گشتی در خاطرات «من زینب تو هستم»

کیفم را برداشتم و بدو بدو و از پله‌ها پایین رفتم. درست به موقع رسیدم، سعیدم را جلوی چشمم بیرون آوردند. حس عجیب در من شعله کشید. شدم همان خواهری که آرزو داشت توی عروسی برادرش شادی کند. دست و پایم می‌لرزید. با عجله نقل‌ها را از کیفم درآوردم.

به گزارش ایسنا، کتاب «من زینب تو هستم»، پنجمین کتاب از مجموعه کتب خاطرات شفاهی انتشارات ۲۷ بعثت به شمار می‌آید. این اثر  روایت خواهر شهید «سعید نامدار فرزانه اقدم» از دوران دفاع مقدس است.

شهید سعید نامدار در عملیات «زین‌العابدین(ع)»، منطقه سومار – مندلی به فیض شهادت نائل شد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «کیفم را برداشتم و بدو بدو و از پله‌ها پایین رفتم. درست به موقع رسیدم، سعیدم را جلوی چشمم بیرون آوردند. حس عجیب در من شعله کشید. شدم همان خواهری که آرزو داشت توی عروسی برادرش شادی کند. دست و پایم می‌لرزید. با عجله نقل‌ها را از کیفم درآوردم.

سعید را هم دیدم، خودِ خودش بود، همان طور شاخ شمشاد، ماه داماد و رعنا. تصدقش رفتم. از این احساس گر گرفتم. هول کردم و تمام نقل‌ها را یکباره روی سرش پاشیدم. سعیدم در حال عبور بود. نقل‌ها لابه لای موهای حجیم و فرفری‌اش گیر کردند. ناگهان، باتق و توقِ سُر خوردن نقل‌ها روی تابوت به خود آمدم. هر نقلی که به زمین پرت می‌شد، ضربه‌ای بر سرم کوفته می‌شد.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۸ مهر ۱۴۰۰ / ۱۳:۵۴
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1400071812151
  • خبرنگار : 71451