همزمان با سیزدهم رجب میلاد امام علی (ع) و روز پدر فرزندان شهدا در کنار مزار پدران آسمانی خود حضور یافته و این روز خجسته را جشن گرفتند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)منطقه اردبیل، در این روز فرزندان شاهد استان اردبیل به مانند سایر بچه های این سرزمین اسلامی گفتند " پدرم روزت مبارک " و با تمام وجود اعلام کردند پدرم رسالت  تو را به دنیای بعد از تو ابلاغ می کنم.

در جشن دیدار پدران آسمانی اردبیل که درگلزار بهشت فاطمه برگزار شد بار دیگر عطر زیبایی سراسر مزار شهدا را پر کرد و همه فرزندان شهید در یک روز فرخنده سفره دلتنگی هایشان را در مزار پدرشان باز کردند عطر این حضور آنقدر زیبا بود که دیگران نیز درجمع معنوی شان حضور یافتند تا نشان دهند در پاس داشت خون شهدا و آرمانهای آنها ثابت قدم هستند.

تجدید میثاقی که دل انگیز است

يادگاران غيورمردان كشورمان از تمام نقاط شهر و روستاها در کنار مزار پدران آسماني‌شان با سلامي دوباره و با تقدیم هزاران غنچه اشك، گل و گلاب غبار از دل تنگی های خود شسته و با آرمانهای شهدا تجدید میثاق کردند.

در این روز بخصوص آنها چقدر زیبا به همه این پیام را رساندند که پدران آسمانی شان در راه اعتقاد دینی و حفظ اسلام و قرآن و برای دفاع از خاک این وطن در جبهه ها حاضر شده و فداکاری کرده اند و امروز فرزندانشان در کنار سایر مردم شهید پرور افتخار می کنند که فرزند شهید و ادامه دهنده راه پدران شهیدشان هستند.

درد دل آنها با پدران آسمانی شان همچون نامه ها و یاداشتهایی که می نویسند شنیدنی و خواندنی است یکی از این یاداشتها نامه ای فرزند شهید شهبازی به پدرش است که در بخشی از آن آمده است: سلام بر پدرم که با تمام وجود به تو عشق می ورزم و بر قامت جاویدانه و تاریخی ات افتخار می کنم.

پدرم! ای اسوه ایمان، مصداق بارز مقاومت و کشته عشق، اکنون من و هزاران فرزند شهید دیگر به عزمتان به رزمتان به سلحشوریتان و زهدتان و ایثارتان افتخار می کنیم.

پدرم، اگر زمانی من خردسال بوده و تنها به دنبال محبت پدرانه حیران و سرگردان بودم اکنون آن را جبران یافته دیده و احساس محبت از سیمای ملکوتی تان مرا سیراب می کند.

پدرم، اگر دیروز من عکس تو را در دیوارهای منزل محقرمان جستجو می کردم امروز آثار شجاعت و مردانگی تان را در ورقهای تاریخ به وضوح می بینیم.

 پدرم، اگر من دیروز فقط به تو فکر می کردم، امروز به فردا فکر می کنم، فرادیکه باید بدست من و امثال من باید ساخته شود.

امروز من با بصیرت تمام می بینم که باید پرچمدار و پیام رسان تو باشم امروز من احساس می کنم که رسالت تو را باید به دنیای بعد از تو ابلاغ نمایم.

امروز از عمق جان احساس می کنم که عصر و زمانه کنونی به عنصر انتخابی شما که همانا شهادت بود و ایثار، بیشتر از زمان دیگر نیازمند است. اما در این راه من و ماها شاید زود خسته و درمانده شویم، شاید ما عزم راسخ و قوی و محکم شمار را نداشته باشیم، شاید فریب عوام فریبان را بخوریم، شاید رنجور از زمانه خود کنج عذلت را انتخاب نمائیم.

 می خواهم پیام رسان تو باشم

ولی نه ما یقین داریم که سایه سار شما همواره بر سر ماست ما از شما قوت قلب می گیریم و خون شما همواره مدد رسان ما خواهد بود. چون ما می بینیم، هر وقت سایه غم و فراموشی بر جامعه افکنده می شود پیکرهایی از شهداء پرستو وار به طیران در می آیند و غم و اندوه و فراموشی را مانند باران سیل آسا از چهره ها و افکار می زدایند.

پدرم اکنون می خواهم به غیر از پیمان دوران کودکی که با هم داشتیم و قرار بود هر وقت دلم تنگ شد و به یاد تو افتادم به خوابم بیایی و دست نوازش بر سرم بکشی و قلب کوچکم را آرامش بخشی، اکنون یک پیمان و عهدی دیگر با تو ببندم و آن این است که تو در روز محشر شفیع من باشی و من در این دنیا پیام رسان تو.