمال زیاد بعد مردمی و غیر دیوانی این جشن را در بر داشته، در نظر آوریم. در این حالت به‌ویژه در تاجیکستان که میراث کشاورزی در آن قوی است، آیین مهرگان گونه‌ای Thanksgiving (شکرگزاری) است. البته در نمادپردازیِ زرتشتی این آیین هم این شکرگزاری دیده می‌شود و به‌ویژه آن را می‌توان در خوان (سفره) مهرگان مشاهده کرد. این آیین‌ها در آتشکده‌ها، زیارتگاه‌ها و... برگزار می‌شد. در دوره باستان بنا به منابع مکتوب، با توجه به زمان بر تخت نشستن فریدون که خود تبدیل به یک سرنمون و الگوی باستانی شاه بود، قشرها و طبقات مختلف به شاه هخامنشی، ساسانی و... هدیه تقدیم می‌کردند. فردوسی هم به این سرنمون و کهن‌الگویی پادشاهی فریدون اشاره می‌کند و از این حیث او شبیه جمشید است با این تفاوت که جمشید از ضحاک شکست می‌خورد اما فریدون بر او پیروز می‌شود: «به‌روز خجسته سر مهر ماه / به‌سر برنهاد آن کیانی کلاه»

تبریک گفتن، اوستاخوانی، کشتی بستن، خانه‌تکانی، بیرون نهادن غذا یا همان دون برای فرشته مهر، پخت غذاهای خاص مثل مرغ شکم‌پر، پوشیدن لباس نو، دید و بازدید، هدیه دادن به نشانه محبت و دوست داشتن و احترام از جمله این خرده‌آیین‌ها هستند.

خوان (سفره) مهرگان چون خوان نوروز و خوان یلدا دارای اهمیت است. این یک خوان مثالی است که دو کارکرد دارد؛ اول این‌که همه را دور هم گرد می‌آورد و دیگر نمادهای برکت را در مرکز جهان و زندگی قرار داده، آن را می‌ستاید و شکر می‌گوید. این خوان، خوان میوه‌های سرخ و زرد و به‌اصطلاح میوه‌های پاییزی و چون یلدا میوه‌های خشک است: لیمو، به، ترنج، عناب، انار، کنار، سیب، خوشه انگور سفید، نیلوفر، شکر، آجیل لورک، نان سیرو، کتاب اوستا.  

همکار مردم‌شناس من خانم مریم پهلوان‌شریف بر اساس مطالعه میدانی خود در مقاله‌ای که در مجله فروهر منتشر شده عناصر و مواد خوان مهرگان را این‌گونه برمی‌شمرد: ترنج، شکر، عناب، سیب، انگور سفید، هفت شاخه از هفت گیاه، نان گرد کوچک از حبوبات، اسپند، شیر و اویشن، کتاب اوستا، گلاب، طظرف‌هایی از آجیل (لرک).

مهرداد بهار نیز معتقد است که مهرگان یک آیین کشاورزی و سنت برزگران است. به این دلیل چون نوروز دارای نمادپردازی زراعی است. به‌هر حال فراتر از این نظر «بهار»، آیین‌های اصلی ایرانی همگی دارای نماد مرکزی و مسلط به تعبیر «ترنر» هستند که آن باززایی است، در مهرگان و یلدا خورشید نماد باززایی می‌شود و در نوروز گیاه. خوان نوروزی و مهرگان از این باززایی تاثیر می‌پذیرد یعنی خوان مهرگان نمادپردازی به یاری رنگ‌های خورشیدی و زیبایی‌شناسی منطبق بر آن است و در یلدا هم همین‌طور است اما خوان نوروزی مبتنی بر نمادپردازی باززایی گیاهی است و به این دلیل سفره‌ای سبز است و نماد آب در آن دیده می‌شود. موسیقی و آواز یا به‌قول نظامی گنجوی لحن مهرگانی، ذبح گوسفند و قربانی از خرده‌آیین‌های دیگر مهرگان است.

خوان یا سفره مهرگان

آیا این آیین تنها متعلق به زرتشتیان ایران بوده است؟

چون «سده»، زرتشتیان ایران به‌عنوان حافظان و نگهدارندگان فرهنگ کهن و باستانی ما نقش اصلی و کلیدی را در حفظ این آیین به‌عنوان یک میراث زنده در طی تاریخ تا دوره معاصر ایفا کرده‌اند و علی‌رغم همه سختی‌ها و محدودیت‌ها و جبرها، آیین‌هایی چون سده و مهرگان و تیرگان را حفظ کرده‌اند. اما بی‌شک این آیین یک آیین ملی است که به همه ایرانیان تعلق دارد. در این زمینه آیین‌هایی که طی سی روز مهر برگزار می‌شود با توجه به اطلاعی که «ابوریحان بیرونی» به ما می‌دهد و این آیین‌ها همگی با شکرگزاری برای برکت و رسیدن محصول همراه است به‌ویژه با توجه به نمونه‌های زنده در تاجیکستان به‌نوعی در مقوله مهرگان قرار می‌گیرند.  

در این حالت شاید عده‌ای به ما خرده بگیرند که شما از آیین مهرگان تعریف حداکثری ارائه می‌دهید و آن را از دایره ایزدشناسی اوستا خارج می‌کنید. خب پاسخ این است که لطفا به آیین‌های جشن محصول تاجیکستان نظر دوزید که نام مهرگان دارد. جالب است که در اسطوره‌شناسی ایرانی، فریدون زاده گیلان یا همان ورنه است. در سنت‌های متأخر، «ورنه» برابر با گیلان در نظر گرفته شده و یکی از سرزمین‌های اهورا را آفریده است و می‌توانید به «بندهش» مراجعه کنید. در «وندیداد» (یکی از نوشته‌های اوستایی است) فرگرد اول (هر یک از فصول کتاب وندیداد) فقره ۶۹ هم به این موضوع اشاره شده است. البته ما گزارش‌هایی از تقابل مزدیسنا و دئویسنا را با این خطه داریم. به هر حال الگوی جشن‌های محصول در بعضی خطه‌ها مبتنی بر الگوهای آیینی و فرهنگی مهرگان است: رفتن به زیارتگاه، گستردن سفره، جشن و شادی، مهمانی، لباس سنتی و زیبا پوشیدن، رقص، کشتی محلی، قربانی کردن، نیایش، تبریک گفتن و غیره. «آل احمد» بر این باور است که زیارت مشهد اردهال و برپایی بازار آن به آیین مهرگان ریشه می‌رساند.  

این آیین پس از اسلام همان ستیز خیر و شر را روایت می‌کند، هر چند به شهادت و سلطنت معنوی شهید منتهی می‌شود و نه سلطنت مادی او. اما دقیقا آیینی مبتنی بر گاه‌شماری خورشیدی است و در مهر برگزار می‌شود. «محمود همت» از آیین‌هایی چون قوچ‌اندازی در این روز در کرمان می‌گوید، شباهت‌هایی میان آیین‌های تاجیکستانی آن‌طور که «صدرالدین عینی» از آتش‌بازی، موشک‌بازی سخن می‌گوید مشاهده می‌شود و مطالعات دیگر از سوی «غلامرضا رحیمی ششده» و «سجاد فرهمند» از بیربیری گرلک (جشن ترکی) در اولین جمعه مهر در استان فارس گزارش داده‌اند. همکار مردم‌شناس ما آقای علی فلسفی در آذربایجان شرقی نمونه‌هایی از این آیین‌ها را در ماه مهر گزارش کرده‌اند. ایشان اطلاع می‌دهد که در نخستین روز پاییز و نیز در دوازدهمین روز پاییز مراسمی پیش از دمیدن خورشید در شکل طواف گله‌ها به دور زیارتگاهی در سر کوه سلطان در کوهستان سهند در زیارتگاه «اسامه‌بن فرقت» برگزار شده و اولین گوسفندی که به سمت آفتاب برمی‌گردد قربانی می‌شود. در روستای دیگری در ۳۰ کیلومتری تبریز هم همین آیین در دوازدهم مهر از سوی دامداران و چوپانان برگزار می‌شود. به چوپانان هدیه داده می‌شود و این آیین را آیین برکت و پرباری گله و دام می‌دانند.  

آیین‌های جشن محصول انار، برداشت محصول در گیلان، مازندران و کرمان، آیین‌های دامداران آذربایجان شرقی...، از جمله آیین‌های شکرگزاری‌اند که با آیین مهرگان تقارن زمانی، نمادین و معنایی دارند. ‌در این آیین‌ها نمادپردازی واحدی مشاهده می‌شود و همگی آن‌ها در طبقه آیین‌های شکرگزاری و برداشت محصول قرار می‌گیرند و تعریف آن‌ها به تعریف تاجیکستانی جشن مهرگان نزدیک است. خب، آیین زرتشتی متأثر از نظام جهان‌بینی و اسطوره‌شناسی آن است و برای مثال اوستاخوانی در آن نقش مهمی دارد یا آدریان و آتشکده جای زیارتگاه را می‌گیرد. شعرخوانی در سده‌های کهن در قصر شاهان هم در این روز گزارش شده است. به‌هر حال در اینجا همچون نوروز نمادهای روشنایی چون کاربرد آیینی آینه هم دیده می‌شود. در فلسفه این جشن آن را زمان مهربانی پادشاهان ایران کهن و باستان به مردم می‌دانستند، مردمی که نه از روی ترس که از روی محبت به پادشاه روی می‌آوردند و از او حمایت می‌کردند.

فلسفه مهرگان این‌گونه‌ هم روایت شده است که مربوط به فریدون و پیروزی او بر نماد ظلم یعنی ضحاک است. زرتشتیان در مهرگان در پیشگاه دماوند هم آیین برگزار می‌کنند که در فیلم آقای حسن نقاشی از مهرگان به نمایش در آمده است.

روستای انبوه، عکس از محمدرضا طاهردین

«مهرگان» به چه معنا است؟

در این مورد متخصصان زبان‌های باستانی بسیار سخن گفته‌اند. «مهر» که همان «ایزد مهر» است و نام او به اولین ماه پاییز و به تعبیر باستانی آن زمستان اطلاق می‌شود و «گان» پسوند زمان و مکان است که برای جشن‌های کهن ایران به کار رفته است. «مهرگان» یعنی زمانی که جشنی مهر برگزار می‌شود. البته این «گان» با حذف کلمه نون در گان به نظر می‌رسد که در واژه نوروزگاه مردم تاجیکستان به‌معنی زمان و مکان برگزاری جشن نوروز و بهارگاه در میان مردم سیستان و بلوچستان باقی مانده است. گان یا گاه می‌تواند پسوند مکان هم باشد.

آیا مهرگان آیین مردانه بوده است؟  

خیر، محدودیتی برای حضور زنان گزارش نشده است. تنها ما می‌دانیم که ایزد مهر برخلاف ایزد آناهیتا مذکر است. اما جالب است که چون مهر مظهر زیبایی است، امروزه به دلیل زیبایی‌شناسی موجود در شخصیت، جلوه‌ها و کنش این ایزد کهن، میترا تبدیل به نامی برای زنان می‌شود نه مردان. از سوی دیگر به همین دلیل است که در برخی از قصه‌های عامیانه ما، خورشید زن است و ماه مرد. شنیده‌اید که خورشید خانم می‌گویند. این دگرگونی و تغییر هم به نوع خود جالب است.

تا چه حد فهم تغییر فصول در آیین مهرگان مهم بوده است؟

همانطور که گفتم از هم‌ترازی مهرگان و نوروز در ابتدا و در دوره باستان سخن می‌گویند. البته می‌دانید که ما در این دوره باستانی، پایتخت زمستانی و تابستانی شوش و هگمتانه هم داشتیم. در دوره هخامنشی هم ظاهرا شروع سال در مهرگان یعنی آغاز زمستان بوده و نه بهار. اما در دوره میانه آن و در دوره‌های بعد به‌ویژه ساسانی آغاز سال به بهار انتقال یافت و نوروز به آیین سال جدید و باززایی نظم سیاسی، اجتماعی و طبیعی تبدیل شد. با توجه به این موضوع نوروز با ساختار نظم گره خورد و «مهرگان» جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را دست‌کم از این لحاظ از دست داد. در آیین‌های نوروزی تاجیکستان شما با جایگاه جمشید به‌عنوان آفرینشگر مدنیت و نظم مواجه هستید. البته آیین‌های تقویمی ایران هر یک با اعتدال پاییزی و بهاری و انقلاب زمستانی و تابستانی به ترتیب مهرگان، یلدا، نوروز و تیرگان مقارن هستند. اما نمادپردازی بهاری اهمیت افزون‌تر یافت و به‌نوعی جشن تولد خورشید هم به ابتدای بهار به معنای باستانی آن یعنی یلدا انتقال یافت. جالب است که نمادپردازی یلدا و مهرگان تقریبا شبیه هم است، هر دو با اسطوره خورشید پیوند دارد. البته تولد عیسی مسیح هم بر پایه نمادپردازی بهاری و تولد مجدد خورشید است. در این زمینه چهار فصلی شدن سال و نیز استیلای تقویم جلالی طبعا می‌تواند نقش مهمی در فهم طبیعت بازی کند. بعضی نام دیگر «مهرگان» را «میرگان» ذکر کرده‌اند که به خواب زمستانی طبیعت تعبیر شده است و اشاره دارد. گفتم که به دلیل منابع ویرانگری چون جنگ و خشکسالی، نمادپردازی بهار و رنگ سبز برای ایرانیان حیاتی‌تر بوده است. بنابراین زیبایی‌شناسی بهاری در نمادپردازی ایرانی مهمتر از زیبایی‌شناسی زمستانی و پاییزی شد. گاه این نمادپردازی به تقابل معنایی انجامیده است، مثل همان شعر معروف عنصری:

«همی تا فرودن ماه نشاط است 

چنان چون مهرگان دزد است و عیار 

یکی زیور ببندد بر درختان 

یکی برباید آن زیور ز اشجار»

حتی ضرب‌المثل‌هایی هست که باران بهار را می‌ستاید و باران پاییز را می‌نکوهد. این امر به‌ویژه در ادبیات روشنفکری ما به اوج خود می‌رسد که در آن زمستان و پاییز نماد شر و بهار نماد خیر می‌شود. به‌هر حال در این نوع نگاه، نوزایی بهاری به نوزایی پاییزی رجحان داده می‌شود. یعنی دوگانه‌گرایی به روشنفکری در فهم گاهشماری رسید. «یلدا» هم یک آیین پیشواز بهاری است و گرم شدن هوا را گرامی می‌دارد. بنابراین نوزایی بهاری خورشید بر اعتدال پاییزی در نمادپردازی آیینی ما برتری می‌یابد. به‌همین دلیل هم است که در سطوحی از نمادپردازی ایرانی سبز در برابر قرمز و زرد قرار دارد. در عوض رنگ سرخ به‌عنوان رنگ‌های زندگی به یلدا انتقال می‌یابند.

در خود پرونده هم اشاره کردیم که آیین‌های پاییزی تحت شعاع آیین‌های بهاری در ایران قرار دارد و به‌منظور بازتاب تنوع فرهنگی و اقلیمی اهمیت ثبت جشن مهرگان از این منظر نیز قابل طرح است. من به‌هیچ‌وجه با این دوگانه ستیز پاییز و زمستان با بهار همدل نیستم و آن را یک دایکتومی نمادین در روشنفکری سیاسی می‌دانم که باید از آن عبور کرد. بر اساس جهان‌بینی باستانی ما ایرانیان تمام فصل‌های سال زیبا و در خور احترام و ستایش است و این نوع نگاه که در روشنفکری معاصر ایران با زبانی نمادین به اوج خود رسیده باید نقد شده و در مورد آن روشنگری صورت گیرد.

از این‌رو ثبت جهانی «مهرگان» هم فراخواندن مردم و جامعه به نگاهی جامع به طبیعت و فصول آن است و هم گامی در مسیر احترام به تنوع فرهنگی و طبیعی. می‌دانید که فریدون، ضحاک را نمی‌کشد و او را در دماوند به بند می‌کشد. این کنش فریدون چند معنای مهم مرتبط با مهر و مهرگان دارد؛ گذشت و مدارا حتی در برابر شر، پرهیز از خشونت و به تعبیر خانم دکتر مزداپور، نیالودن طبیعت و زمین است. به‌دیگر سخن مهرگان نماد زیست‌سالاری و مردم‌سالاری اکولوژیکال و زیست‌محیطی است که خود الفبای فهم جوهره زندگی و مردم‌سالاری به معنای اجتماعی و سیاسی آن است. ایرانیان در گذشته فرهنگی زیست‌سالار داشتند. زیست‌سالاری یعنی زندگی و احترام به آن.

مهرگان در ایران، عکس از فرهود جلالی 

با این توصیف و تفسیرها، برگردیم به سوال نخست، پس از ثبت جهانی جشن مهرگان، نظراتی درباره منسوخ شدن این جشن باستانی مطرح شد. پرسش این است آیا جشن مهرگان را می‌توان  منسوخ‌شده شمرد؟

در دوره استیلای اتحاد شوروی بر کشورهای حوزه ایران فرهنگی از جمله تاجیکستان، این آیین‌ها از جمله نوروز و مهرگان ممنوع بود. اما بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشور تاجیکستان، این آیین‌ها به‌عنوان ارکان هویت ملی احیا شد. در ایران سلسله‌های اموی و عباسی و نمایندگان فکری آن‌ها چون غزالی دشمن آیین‌های ایرانی بودند و سلسله‌های ایران‌گرا چون صفاریان، طاهریان، سامانیان این آیین‌ها را مجددا زنده ساختند. بعد از حمله مغول به تعبیر دکتر صفا دوباره این آیین‌ها فراموش شدند.

در حدود دهه ۴۰ و ۵۰ با توجه به رویکردی باستانگرا، سعی شد این آیین‌ها احیا شوند. این آیین‌ها به‌معنای زرتشتی آن زنده است و در میان زرتشتیان ایران در نواحی شهری و روستایی در شهرهایی چون کرمان، تهران، یزد و شیراز برگزار می‌شود. جشن‌های محصول یا همان جشن‌های شکرگزاری مهر که شبیه آیین‌های مردم تاجیکستان و تعریف مهرگان در نزد آنان است، در برخی جوامع روستایی ایران چون گیلان، مازندران، کرمان و شیراز و آذربایجان شرقی و کردستان زنده است. زرتشتیان ایران برجسته‌ترین نقش را در حفظ فرهنگ باستانی ما به عنوان یک میراث زنده داشته‌اند و مهرگان و سده یک نمونه است. با این حال همانطور که گفتم در حال حاضر آیین‌های پاییزی نسبت به آیین‌های بهاری که البته من «یلدا» را هم آیین پیشواز از بهار می‌دانم کمتر در حوزه عمومی مطرح هستند. فره‌وشی (متخصص زبان‌های ایرانی و فرهنگ ایران باستان) مهرگان را یک آیین خانوادگی در میان زرتشتیان می‌داند تا حدودی شبیه به یلدا که یک آیین درون‌خانگی است.  

بازنمایی آیین‌های پاییزی با آیین‌های بهاری در حوزه عمومی اصلا قابل مقایسه نیست. یک بخش آن هم به محاق رفتن آیین‌ها و فرهنگ روستایی و میراث کشاورزی ما است. حال فرصت بسیار گران‌بهایی با توجه به ثبت جهانی مهرگان فراهم آمده تا این آیین‌ها هم برجستگی بیشتر پیدا کنند و مثلا می‌توان مهرگان را به آیین عشق و وفاداری تأویل کرد و به‌اشکال مختلف آن را در حوزه عمومی مطرح کرد. الان «یلدا» هم حالت برون‌خانگی یافته و امروزه حوزه عمومی خیلی برای بازنمایی آیینی مهم است. ما باید بازنمایی آیین‌های پاییزی را بیشتر کنیم. این کار می‌تواند تصور ما را از پاییز به‌عنوان فصل غم به پاییز به‌مثابه فرهنگ شادمانی تغییر دهد. توجه کنید که مهرگان همچون جشن سده آیینی مرتبط با فرهنگ شادمانی است. در این زمینه سیاستگذاری فرهنگی لازم است.

درباره کمبود داده و عکس و منابع اطلاعاتی از این آیین، اگر اطلس مردم‌نگاری سرزمین و میراث ناملموس به شبکه برخط بپیوندد، همه مردم می‌توانستند این عکس‌ها را در دسترس داشته باشند اما متاسفانه سال‌هاست که به دلیل فقدان بودجه کار این اطلس متوقف شده و به مرحله برون‌داد قابل دسترس برای مردم نرسیده است. اصولا مردم‌شناسی به‌عنوان علم مردم و ملت، از کمترین بودجه در اقتصاد پژوهش در کشور برخوردار بوده است. به‌هر حال حضور آیین مذکور در حوزه عمومی و فضای مجازی نسبت به یلدا و نوروز و حتی سده کمتر است. شما برای داشتن عکس مستقیم باید به مردم‌شناسان یا زرتشتیان ایران مراجعه کنید.

چه موانعی برای برگزاری این جشن در ایران وجود داشته است؟ برای زنده کردن آن چه باید کرد و چه زمینه‌هایی باید فراهم شود؟

در برگزاری این آیین‌ها باید برگزار کنندگان آیین مورد حمایت قرار گیرند تا بدون هیچ مزاحمت و محدودیتی در حوزه عمومی آیین خود را برگزار کنند. اصولا سیاست اصلی در برابر آیین مبتنی بر اصل تنوع فرهنگی است و باید همراه با همدلی و بردباری باشد. مدارا مهمترین رویکرد سیاستگذاری آیینی در جهان و کشورهای توسعه‌یافته است. آیین‌های جهانی ما چون نوروز، سده، مهرگان، یلدا و... باید با حمایت و همراهی نهادهای دولتی برگزار شوند و البته بدون دخالت آن‌ها. این نهادهای رسمی فقط باید فضا را برای گروه‌های ذی‌نفع و نیز انجمن‌های غیردولتی و اجتماعات و جوامع محلی و آیینی مهیا کنند. امسال «سده» برای دومین بار پس از ثبت جهانی برگزار خواهد شد. درخواست من به‌عنوان مدیر پرونده «سده» این است که امکان برگزاری این آیین در شهرهای مختلف ایران چون کرمان، یزد، تهران و همین‌طور خراسان فراهم شود. باید جوایز فرهنگی، ادبی و هنری با الهام از این جشن‌ها چون «مهرگان» تعریف شود. در حال حاضر جایزه ادبی مهرگان وجود دارد. اهدای جایزه به کشاورزان برتر چون آنچه در تاجیکستان دیده می‌شود می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. جشنواره‌ها، فستیوال‌ها، همایش‌ها، تولید فیلم، تقدیر از حاملان و نگهدارندگان این آیین‌ها هر ساله که در مورد آیین‌های دیگر هم صدق می‌کند، می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. در خود پرونده راه‌های حفظ و تقویت این عنصر میراث ناملموس آمده است، کافی است سیاستگذاران به آن توجه کنند.

آیا پیچیدگی‌ها و تنوعی که در گفت‌وگوی پیشین ایسنا به آن اشاره کردید امکان درک میان‌فرهنگی مهرگان را کمتر کرده است، یعنی همین پیچیدگی‌هایی در این مصاحبه مطرح کردید؟ ‌

بله، همین‌طور است. البته موارد دیگری هم بود که من ترجیح دادم به آن اشاره نکنم و آن یک اشتباه از سوی یکی از کارشناسان بود که بعد از تحویل پرونده‌های مهرگان، عود و رباب آن‌ها را با هم درآمیخت (پرونده‌ها قاطی شدند) و نیز ویرایش ضعیف متن انگلیسی که این موارد مورد اشاره داوران یونسکو قرار گرفته بود.

البته بعد این اشتباهات از جمله با تلاش‌های آن کارشناس محترم جبران شد و خوشبختانه با یک همت جمعی این جشن ثبت جهانی شد و بسیاری دیگر هم علاوه بر آنانی که اسمشان را بردم در پرونده مشارکت داشتند: آقای معاونت، موبد نمیرانیان، موبد جهانگیری، حسن نقاشی، انجمن موبدان، نماینده پیشین زرتشتیان آقای اختیاری، مهربان افسر کشمیری، آقای محمدرضا (اردشیر) طاهردین، خانم تهمینه شمشادی، آقای هوشنگ عباسی و غیره. یعنی باید کار ثبت جهانی پرونده‌ را کاری گروهی دانست و نمی‌توان سکه این کار به اسم یک نفر ضرب کرد. من تنها مدیر پرونده، تهیه‌کننده و هماهنگ‌کننده و نویسنده فرم اصلی معرفی بوده‌ام. از طرف دیگر تلاش‌های مدیریت وقت ثبت آقای دکتر پورعلی و خانم سیما حدادی بسیار مهم و اساسی بوده است.

مهرگان در تاجیکستان، عکس از دلشاد رحیمی
مهرگان در تاجیکستان، عکس از دلشاد رحیمی

*عکس‌های این گزارش از سایت یونسکو است.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۵ آذر ۱۴۰۳ / ۰۸:۰۱
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 1403092517878
  • خبرنگار : 71619