محمد ابراهیم همت

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • آدم معمولی‌ها

    آدم معمولی‌ها

    آغاز سال تحصیلی جدید است. دانش‌آموزها دفتر و کتاب زیربغل زده و با موهای تراشیده به مدرسه آمده‌اند. هیاهو و خنده و فریاد همه جای مدرسه پیچیده. بچه‌ها کلاس را روی سرشان گذاشته‌اند. ذوق‌زده‌اند از بازدیدن هم. آقا معلم جدید با لباس‌های مرتب و ریش‌های اصلاح‌شده و آن چشمان نافذ وارد کلاس می‌شود. بچه‌ها ساکت می‌شوند. سلام؛ من محمد ابراهیم همت هستم. 

  • مجروحان بم روی شانه‌های حاج قاسم

    مجروحان بم روی شانه‌های حاج قاسم

    «سردار سلیمانی در کنار سردار کاظمی طی مدت کوتاهی مقدمات انتقال بیش از ۳۰ هزار مجروح حادثه‌دیده را به دیگر نقاط کشور برای مداوا فراهم کردند. من از نزدیک شاهد ایثارگری حاج‌قاسم در کنار شهید کاظمی در بم بودم. آنها مجروحانی را که از زیرآوار بیرون آورده بودند، روی دست و شانه خود با سختی و مشقت از پله‌های هواپیما بالا می‌بردند تا برای مداوا به دیگر استان‌ها منتقل شوند.»

  • انگار گِلش را طور دیگری سرشته‌ بودند

    انگار گِلش را طور دیگری سرشته‌ بودند

    توی پاوه مسئول روابط عمومی بود. هنوز خواب از چشمان بقیه نپریده بود که محوطه را آب و جارو می کرد و چایی را دم. تا نمازشان را می‌خواندند صبحانه شان آماده بود.