• سه‌شنبه / ۲۱ آذر ۱۳۹۶ / ۲۳:۱۰
  • دسته‌بندی: البرز
  • کد خبر: alborz-29048
  • خبرنگار : 50025

سوگ‌نوشته‌ی بهادر باقری بر پرواز ناباورانه‌ی امیر

سوگ‌نوشته‌ی بهادر باقری بر پرواز ناباورانه‌ی امیر
دکتر بهادر باقری عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی و مدیر روابط عمومی دانشگاه خوارزمی، طی یادداشتی درگذشت ناباورانه امیر سعادت روشن فعال فرهنگی دانشگاه خوارزمی و جهاد دانشگاهی را گرامی داشت.

به گزارش ایسنا منطقه البرز، یادداشت این ادیب فرهیخته به شرح زیر است:

خداحافظ امیرجان!
 
یقولون اِنَّ الموتَ صعب علَی الفتی
مُفارقةُ الاحبابِ واللهِ اَصعَب

گویند مرگ جوان، امری دشوار و تلخ است
من می‌گویم هجران یاران، از مرگ جوان دشوارتر است.

(شعر منسوب به علی علیه السلام)  

دریغادریغ که باز هم کاروان زندگیِ یکی از یاران جوان و جوانبخت و جوانمردمان، به ایستگاه پایانی و دروازه و سَرسرای جاودانی رسید. ناباورانه و سوگمندانه، این بار دانشگاه دیرین خوارزمی، در سوگ جوان خوش‌اخلاق، کوشا، پرتوان، باانگیزه، محبوب و محجوب خود، جاودانیاد امیر سعادت روشن نشست. او که خود، دانش‌آموختۀ رشتۀ زبان و ادبیات فارسی همین دانشگاه بود و سال‌ها حضور گرم و پر جوش و خروش و پرشور و شعورش در عرصه‌های کرامند و ارزشمند فرهنگی دانشگاه در بین دانشجویان، همیشه زیبا و هویدا و روشن بود و پس از چند صباحی تحمل بیماری، امشب، جان عاریت به دوست ازلی و ابدی تقدیم کرد و همسر و دو دردانۀ خویش را به خداوند سپرد.

از زمان دانشجویی می‌شناختمش. پسر خوبی بود. صاحب درد و دغدغه‌مند بود و دلش برای کارهای فرهنگی می‌تپید و چونان اسپند بر آتش، آرام و قرار نداشت. شیفتگی و دلدادگی برای کار و کار و کار، در ذهن و ضمیر و جان روشنش، فوران داشت. دریغا که تنها یک بار توانستم در بیمارستان شریعتی به عیادتش بروم و چقدر خوشحال شد و گفت فلانی دلم برای دانشگاه و دوستانم تنگ شده. سلام مرا به همه برسان و بگو برایم دعا کنند. اینجا گفتم و برایش دعا کردیم؛ اما خواست دوست، بر میل ما چیره شد.

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
تَرک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

امیر عزیز! دوست جوانمردمان! افسانۀ دیریازِ زندگی چیزی جز این نبوده و نیست: «درودی و سرودی و بدرودی.»
 ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد!
 از تو به جز خوبی و وقار و وفا و کرامت و محبت ندیده‌ایم.

سفر به خیر گل من که می‌روی با باد
ز دیده می‌روی اما نمی‌روی از یاد 

امیرجان! هر خجسته گامی که برای اعتلای فرهنگ و هنر این سرزمین و برای گشودن خاطر و شادی و آرامش دانشجویانی برداشته‌ای که براستی فرزندان دلبند و فرهمند مایند، اکنون اقلیمی سبزاسبز و روشن و بی‌زوال از رحمت و سعادت و آمرزش و آرامش و رامش، فراروی تو گسترده است.

برادر سفرکرده‌ام! چشمان سبزآبی و لبخند گرمت، همیشه با ماست. صدای بم و زلال و مردانه‌ات در گوش هوش ما هنوز و همیشه طنین‌انداز است. آراستگی و ادب و مهر بی غروبت از یاد رفتنی نیست. مگر خوبی و محبوبی، کالایی ارزان‌یاب و آسان یاب است؟ مگر دل کندن آسان است؟ دوستت داریم همدل و همراه!

از یادت نمی‌کاهیم و دلشکسته و اشک‌ریزان، دعا می‌کنیم در سایه‌سار غفران و رضوان خداوندی، برخوردار از کرامت بی پایان او باشی و پروردگار مهربان، به خانوادۀ عزیز و فرزانه‌ات و فرزندان دردانه‌ات و دوستان و دوستدارانت، شکیبایی و والایی و اجر و ارج عنایت کند.

واپسین بار، برای بدرود با دانشگاهی که دوستش داشتی و برایش دل می‌سوزاندی بیا!

به پیشواز و بدرقه‌ات خواهیم آمد و به خدایت می‌سپاریم و گواهی می‌دهیم که خوب بودی و خوبی در ذات زلال تو بود. دلت به عشق و فرهنگ زنده بود و مرگ را با عاشقان شرزه، کاری نیست.

تا خواستم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست 

بهادر باقری  

شب ۲۱ آذر ۱۳۹۶
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha