گذری بر زندگی اسماعیل صادقی

«اسماعیل صادقی از قبل از انقلاب، یک فروشگاه فرهنگی در بازار قم داشت و نوارهای حضرت امام را توزیع می‌کرد. نمی‌دانم قبلاً برایتان گفته‌ام یا نه. بعد از شهادت مهدی زین‌الدین که فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) بود، من به پادگان مهاباد رفتم که اسماعیل صادقی را برای فرماندهی لشکر منصوب کنم.»

به گزارش ایسنا، زندگی فرمانده سپاه تفرش و آشتیان از آن موقع که مسئول ستاد لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) شد، در مسیر جدیدی قرار گرفت. مسئولیت دشوار پشتیبانی از لشکری که چندین استان زیرمجموعه‌اش بود، تلاشی بی‌وقفه می‌طلبید، اما او خیلی خوب از پس این کار برآمد.

اسماعیل صادقی جهادی کار می‌کرد و وقتی مسئولیتی را بر عهده می‌گرفت، نه شب و روز داشت، نه خواب و خوراک، اصلاً انگار زندگی برایش معنی نداشت. جلسه‌های پشت سر هم هیچ‌وقت او را خسته نکرد. شهر به شهر می‌گشت، جلسه می‌گذاشت، سخنرانی می‌کرد، عیادت مجروحان می‌رفت و به خانواده شهدا سر می‌زد.

عملیات که می‌شد، می‌دیدی کنار رزمندگان در خط است. انگار نمی‌توانست یکجا آرام بگیرد. آقا مهدی زین‌الدین و پدر شب‌زنده‌دارش، معلمان اخلاقش بودند؛ این‌ها را خودش می‌گفت. وقتی مهدی زین‌الدین شهید شد، فقط جسم اسماعیل باقی ماند. خنده از روی لب‌هایش محو شد و بی‌قراری در چشمان بی‌خوابش موج می‌زد ولی محکم و استوار راهش را ادامه داد.

هراندازه برای مهدی زین‌الدین مایه گذاشته بود، برای غلامرضا جعفری هم به همان میزان مایه گذاشت. او ۱۶ ماه بیشتر نتوانست دوری آقا مهدی را تحمل کند و سرانجام ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در کنار دجله، برای همیشه چشم‌هایش را روی‌هم گذاشت.

 سرلشکر رحیم صفوی می گوید:  در عملیات بدر، غلامرضا جعفری فرمانده لشکر ۱۷ بود. یادم هست که وقتی داشتیم از منطقه عقب‌نشینی می‌کردیم، آخرین کسانی که سوار قایق شدند، اسماعیل صادقی و غلامرضا جعفری بودند. من هرچقدر اصرار کردم که آن‌ها را بفرستم عقب، گفتند: نه ما تا آخرین رزمنده و مجروح را تخلیه نکنیم، خودمان عقب نمی‌آییم.

اسماعیل صادقی از قبل از انقلاب، یک فروشگاه فرهنگی در بازار قم داشت و نوارهای حضرت امام را توزیع می‌کرد. نمی‌دانم قبلاً برایتان گفته‌ام یا نه. بعد از شهادت مهدی زین‌الدین که فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) بود، من به پادگان مهاباد رفتم که اسماعیل صادقی را برای فرماندهی لشکر منصوب کنم.

ایشان درحالی‌که یک قرآن در دستش بود، آمد پیش من و گفت: برادر غلامرضا جعفری که مسئول عملیات لشکر است از من بهتر است. او در طرح‌ریزی از من خبره‌تر است و پیروزی می‌آفریند و کمتر شهید می‌دهد. ایشان را برای فرماندهی لشکر بگذارید. من هم رئیس ستادش می‌مانم و کارهایش را انجام می‌دهم.

من همان‌جا غلامرضا جعفری را به‌عنوان فرمانده لشکر ۱۷ معرفی کردم. اسماعیل صادقی بزرگ‌تر از آقای جعفری بود. او بسیار مخلص بود و قدرت سازمان‌دهی خیلی خوبی داشت.واقعاً جزء مسئولان نادر لشکر علی بن ابی‌طالب (ع) بود. از آن‌کسانی است که من هیچ‌وقت فراموشش نمی‌کنم. یک فرد متقی که بسیار اهل توکل، صبر و استقامت بود.

همچنین احمد فتوحی؛ فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) م یگوید: آقای صادقی قبل از اینکه به لشکر بیاید، فرمانده سپاه تفرش بود. بیشتر پاسدارهایی که از قم به‌جاهای دیگر می‌فرستادند، مسئول می‌شدند. آن زمان که صادقی مسئول سپاه تفرش بود، تفرش و آشتیان با هم یکی بودند. الآن نمی‌دانم چطور است ولی از لحاظ سرزمینی، در حوزه تقسیمات استان مرکزی‌اند.

صادقی فرد مؤثری بود. می‌خواهم بگویم یکی از عوامل موفقیت‌های آقای مهدی زین‌الدین با همه استعدادهایی که خودش داشت، آقای صادقی بود که کارهای ستادی را انجام می‌داد. کافی بود آقای زین‌الدین سرنخی به او بدهد و خواسته‌ای را مطرح کند. صادقی دیگر به‌طورجدی کار را تا به نتیجه رسیدن دنبال می‌کرد؛ از چانه زدن با مناطق مختلف سپاه و مجموعه‌های پشت جبهه گرفته تا کارهای اداری.

دیگر اینکه آقای صادقی اصلاً ساعت و وقت اداری برایش مطرح نبود. آقا مهدی هم دقیقاً همین روحیه را داشت. آقای صادقی حدود چهل ماه مسئول ستاد بود. بعد از شهادت زین‌الدین هم سه چهار ماه این مسئولیت را داشت.

صادقی سر از پا نمی‌شناخت. نه زمان برایش مطرح بود، نه مکان و نه افراد. آن چیزی که برایش مطرح بود، فقط جنگ بود. اگر شما آقای خواجه پیری، استاندار وقت استان مرکزی را پیدا کنید و از او بپرسید، برای شما خواهد گفت که صادقی یک‌دفعه ساعت ۱ بعد از نصفه‌شب به او زنگ‌زده و گفته بود: جنگ است، آن‌وقت شما خوابیدی! الآن موقع خواب است؟! با همین تعابیر با استاندار صحبت کرده بود.

او هم گفته بود: صادقی، الآن ساعت ۱ بعد از نیمه‌شب است! صادقی هم گفته بود: خب جنگ است! او درصحنه‌های تاکتیکی هم حضور فعال داشت؛ تا حدی که در عملیات بدر، در دو سه کیلومتری خط مقدم، هدف اصابت گلوله‌های هواپیما و تیر کالیبر هواپیماهای پی سی ۷ فرانسوی قرار گرفت.

شاید در ارتش‌های دنیا بگویند کسی که مسئول ستاد است، باید در ده پانزده کیلومتری پشت خط حضورداشته باشد، اما او در صحنه نبرد و در خطرناک‌ترین جا یعنی اسکله تخلیه امکانات و نیرو حضور داشت.

منابع:

۱-زارع زاده، نادر، اطلس لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) در دوران دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۹، ص ۲۰۱

۲- اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: از شرق بصره تا مهران: روایت سید یحیی (رحیم) صفوی (جلد دوم)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، ص ۲۲۴

۳-نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: بسیج در لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع): روایت احمد فتوحی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۰، صص ۱۲۸، ۱۲۹

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ / ۱۳:۲۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1402122719043
  • خبرنگار : 71451