شهید محسن وزوایی
-
دو شهید معروفی که با دست بریده به دیدن ارباب رفتند
در بسیاری از عملیاتها حاج حسین مجروح شد. اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی شد به پشت جبهه انتقال یابد.
-
دانشجویی که فرمانده جنگ بود
محسن وزوایی از نخستین دانشجویان پیرو خط امام بود که در جریان راهپیمایی ضد سیاستهای مداخلهگرایانه آمریکا در ایران، در سالروز کشتار دانشآموزان به دست رژیم پهلوی و سالگرد تبعید امام خمینی (ره) عهدهدار حرکتی شد که رهبر انقلاب، از آن با تعبیر بدیع «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» یاد فرمودند.
-
این دانشجوی نخبه تا یک قدمی اسارت صدّام رفت
یکی از فرماندهان به صدام گفت: «از اینجا فرار کن چون ممکن است به اسارت ایرانیها دربیایی؛ صدام با دوربین نگاه کرد و دید ایرانیها نزدیک هستند. بنابراین صدام، وزیر دفاع و چند نفر با جیپ فرار کردند.
-
«فاتح بازیدراز» راوی زندگی یک دانشجوی شهید شد
«فاتح بازیدراز» چهل و ششمین عنوان مجموعه کتابهای «قصه فرماندهان» به قلم نوید (هادی) صالحی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
-
به مناسبت سالروز شهادت
سرداری که بنیانگذار دفاع وطنی در سوریه بود
از ماشین پیاده شدیم. محسن وزوایی؛ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر، در دامنه تپه سمت راست در شمال شرقی قرارگاه تیپ، مشغول آموزش نیروهایش بود. محسن یک اسلحه کلاش روی دوشش انداخته بود و نیروهایش را از دامنه تپهای، سینهخیز بالا میبرد. او مسلط بر یک بسیجی ۱۷ ساله که از دامنه تپه بهطرف بالا بهآرامی سینهخیز میرفت، ایستاده بود. حسین همدانی هم جلوی در سنگر عملیات، تماشا میکرد.
-
چرا شهید وزوایی از اهداف عملیات «بازی دراز» ناراضی بود؟
با تلاش و کوشش و سهم زیادی که محسن وزوایی داشت عملیات انجام شد و عملیات موفقی بود. حضور او دو اثر داشت یکی روحیه داد بـه همه فرماندهانی که در شک و تردید بودند دوم اینکه خبر پیروزی عملیات بازی دراز. به آرشیو آن روز وقتی نگاه کنید میبینید که عملیاتی بود که در کل کشور اثر گذاشت. اما محسن راضی نبود.
-
سالرزو شهادت؛ محسن وزوایی
ماجرای حمله پارتیزانی شهید وزوایی به عراقیها
او در طول جنگ تحمیلی، در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گوناگون حضور داشت. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، در عملیات «مطلع الفجر» فرمانده بود. در اسفند سال ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول اللّه (ص) شد که در عملیات «فتح المبین»، این گردان نوک عملیات بود.
-
یک عملیات،یک خاطره/ گردانی که گم شده بود
تقریباً نزدیک به چهار صبح بود که از قرارگاه با وزوایی تماس گرفته شد. حاج احمد متوسلیان خیلی نگران شده بود. قرارگاه نصر دائماً پیگیر وضعیت عملیات بود.