دشواری زندگی

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • یک تخت؛ سهمی از زندگی

    یک تخت؛ سهمی از زندگی

    همین که وارد این سرزمین می‌شوی و نگاهت که به فضای کهنسال آن می‌دود، یک‌باره خوره به جان پاهایت می‌افتد و زورت را یکجا می‌بلعد. رد نگاه‌های غم‌زده‌ای به دور پاهایت گره می‌خورد و رمق راه‌رفتن را از تو می‌گیرد. اینجا پر از درجه‌دارانی است که دست روزگار نشان‌هایشان را از روی شانه‌ها کنده و سردوشی غم آویخته است.