• دوشنبه / ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ / ۱۴:۳۹
  • دسته‌بندی: آذربایجان شرقی
  • کد خبر: tabriz-91654

به یاد استاد ...

حمید آرش آزاد به قلم خودش

حمید آرش آزاد به قلم خودش
«حمید آرش آزاد» در ساعات بعد از نیمه شب چهارم دی ماه 1327 برابر با 25 دسامبر 1948 به دنیا آمده كه چون روز تولدش مصادف با 13 ماه صفر بوده، مادر مرحومه‌اش همیشه عقیده داشت كه او، یك آدم «نحس» و «یك دنده» است كه البته در حال حاضر و در كانون گرم خانواده نیز، خانمش همین عقیده را دارد كه البته به ما مربوط نیست و خود دانند.


محل تولد «آرش آزاد» خانه‌ای در كوچه‌ی «باغ دربندی» بود. محل دربند یك متری و هزار پیچ كه یك سرش به كوی «سیداسلام» و سر دیگرش به «كوره‌باشی» ختم می‌شود كه اینها هم به ترتیب، به خیابان‌های «ملل متحد» و «منجم» مربوط می‌شوند. پس خیلی هم بی‌ربط نیست كه یكی از نام‌های مستعار خودش را «كوره‌باشی اوشاغی» انتخاب كرده است.


«حمید آرش» در مقطع ابتدایی، پنج سال در دبستان «نوروز» در همان كوره‌باشی درس خوانده، كلاس ششم ابتدایی را در مدرسه‌های «ویچویه‌ای» و «كوزه‌كنانی» در محله‌ی «كوزه‌گر خانا اوستو» ـ ابتدای خیابان حجتی فعلی ـ گذرانده، سه سال سیكل اول متوسطه را در دبیرستان «رازی» بوده و سیكل دوم را نیز در رشته‌ی «ادبی» در دبیرستان‌های «ضمیمه‌ی دانش‌سرا» و «دهخدا» خوانده و در واقع، مانند یك مرده‌ی مشغول ذمه، از گوری به گور دیگر فرار كرده و بالاخره یك ورقه‌ی دیپلم در رشته‌ی ادبی گرفته است.

از نظر تحصیلات عالیه نیز، «آرش» در سال 1349 در كنكور سراسری، در رشته‌ی «زبان و ادبیات فارسی» از دوره‌ی روزانه‌ی دانشگاه تبریز قبول شده كه پس از سه سال تحصیل در این رشته، موفق به ترك تحصیل اجباری شده است. بعد در رشته‌ی «حقوق قضایی» از دانشگاه تهران قبول شده و بعد از دو سال اقامت در تهران، به طرزی بسیار عارفانه و پیروزمندانه، توانسته است به افتخار «سه ترمه» شدن نایل شود و به آغوش تبریز بازگردد. البته در نهایت، دوره‌های شبانه‌ی رشته‌ی «علوم اجتماعی» در دانشگاه تبریز به دادش رسیده و آبرویش را خریده، وگرنه...!


جالب است كه با این همه افتخارات فراوان، همیشه به فرزندانش نصیحت می‌كند كه به طور مرتب در كلاس‌های مدرسه و دانشگاه حاضر بشوند، شب و روز مطالعه بكنند، خوب درس بخوانند و...!


از نظر شغلی نیز، جناب «آرش» چند سالی آموزگار مقطع ابتدایی و دبیر مقطع «راهنمایی تحصیلی» بود. بعد از ترك موفقیت‌آمیز این شغل نیز، آن اندازه كه حاجی بازاری‌های پولدار «صیغه» عوض می‌كنند، جناب «آرش» هم شغل عوض كرده و شاید بتوان گفت كه از نظر تعداد و تنوع مشاغل، ركورد شكسته و در نهایت، با تحریكات، زیر پا نشستن‌ها و از راه به در كردن‌های یك رفیق ناباب، به شغل «روزنامه‌نگاری» رو آورد.


«آرش» كار روزنامه‌نگاری را با روزنامه‌ی «فروغ آزادی» آغاز كرد و بعد از همكاری با سه روزنامه و هفته‌نامه‌های دیگر، بالاخره به صورت یك عنصر نفوذی و مشكوك، وارد روزنامه‌ی «امین» شد كه سال‌ها در آنجا كار كرد و بالاخره بازنشسته شد.


«آرش» از سال 1374 همكاری با موسسه «گل‌آقا» را آغاز كرده و آثار طنزآمیز خود را به صورت شعر و نثر، در هفته‌نامه و ماهنامه‌ی «گل‌آقا» و نیز در «بچه‌ها... گل‌آقا» به چاپ رسانده است. او یكی از «همكاران پیوسته» در گل‌آقا بوده و هست كه همكاری بسیار جدی و دایمی دارد و آثار طنزآمیزش با نام‌های چون: «گول اوْغلان»، «قزلباش»، «طوطی بالاسی»، «بچه طوطی»، «بیگلر بیگی»، «وروجك تبریزی»، «لك لك كوتوله»، «خان‌دایی»، «كوره‌باشی اوشاغی»، «آراز» و... در نشریات مختلف «گل‌آقا» به چاپ رسیده است. در ضمن، او نخستین كسی بود كه شعرهای طنزآمیز به زبان تركی را در «هفته‌نامه‌ی گل‌آقا» به چاپ رساند.


آرش آزاد تا امروز، كتاب های «مفتون خاك» اثر «طالب آپ آیدین»، «یاغی» اثر «یاشار كمال»، «گرگ‌های قانلی دره» اثر «دورسون چاملیجا» و «مسافران سیاره‌ی آلفا» اثر «امیل پتایا» را ترجمه و منتشر كرده و نیز كتاب جاودانه‌ی «هوپ ـ هوپ‌نامه» اثر «میرزا علی‌اكبر طاهرزاده ـ صابر» را از الفبای سیریلیك به خط رایج در ایران برگردانده و به چاپ رسانده است و از اشعار «تركی» و «فارسی» خود وی نیز در دو كتاب «جیزیغیندان چیخما بالا» و «جولو ـ جولویه قالمادی» منتشر شده كه در نخستین ماه‌های بعد از چاپ، خیلی زود به فروش رفته‌اند و در حال حاضر نیز، ده‌ها داستان كوتاه طنزآمیز و بیشتر از دو هزار قطعه اشعار طنزآمیز و بیشتر از دو هزار قطعه اشعار طنز سیاسی ـ اجتماعی دارد كه بخش‌هایی از خانه را اشغال كرده‌اند و آماده‌ی چاپ هستند كه البته، سر و صدای اهالی خانه را هم درمی‌آورند، چون اجازه‌ی جابه‌جای آنها و تمیز كردن یكی از اتاق‌های اشغال شده را هم نمی‌دهد!


«آرش آزاد» یك بار در جشنواره‌ی آذربایجان‌شرقی و یك بار در جشنواره‌ی استان زنجان، توانسته است مقام اول رشته‌ی «طنز» در میان طنزپردازان استان‌های زنجان، اردبیل، آذربایجان‌غربی، آذربایجان‌شرقی را به خود اختصاص دهد و از این بابت، تعدادی «تمام سكه‌ی بهارآزادی» و «لوح تقدیر» كسب بكند كه البته سكه‌ها را ـ از ترس ـ به خانمش داده و لوح تقدیرها را در اتاق خودش نگه داشته است كه در كوزه بگذارد و آبش را بخورد. چندین بار هم در مسابقات سراسری طنز، شعر، مقاله و جدول، جزو هشت نفر اول ایران بوده كه البته تهرانی‌ها در حق او لطف كرده و اجازه نداده‌اند مقام اول را به دست بیاورد.


در یك كلام و به طور خلاصه، آدم به این نتیجه می‌رسد كه جناب «آرش» چندین و چند دفعه، «شاخ غول»، «گرز رستم» و چیزهایی از این قبیل را شكسته است كه باید جریمه‌هایش را بپردازد كه البته همیشه هم جریمه پرداخته است. اما هنوز كه هنوز است، كسی نمی‌داند كه شكسته‌های آن «شاخ غول» و «گرز رستم» را در كجا پنهان كرده است؟!


«آرش» كار سرودن شعر را با «غزل» آغاز كرده و در 15 سالگی خیال می‌كرد كه با ساختن غزل عاشقانه، می‌تواند تبدیل به یك «عارف وارسته» بشود. اما مادر مرحومه‌اش كه خیال كرده بود پسرش عاشق دختر فلان همسایه شده، چنان تجلیل و تشویقی از او به عمل می‌آورد كه این «جوجه عارف» تا زمان 28 سالگی به بعد از انداختن طوق لعنت به گردنش، دیگر مرتكب هیچ غزل عارفانه‌ای نمی‌شود.


«آرش آزاد» هر دو زبان تركی و فارسی، غزل‌های بسیاری سروده است و در ساختن غزل به اندازه‌ای تسلط و استعداد داشته كه زمانی كه می‌خواسته سرودن غزل را كنار بگذارد و به ساختن اشعار «طنز» بپردازد، استاد بزرگ و بزرگواری همچون جناب آقای «یحیی شیدا» به او می‌گوید: «آرش! حیف است كه تو غزل را كنار بگذاری. ادامه بده. تو می‌توانی در غزل معاصر آذربایجان، تبدیل به یك پدیده‌ی بزرگ و درخشان بشوی.»


اما «آرش» برای همیشه به «طنز» رو می‌آورد. دلیلی هم كه مطرح می‌كند این است كه: «چون دیدم كه تعداد غزل‌سرایان خوب و بااستعداد فراوان، اما جای طنز، خالی است، به سرودن شعرهای ساتیریك پرداختم.»


كسی هم نبود از ایشان بپرسد كه: «مگر جناب عالی مسئول پر كردن همه‌ی جاهای خالی هستی؟ اگر واقعاً خودت را در این مورد مسئول می‌دانی، بهتر است اول جاهای خالی در وجود خودت، از قبیل جیب، چانه و... را پر بكنی و بعد به فكر جاهای خالی دیگر باشی!»


آرش آزاد در تیر 89 نیز توانست رتبه اول جشنواره مطبوعات شمال‌غرب كشور را كسب كند.


اما دست تقدیر اجازه نداد تا استاد پایان زندگینامه‌ی خویش را بنگارد. به ناچار ما در تكمیل آن می‌نویسیم: «استاد آرش آزاد بعد از سال‌ها جدال با بیماری ریوی، عصر روز شنبه بیست و سوم مردادماه 1389 در بیمارستان امام‌رضا(ع) تبریز دار فانی را وداع گفت و دو روز پس از آن در قطعه‌ی هنرمندان «وادی رحمت تبریز» به خاك آرمید.


روحش قرین حق و راهش پر رهرو باد.

 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha