تخیل و بازآفرینی از دیدگاه حکیمان مسلمان

فیلسوفان و حکیمان مسلمان چه دیدگاهی درباره بازآفرینی هنری دارند؟ آیا آن‌ها دیدگاهی دارند که امروز به کار ما بیاید و بتوانیم بر سنت فکری حکیمان ایران‌ تکیه کنیم؟ باید گفت دیدگاه آن‌ها در باب بازآفرینی هنری، اصطلاح «محاکات» است که از اصطلاحاتی است که ارسطو و افلاطون به کار می‌برده‌اند.

این مطلب را هادی ربیعی، عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر ایران در نشست ششم جایزه ملی داستان و بازآفرینی بیان کرد، نشستی که پنجشنبه (۲۹ شهریورماه) و با موضوع تخیل و بازآفرینی (تخیل از منظر حکیمان مسلمان؛ نسبت تخیل و محاکات هنری نزد ابن‌سینا) در عمارت تاریخی سعدی اصفهان و به میزبانی حوزه هنری برگزار شد.

او در خصوص ارتباط تخیل و بازآفرینی از منظر حکیمان مسلمان به‌خصوص ابن‌سینا و با طرح این پرسش که ابن‌سینا چه دیدگاه‌ها هایی را درباره بازآفرینی هنری دارد، اظهار کرد: به‌طورکلی ۳ مکتب بزرگ فلسفی در سنت ایرانی اسلامی است که به ترتیب تاریخی، ابتدا سنت حکمت مشاء است که فیلسوفانی همچون فارابی و ابن‌سینا بزرگ‌ترین فیلسوفان مشایی مسلمان هستند؛ فیلسوفانی که عقل‌گرا بوده و معتقد بودند ما در مباحث فلسفی باید به عقل تکیه کنیم. دوم مکتب حکمت اشراق که شیخ شهاب‌الدین سهروردی فیلسوف بزرگ آن است که معتقد بود علاوه بر عقل، لازم است حکیم به کشف، شهود و اشرافات باطنی نیز توجه کند.

ربیعی اضافه کرد: سومین مورد حکمت متعالیه است که فیلسوف بزرگ آن ملاصدرا است. گذر همه فیلسوفان نام‌برده به‌جز فارابی، به اصفهان افتاده و سالیانی در این شهر اقامت داشته‌اند. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا اساساً به هنر توجه داشته‌اند؟ بله. فیلسوفان اسلامی نکات مهمی را در باب هنر و زیبایی بیان کرده‌اند. ابن‌سینا علاوه بر مباحث نظری خود در این باب، داستان‌هایی همچون سلامان و ابسال و رسالة الطیر دارد که بسیار موردتوجه هستند.

عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر ایران ادامه داد: فارابی نیز در باب شعر رساله دارد و موسیقیدان و نوازنده برجسته‌ای است. هم‌چنین سهروردی در ذکر داستان‌ها سرآمد است و داستان‌های جذابی را در جوانی گفته است. لغت موران یکی از داستان‌های او به زبان فارسی است و نوع ادبیات او، غنی و فاخر است. گاهی گفته می‌شود نباید نادیده بگیریم که حکیمان و فیلسوفان تا چه اندازه در هنر و ادبیات تسلط داشتند. ما با حکیمان اهل ادب و هنر مواجه هستیم و محور مباحث این حکیمان و دیدگاه آن‌ها در باب بازآفرینی هنری، اصطلاح «محاکات» از اصطلاحاتی است که ارسطو و افلاطون به کار مبرده‌اند. کلمه محاکات در انگلیسی معادل‌های متعددی دارد اما هرکدام این اصطلاح را به معنای خاص خود بکار برده‌اند و ازنظر افلاطون و ارسطو متفاوت است.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: افلاطون معتقد بود عالم حقیقی عالم مثل است و از هر نوع موجودی تنها یک عدد در عالم مثل است که موجود حقیقی است و دیگر موجودات جهان، سایه‌های آن هستند؛ بنابراین تخت حقیقی تختی است که در عالم مثل است و دیگر تخت‌ها سایه‌های آن تختی هستند که در عالم مثل است؛ نقاشی یک‌تخت، سایه‌ای از سایه و تقلیدی از تقلید است و ما در اینجا دو بار از حقیقت دور شده‌ایم و نقاشی، شعر و داستان نیز همین‌گونه است و تقلیدی است ازآنچه در این عالم است. نتیجه آن در دیدگاه افلاطون این است که ما هنرمندان را تا بیرون از مدینه فاضله بدرقه می‌کنیم و مدینه فاضله جای شاعر و نقاش نیست و این به دلیل دیدگاه افلاطون در باب تقلید است. او معتقداست هنر خوب هنری است که آیینه‌وار در حال تقلید است و نقاشی خوب را آن نوع نقاشی می‌داند که ما را یاد اصل آن بیندازد اما به‌اشتباه بیفتیم.

ربیعی توضیح داد: افلاطون می‌گوید که نقاشی هرچه رئالیستیک تر باشد بهتر است ولی جای آن‌ها در مدینه فاضله نیست؛ اما ارسطو در دفاع از شاعران به افلاطون این‌گونه پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «من افلاطون را خیلی دوست دارم اما حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست دارم.» و رساله بوطیغا را می‌نویسد که در باب مباحث ادبیات نمایشی است و معنای متفاوتی از میمیست را بیان می‌کند و در آنجا می‌گوید کار هنرمند میمیسست است اما نه تقلید عین به‌عین بلکه می‌تواند چیزی را به تصویر بکشد که درگذشته بوده اما درحال حاضر نیست و یا چیزی که نه درگذشته بوده نه حال ولی در آینده است و هنرمند می‌تواند هر امر مهمی را محاکات کند.

او در اهمیت رساله بوطیغا بیان کرد: هنگامی‌که ابن‌سینا در حال نوشتن این رساله بود، هنوز این رساله در جهان غرب شناخته‌شده نبود و چند سال بعد به لاتین ترجمه شد و فیلسوفان مسیحیان را خواندند و ۲۵۰ سال بعد از ابن‌سینا اولین بار رساله ابن رشد به لاتین ترجمه شد. در نسخه‌ای از این رساله مربوط به قرن ۷ هجری تعریفی که ابن‌سینا از میمیسست خود ارائه می‌دهد و می‌گوید چه وقت هنرمند محاکات می‌کند یا چه موقع می‌توانیم بگوییم بازآفرینی هنری انجام داده است؟ تعریف آن از دیدگاه ابن‌سینا به این‌گونه است: محاکات آوردن چیزی است که مثل چیز دیگر هست ولی خود آن نیست. محاکات گاهی با سخن و گاهی با حرکت و شعر است و ازجمله اموری است که در آن تخیل کردن اتفاق میفتد. فیلسوفان تک‌تک کلمات خود را با دقت انتخاب می‌کردند. زمانی بحث روشن می‌شود که جزئیات مشخص باشد. برای نمونه کلمه مثل به این معنا است: هنگامی دو چیز را مثل هم می‌گوییم که حداقل در یک ویژگی مثل هم باشند به‌شرط آنکه آن ویژگی را موردتوجه قرار دهیم.

مدیر گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر ایران تصریح کرد: بنابراین از دیدگاه ابن‌سینا لزومی ندارد اثر هنری، انچنان که افلاطون می‌گفت تقلید آیینه وار باشد؛ بلکه به تعبیر ابن‌سینا اثر هنری و هنرمند به‌واسطه قوه تخیل خود، چیزی‌هایی را کم و چیزهایی را اضافه می‌کند. بازآفرینی هنری در تلقی هنری بارافرینی آیینه وار نیست بلکه هنرمند به‌واسطه قوه تخیل خود دست به انتخاب میزند و بر مواردی تأکید می‌کند. پرسشی که در وجه دیگر در صحبت ابن‌سینا مطرح می‌شود این است: آیا هنرمند وقتی می‌خواهد بارافرینی کند، صرفاً ظاهر امور را بیان می‌کند یا می‌تواند به باطن وقایع نیز برسد؟ ابن‌سینا می‌گوید هنرمند قوی باید بتواند باطن را نیز نشان دهد.

او افزود: بنابراین در بازآفرینی هنری هنرمند باید صرفاً از بیان صورت ظاهر فراتر رفته و احوال موجودات و انسان‌ها را نیز بیان کند. ابن‌سینا می‌گوید صدق و کذبی که در هنر است با صدق و کذب منطقی تفاوت دارد و هنر صدق و کذب خاص خود را دارد. اگر هنرمند بتواند خوب بارافرینی کند، تصویری را ایجاد می‌کند که حتی می‌تواند دیدن آن از خود آن واقعه نیز جالب‌تر باشد. ارسطو می‌گوید علت آن این است که هم از خود آن اثر لذت می‌بریم و هم از کشف اینکه این تصویر محاکاتی است از یک امر دیگر و کشف این محاکات به ما لذت می‌دهد و لذت بردن از کشف محاکات، در فطرت انسان است. ابن‌سینا از داستان و هنر به‌عنوان اموری یاد می‌کند که حتی پیامبران برای بیان حقایق از آن استفاده می‌کرده‌اند.

ربیعی خاطرنشان کرد: ابن‌سینا در کتاب «الاشارات و التنبیهات» درجایی از کتاب درباره عشق صحبت می‌کند و شهید مطهری می‌گوید این بیت از حافظ اشاره به این کتاب دارد: «ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست.» برای فهم این بازآفرینی‌ها اکثر اوقات لازم است با ادبیات و حکمت خود آشنا باشیم و با توجه به این‌ها است که همه این‌ها در وجود هنرمند مستحیل می‌شود. فارابی به‌ویژه در حوزه سیاست مُدُن بسیار صاحب‌نظر بوده است و ما کم به آن پرداخته‌ایم. فارابی در خصوص موسیقی کتابی با عنوان «موسیقی کبیر» دارد و نکات جالب‌توجهی را در آن بیان می‌کند و لازم به ذکر است که ابن‌سینا نیز رساله موسیقی دارد.

او بیان کرد: فارابی در کتاب موسیقی کبیر مفصل در خصوص چیستی موسیقی، ساز ها و پرده‌بندی صحبت کرده است و نوازنده ساز عود نیز بوده و سیم پنجم عود را او ابداع کرده است. هم‌چنین فارابی در علم سیاست نیز متبحر بوده است. فارابی می‌گوید در جامعه‌ای که قرار است مدینه فاضله و ارمانشهر شود، برخلاف آنچه افلاطون گفت اتفاقاً هنرمندان جای اصلی و بسیار مهمی رادارند و رهبران و مدیران جامعه باید سخنان خود برای مردم را با زبان تخیل بیان کنند و از بازآفرینی استفاده کنیم. استدلال‌هایی که فارابی و ابن‌سینا دارند را فیلسوفان مسیحی در قالب استدلال سه‌گانه بیان کرده‌اند که چرا باید به هنر بپردازیم؟ یکی از دلایل آن این است که وقتی حقیقتی به زبان هنر، داستان و تصویر بازآفرینی می‌شود، فهم آن راحت‌تر است تا اینکه بخواهیم همان مطلب را بیاوریم.

مدیر گروه فلسفه هنر دانشگاه هنر ایران بابیان اینکه فهم حقیقت از طریق بازآفرینی راحت‌تر و دل‌چسب‌تر است، افزود: بازآفرینی هنری سبب برانگیخته شدن عاطفه و احساس می‌شود. وجه ممتاز بازآفرینی، به خاطر سپردن است. هنگامی‌که حقیقتی در قالب یک شعر، داستان، نقاشی و اثر هنری نمایان می‌شود، بیشتر در خاطر ما می‌ماند تا اینکه صرفاً از آن اطلاع داشته باشیم. فارابی به جامعه توجه می‌کند و می‌گوید شما به‌عنوان هنرمند باید در خلق اثر مداومت داشته باشید. فارابی توصیه می‌کند به زبان تخیل با جامعه سخن بگوییم و می‌گوید همان‌طور که بازآفرینی امور و حقایق می‌تواند جامعه را به مدینه فاضله تبدیل کند، اگر مردم اثارهنری خوب نبینند، نشنوند و نخوانند نیز طبع آن‌ها فاسد می‌شود.

ربیعی ادامه داد: فارابی می‌گوید اگر بازآفرینی خوب به جامعه ارائه نشود، ممکن است خیال جامعه نیز فاسد شود و دیگر نمی‌توانند کار خوب را ببینند و بشنوند. ما در دوره معاصر با تعلیم و تربیت بچه‌ها مواجه هستیم و باید تربیت قوه ذوق در آن‌ها اتفاق بیفتد و باید کار خوب را ببینند، بشنوند، بخوانند و لذت ببرند. ابن‌سینا می‌گوید تأثیر آثار هنری مثل وقتی است که عاشقی معشوق خود را می‌بیند و قلبش به تپش افتاده و متحول می‌شود؛ و اثر هنری سحر می‌کند. ابن‌سینا در رساله‌ای می‌گوید سحر به این معنا است که یک امری بر امر دیگر تأثیر آنی گذاشته و آن را متحول کند.

او اضافه کرد: برای مثال یک امر محسوس همچون نقاشی می‌تواند بر یک امر نامحسوس مثل روح و روان ما تأثیر بگذارد و نمونه بارز آن آثار هنری است. اثر هنری می‌تواند چنین قدرتی داشته باشد. بازآفرینی هنری در اشکال مختلف خود صرفاً تأثیر عقل‌گرایانه نیست بلکه عواطف و احساسات ما را نیز بکار می‌گیرد. اصطلاح خیال و مشتقات آن مثل تخیل در فرهنگ ما فراوان بکار رفته است و در فرهنگ غرب نیز بکار رفته اما معانی آن‌یکی نیست. ابن‌سینا می‌گوید: خیال قائل است و قوه دیگر متخیله به این دو قوه قائل است و شما با قوای حسی خود ادراک می‌کنید.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: ابن‌سینا می‌گوید این اطلاعات ابتدا در ذهن رفته و ثبت می‌شود و قوه خیال بانک ذهن است و صورت‌های ذهنی را ثبت و ضبط می‌کند و تنها نگه‌دارنده است. قوه متخیله تصاویر داخل ذهن را باهم ترکیب می‌کند و سپس می‌گوید قدرت متخیله زیاد است و می‌تواند هر چیزی را با هر چیزی ترکیب کند. هر خیالی که متخیله آن را درست کند، مفید نیست. او می‌گوید قوه متخیله باید با قوه عقل همره بوده و معقول باشد. این خیال‌پردازی است ولی درعین‌حال حکمت نیز هست چون عقل آن را هدایت می‌کند.

او افزود: ابن‌سینا این پرسش را مطرح می‌کند که آیا همیشه بازآفرینی‌ها ازاین‌دست است؟ گاهی یک تصویر در ذهن می‌آید که هیچ سابقه‌ای از آن ندارید و ابن‌سینا می‌گوید که ساختار بدن ما به این‌گونه است که اگر به یک قوه زیاد توجه کنیم، حواسمان از قوه‌های دیگر پرت می‌شود. انسان اگر به توانایی برسد که توجه خود را از قوای حسی کم کند، به‌ نقطه‌ای می‌رسد که قوه خیال او تصویرهایی را از عالم مافوق طبیعت بگیرد. سهروردی از این مرحله نیز می‌گذرد و تعبیر متفاوتی دارد.

ربیعی ادامه داد: او می‌گوید اگر قوه خیال در ذهن ما باشد، وقتی‌که به چیزی فکر می‌کنیم باید آن را به یاد بیاوریم؛ قوه خیال جای دیگر است نه در ذهن ما و به آن عالم خیال منفصل یا اقلیم هشتم می‌گویند. ما چند جهان و عالم داریم. یکی جهان مادی و محسوس که اشیا در آن بُعد و اندازه دارند و دیگری عالم مجردات و غیرمادی همچون خداوند و روح که ابعاد ندارند و عالم مثال که چیزی بین عالم محسوس و عالم مجرد است و موجوداتی دارد که شکل و اندازه دارند ولی مادی هم نیستند مثل موجوداتی که در خواب می‌بینیم. سهروردی می‌گوید یک عالمی داریم که وجود و تحقق دارد و من آن را کشف کرده‌ام و از دیدگاه او قوه تخیل ما مرتبط با عالم مثال می‌شود.

انتهای پیام

  • جمعه/ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ / ۱۰:۱۳
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1403063019415
  • خبرنگار : 50625