“دقیقاً ۱۳ سال پیش بود که دکتر محمدرضا چناقلو طی حکمی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به سمت ریاست دانشگاه صنعتی سهند انتخاب شد و پس از آن تا کنون دوران پر فراز و نشیبی را سپری کرد. اگر نام محمدرضا چناقلو را در جایجای صفحات اینترنتی جستوجو کنید، غیر از همین خبر و آنچه مربوط به وقایع داخلی دانشگاه سهند و شاید دیدارش با نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، خبر دیگری دریافت نکنید؛ چرا که ایشان طی ۵ سال گذشته هیچ مصاحبهای با مطبوعات و خبرگزاریهای استانی و کشوری نداشته است. حتی آن هنگام نیز که خبرگزاری ایسنا تبریز به دلیل فوت دانشجوی مشهدی این دانشگاه، رضا اسفندیاری، به دنبال مصاحبهای با چناقلو بود، نتوانست او را پیدا کند و بعدها در متن خبری چنین نوشت:
“تلاش خبرنگار ایسنا برای گفتگو با رئیس دانشگاه در همان روز بی ثمر بود.”
شاید ۱۵ آذر ۷۹ که چناقلو به چنین جایگاهی دست یافت، خودش هم باورش نمیشد که قرار است بیش از یک دهه بر صندلی ریاست این دانشگاه تکیه بدهد.
اما سیام مرداد ماه امسال، خبرگزاری مهر در مطلبی با عنوان “عمر ریاست بیش از ۴۰ رئیس دانشگاه/فهرست با سابقهترین رؤسا” ضمن معرفی رؤسایی که قرار است به زودی از پشت میز ریاست کنار بروند، در بخش پایانی خبر چنین نوشت:
“محمد رضا چناقلو رئیس دانشگاه صنعتی سهند نیز تنها رئیس دانشگاهی بود که از سال ۷۹ فعالیت خود را آغاز کرده و با گذشت ۱۲ سال هنوز ریاست دانشگاه را بر عهده دارد”.
چناقلو در آبان ۸۸ صفحهی سیاهی را به کارنامهی ریاست چندین سالهاش اضافه کرد. روزی که به دلیل کممحلی او و معاونت دانشجویی وقت، دکتر زاهد، نسبت به تجهیز امکانات پزشکی دانشگاه، جواد علیپور که هنوز زمستان سرد تبریز را تجربه نکرده بود، مرگ را تجربه کرد. جواد برای ادامهی زندگی فقط به یک آمبولانس مجهز و خدمات اولیهی پزشکی نیاز داشت. اما گویا فراهمنمودن آن برای مسئولین دشوار بود. بعد از فوت جواد، چناقلو و زاهد که معمولا در چنین مواقعی در جمع دانشجویان حضور مییافتند، قول دادند که یک آمبولانس مجهز به امکانات پزشکی برای دانشجویان فراهم کنند. اما ظاهراً آن حرف، دروغی بیش نبود! چرا که هنوز هم دانشجویانِ بیمار و مجروح را با وانتی که بر پشت آن، اتاقی نصب نمودهاند به درمانگاه میبرند.
حتی جسم نحیف رضا اسفندیاری هم وقتی برای آخرین بار از خوابگاه امیرالمؤمنین برای معالجه خارج میشد آمبولانس مجهزی در کار نبود. ایسنا از پزشکان بیمارستان سینا تبریز علت مرگ رضا را آنفولانزای حاد نوع A دریافتند و گفت:
“مسئولان پزشکی درصدد بودند تا بیماری «رضا اسفندیاری» آنفولانزای نوع A اعلام نشود. چرا که در این صورت امکان القای بار روانی منفی و ایجاد هول و هراس ناشی از شیوع بیماری در دانشگاه وجود خواهد داشت. این در صورتی است که در پی استعلام دانشجویان از سایر پزشکان متخصص، بیماری رضا اسفندیاری، آنفولانزای نوع A اعلام شده است. صحبتهای بسیار و ضد و نقیضی در مورد بیماری دانشجوی مشهدی شنیده میشود که اگر پیگیریهای مستمر دوستان دانشجوی متوفی صورت نمیپذیرفت، شاید کسی علت را نمیفهمید”.
مسئولین دانشگاه هم صبر کردند تا همهی دانشجویان برای تعطیلات نوروز به خانههایشان بروند و بالاخره بعد از ۳۱ روز از درگذشت رضا در ۲۸ اسفند ۸۹، به خبر ایسنا واکنش نشان داده و در آن ضمن انتقاد از خبر قبلی ایسنا و رد علت بیماری رضا که ایسنا با استعلام از پزشکان رضا آن را آنفولانزای نوع A اعلام کرده بود، چنین گفت:
“از طرف دانشگاه و دانشجویان، مجلس ترحیم در روز سهشنبه مورخ ۲۶/۱۱/۸۹ با حضور استادان و مسئولان دانشگاه و دانشجویان برگزار گردید و اکیپی نیز جهت اظهار همدری با خانوادهی آن مرحوم به مشهد مقدس شهر محل تولد آن مرحوم در همان روز اعزام گردید”.
دانشگاه نگفت علت اصلی مرگ رضا چه بوده است؟
جاندادن رضا اسفندیاری هم نتوانست دل چناقلو و دوستانش را به رحم آورد تا بلکه کمی اوضاع رفاهی و خدمات درمانی دانشجویان بهبود یابد. هیچ وقت بزرگترین خدمت مسئولین دانشگاه را که پس از مرگ رضا و به خاطر جلوگیری از شیوع آنفولانزا در خوابگاه انجام دادند از یاد نمیبریم که برای مدتی، یک پاکت شیر و یک عدد پرتقال را به سبد غذایی دانشجویان اضافه کردند!
جواد مُرد… رضا مُرد… و آمبولانسی که هرگز به سهند نرسید…
ماجرای “نبود بودجه” قصهای تکراری است که حداقل چناقلو توانسته نحوهی بیان این قصه را به طرزی ماهرانه یاد بگیرد تا با گفتنش همه را به خواب ببرد. تقریباً هر برنامهی مهمی که توسط تشکلها، کانونها و انجمنهای دانشگاه طراحی شده و به دست معاونت فرهنگی و سپس ریاست دانشگاه میرسد، به دلایل مختلف، از جمله “نبود بودجه” سر و ته آن زده میشود تا جایی که یکی از مسئولین تشکلهای دانشجویی میگفت:
“در قبل از انقلاب آنقدر تحریم نبودهایم!”
شاید نمایندگان تشکلهای دانشجویی که در جلساتِ بینظم و ناهماهنگ و پُر از شعار شورای فرهنگی دانشگاه حضور مییابند بهتر بتوانند دردِ این سخن را درک نمایند. چرا که مذاکره با چناقلو که دیگر روشهای چانهزنی با دانشجویان را از بر بوده و البته از حمایت همیشگی معاونین فرهنگی و آموزشی و دانشجویی بهرهمند بوده است، کار بسیار دشواری است. گاهی جلسات شورای فرهنگی، مذاکرات ۵+۱ را برایمان تداعی میکند… جلساتی که معمولا ناگهانی و در ساعاتی که نمایندگان دانشجویی در کلاس درس حضور دارند برگزار شده و البته در این جلسات در کنار غیبتهای مکرر برخی مسئولین، عدم حضور یک شخص، بسیار معنادار بود. شخصی که ادعا میکند از جملهی بهترین معاونتهای آموزشی دانشگاههای کشور است و سند این افتخار را لوح تقدیری میداند که در بالای قفسهی اتاقش قرار داده است.
دکتر فرزام قالیچی که همواره به قبولی بیش از ۷۰ درصد دانشجویان سهند در دانشگاههای تهران و سایر دانشگاههای معتبر دیگر میبالد و این پدیدهی نادر را موجب سربلندی خود میداند. اما هیچ وقت به این نکته توجه نکرد که چرا دانشجویان، همین دانشگاه سهند را برای ادامهی تحصیل انتخاب نمیکنند؟ و معمولا سهند را در جدول انتخاب رشته یا نمینویسند و یا در ردیفهای آخر پُر میکنند!
البته افتخارات قالیچی آنقدر زیاد است که حتی کامران نجفزاده هم قصد داشت برایش لوح تقدیری صادر کند؛ آن هم از جنس صرفاً جهت اطلاع! او قصد داشت در آخرین صرفاً جهت اطلاع مهرماه ۹۲ گزارشی از اقدام عجیب دکتر قالیچی ارائه دهد و در آن بگوید: “طرح زوج و فرد اتومبیلها به دانشجویان هم رسید!” طرحی که بر اساس زوج و یا فرد بودن رقمِ آخرِ شمارهی دانشجویی، آنها را به ورودیهای مهر و بهمن تقسیم میکرد.
هنوز فیلم مصاحبههایی که از والدین دانشجویان در هنگام ثبتنام فرزندانشان گرفتهایم، موجود میباشد؛ اما حیف که به موقع به دست کامران نرسید.
ماحصل همهی اندیشهها و نظریهپردازیهای دکتر چناقلو و سایر مسئولین در پرداختن به مسائل فرهنگی، انتخاب ساعتی در روز دوشنبه به نام “ساعت فرهنگی” بود که از قضا خلوتترین روز و ساعت ممکن در دانشگاه میباشد. با نگاهی به برنامههای آموزشی رشتههای مختلف تحصیلی میتوان به این ادعا مهر تأیید زد. البته از آنجایی که برگزاری هر گونه کلاس درسی در این ساعت “ممنوع” است، برخی اساتید در همان روزهای آغازین نیمسال تحصیلی با تهدید دانشجویان، این ساعت را برای خود رزرو میکنند! طوری که برخی از آنها را به تدریس در ساعت فرهنگی میشناسیم.
واژهی فرهنگ در نظر مسئولان این دانشگاه به شدت غریب و البته برایشان پر سود است؛ آنجایی که در ابتدای تمام صحبتهایشان به شبیخون و غارت و تهاجم فرهنگی و عرصهی جنگ نرم اشاره میکنند و سپس به بهانهی اینکه میخواهند “جهاد اقتصادی” کنند بودجهی تشکلها و انجمنها و کانونها را به حداقل میرسانند. به جرئت میتوان گفت که اکثریت پرسنل ادارهی امور فرهنگی این دانشگاه به اهمیت کار فرهنگی در دانشگاهها پی نبردهاند و مصداق بارز کسانیاند که رهبری در ۲۷ اردیبهشت ۸۸ به آنها گفت:
“باید هرچه میتوانیم از کارهای ظاهری و سطحی و نمایشی و شعاری کم کنیم و توجهمان را به کارهای بنیانی، اصلی، حقیقی و پیشبرنده، بیشتر کنیم”.
به راستی آیا مسئولانی که ارسال پیامکهای تبریک و تسلیت به کارکنان دانشگاه را در زمرهی فعالیتهای فرهنگی میدانند، میتوانند فرماندهان نبرد نرم باشند؟
مسلم است چنین مسئولان محافظهکاری، وقتی خبر شنیدن به آتش کشیده شدن پرچم هیئت محبانالزهراء خوابگاه را میشنوند سکوت اختیار میکنند و از رسانهای شدن آن بیم دارند. پرچمی که مزین به نام مبارک “آل یاسین” بود.
شاید امروز آنچه نگرانیهای ما را بیشتر میکند افزایش نامعقول پذیرش دانشجویان در مقاطع تحصیلات تکمیلی و دکتراست که این موضوع، نگرانیهای اساتید و دانشجویان را نسبت به آیندهی علمی این دانشگاه تشدید کرده است. به نحوی که هر استاد میبایست همزمان مسئولیت آموزش و راهنماییِ چندین دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا را بر عهده بگیرد. از سوی دیگر اگر نگاهی به امکانات رفاهی و خوابگاهی دانشگاه بیندازیم به وضوح در مییابیم که خوابگاههای دانشجویی کنونی، ظرفیت پذیرش این تعداد دانشجو را ندارد. اتاقهای چهارتختی این خوابگاه، هنوز از مهمانهای ۶ نفره، ۸ نفره و گاهی ۱۰ نفرهی خود پذیرایی میکند.
نمیدانیم! معلوم نیست چه زمانی قرار است ساختوسازهای پراکندهی این دانشگاه به پایان برسد و چرا زمینهای اطراف دانشگاه که قرار بود به شهرک تحقیقاتی تبدیل شوند، در اختیار مسکن مهر قرار گرفت؟
نمیدانیم! به راستی ارتباط میان اشکهای چناقلو پس از اعتراضات به حق دانشجویان در مجلس ختم رضا اسفندیاری و ختم همه امیدها به بهبود اوضاع چه بود؟ اشکهای چناقلو همان و ختم مراسم ختم نیز همان!
به راستی نمیدانیم چه کسانی در همهی ناملایمات و روزهای طوفانی سهند، پشت و پناه چناقلو هستند و حتی در روزی که چند رئیس دانشگاه از جمله تبریز و آزاد تبریز تغییر میکنند، او قرص و محکم بر روی صندلیش نشسته و از پنجرهی اتاقش بیرون را نگاه میکند…
نمیدانیم! چرا چناقلو به شدت خواهان حذف نقش دانشجویان در تصمیمگیریهای دانشگاهی است؟ نمیدانیم چرا برای تصویب اکثر برنامههای مهم او باید اظهارنظر کند؟ گاهی به اختیارات معاونت فرهنگی شک میکنیم…
نمیدانیم! چرا سهند با وجود این همه دانشجو و اساتید مطرح، جایی در بین دانشگاههای برتر صنعتی ندارد؟
نمیدانیم چرا همیشه با نگاه امنیتی به طرحهای فرهنگی و سیاسی و حتی مذهبی دانشجوها برخورد میشود؟
چرا به برخی از اساتید، امکانات آزمایشگاهی بیشتری میدهند و برخی کمتر؟ آخر هنوز یادمان هست آن روزی را که یکی از اساتید مطرح این دانشگاه به علت افتخارآفرینی علمی، از سوی رئیس جمهور پیشین تقدیر شد، ولی روابط عمومی دانشگاه حتی از ذکر نام آن استاد نیز خودداری کرد! البته لینک آن خبر پس از مدتی از روی سایت برداشته و اصلاح شد! این را هم نمیدانیم…
و هزاران سؤال بیجواب دیگر که ظاهراً قرار نیست دلیلشان را بدانیم. امیدواریم همین روزها برای اولینبار وقتی نام محمدرضا چناقلو را در صفحات اینترنتی جستوجو میکنیم این خبر ظاهر شود:
عمر ۱۳ سالهی ریاست چناقلو در دانشگاه سهند به پایان رسید! “
کد خبرنگار:1139/1132
نظرات