اردوگاه تکریت
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
-
گفتند: «میهمانان عزیز بفرمایید» و ما را گرفتند زیر باتوم!
در آسایشگاه طاقچههایی وجود داشت که نگهبانها ته نانشان را میانداختند روی آن طاقچهها. مثل سنگ سفت شده بود. یک روز از شدت گرسنگی تکههای نان را به دهانم گذاشتم. مدتی در دهانم نگه داشتم تا خیس شود و بتوانم بخورم. حسین مددی راست میگفت. مزه نارگیل میداد! آن لحظه این نانهای خشک از چلوکباب خوشمزهتر بود.