لشکر 28 کردستان

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • مادرم تا آخرین لحظه حیات منتظر بازگشت پیکر پدر بود

    مادرم تا آخرین لحظه حیات منتظر بازگشت پیکر پدر بود

    به پدرم مأموریت می‌دهند به خاطر نجات سرهنگ شهید نصرت‌زاد که در محور سقز- دیواندره با گروهک‌های منحله درگیر شده بود، برود، اما بین آن‌ها یک نفر نفوذی بود که خودش را به عنوان راننده آمبولانس جا زده بود. همین نفوذی کاری می‌کند که پدرم و گروهش بعد از درگیری با دموکرات‌ها به اسارت آن‌ها درآیند