مجید اسمی
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
-
ماجرای دیدار پدر و پسر در معراج شهدا
انگار که ابراهیم با خیال آسوده خوابیده بود و کسی حق نداشت بیدارش کند. لب هایش سوخته و ترک خورده بود، ولی لبخندی گرم روی چهره سردش نشسته بود.
-
صورت این شهید مثل ماه شب چهارده میدرخشید
ابراهیم مثل همیشه کنار ستون پذیرایی ایستاده، یک دستش را بالا برده بود و در حال نام بردن از چهل مؤمن نماز شب بود. چشمانش در میان اشکهایش گم شده بود.