شهید قدس
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
-
حسرت دیدار آخر به دلم ماند
این فصل از زندگی همسران شهدا شاید تلخترین بخش زندگی مشترکشان باشد. محدثهسادات موسوی از این لحظه تلخ روایت میکند: من چند ساعت قبل از شهادت آقا میلاد با او تماس گرفتم. او میان صحبتهایمان به من گفت: باید بروم و اگر کارم تمام شد، مجدداً با شما تماس میگیرم. چند ساعتی گذشت و خبری از میلاد نشد. پدرم مشغول نگاهکردن اخبار بود. بعد من را صدا کرد و گفت: دخترم بیا ببین اخبار چه میگوید؟! گویا در آن شهری که میلاد حضور دارد، حادثهای رخ داده!
-
روایتی متفاوت از اقامه نماز ۷ شهید قدس
امانتداران خدا در زمین
سخت نبود؟! اولین سؤالم همین است. مکثی میکند، نرملبخندی روی چهرهی مادرانهاش مینشیند و با لهجهی نهچنان غلیظ اصفهانی میگوید: «سخت که بود. سالها زندگی در غربت و دور از فامیل و حتی دور از کشور اما ما راهمان یکی بود! شهادت گوارایش باشد!» همین!