دکتر مهدی مطهرنیا در گفتوگو با ایسنا در خصوص پاسخ منفی ایران به پیشنهاد مذاکره با آمریکا، اظهار کرد: آنچه که بایدن طرح میکند، بازگشت ایران به مذاکرات در باب پرونده هستهای و تغییر و تحول در متن برجام است.
وی با بیان اینکه کانال مذاکره هیچ گاه از سوی آمریکا بر روی ایران بسته نبوده است، ادامه داد: حتی زمانی که دانشجویان خط امام در ایران، بر اساس تحلیلی که داشتند، سفارت ایالات متحده را به عنوان لانه جاسوسی تسخیر کردند، آمریکاییها هیچگاه مذاکره را ممنوع یا غیر قابل دسترس ندانستند، اگرچه ارتباط خود با ایران را قطع کردند و کانالهای ارتباط سفارتخانهها با یکدیگر قطع شد، اما کانال مذاکره بین ایران و آمریکا هیچگاه بسته نبوده و در دوران ترامپ، او حاضر بود خط تلفن مستقیمی بین کاخ سفید و تهران برقرار کند تا مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا وجود داشته باشد.
درخواست آمریکا برای مذاکره با ایران مساله بدیعی نیست
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: لذا مسئله اینکه آمریکاییها حاضر به مذاکره با ایراناند، یک امر جدید و بدیع نیست. اساسا در روابط بینالملل، کشورها و دولتهایی که بر سنت واقعگرایی عمل میکنند، حتی در زمان ستیز و جنگ با یکدیگر، کانال مذاکره با یکدیگر را ترک نمیکنند و در بسیاری از موارد ارتباط آنان برای گفتوگوی بیشتر در حالت جنگی هم وجود دارد.
مطهرنیا عنوان کرد: اما آنچه که اکنون بایدن به عنوان مذاکره درخواست میکند، مبنی بر این است که جمهوری اسلامی به میز مذاکره بازگردد و نه تنها درخصوص برجام بلکه در ارتباط با پروندههای دیگر مثل پرونده موشکی، اتهام ایران به حمایت از تروریسم و دخالت در منطقه، مسئله حقوق بشر و مسئله اعراب و اسرائیل نیز سخن بگوید، به این معنا که آمریکاییها میگویند به سازوکار ۱+۵ بازمیگردند و در این چارچوب مجددا با ایران گفتوگو کرده و از گفتوگو در خصوص برجام، مذاکرات خود را به سایر مسائل بسط دهند.
وی افزود: این در حالی است که در ایران بازگشت به میز مذاکره منوط به برداشتن تمام تحریمها شده است و این بدان معناست است که هرگونه مذاکرهای پس از برداشته شدن تحریمها میتواند صورت گیرد. طبیعتا اگر تحریمها برداشته شود، نگاه آمریکا و غرب این است که مذاکره به چه دلیلی باید انجام شود.
این تحلیلگر مسائل بینالملل، با بیان اینکه آنچه اکنون میبینیم، جنگ واژگان است، اضافه کرد: بایدن میخواهد از فشار هوشمندتر آمریکایی بر علیه ایران استفاده کند؛ به این معنا که سنت اوباما را حفظ کند و با بازگشت به ۱+۵، به اسم بازگشت به برجام، همگرایی میان آمریکا و کشورهای متحد خود را بر علیه ایران افزایش دهد.
مطهرنیا ادامه داد: همچنین از طرف دیگر نیز بایدن میخواهد از سنت ترامپ محافظت کند و با حفظ تحریمها علیه ایران، زمینههای فشار بیشتر در چارچوب بازگشت به ۱+۵ در شاکله بازگشت به برجام را مطرح نماید و بدین ترتیب بتواند زمینههای ایجاد همگرایی بیشتر در نظام بینالملل با کشورهای متحد آمریکا و حتی همسویی بیشتر با کشورهای رقیب و همچنین استفاده از سازمانها و نهادهای بینالمللی را در این زمینه فراهم سازد.
بایدن سنت ترامپ و اوباما را با یکدیگر ترکیب میکند
وی خاطرنشان کرد: لذا بر اساس تئوری قدرت هوشمند جوزف نای که بیان میکند قدرت نرم و سخت با یکدیگر ترکیب میشوند و قدرت هوشمند ساخته میشود، در این جا نیز بایدن بر اساس همین تئوری، سنت اوبامایی یعنی استفاده از ۱+۵ در حل مسائل ایران و سنت ترامپی یعنی اعمال تحریمهای فزاینده علیه ایران را با یکدیگر ترکیب میکند و به دنبال قدرت هوشمند آمریکایی برعلیه تهران برمیآید و بدین ترتیب است که از یک سو سخن از مذاکره با ایران را به میان میآورد و از سوی دیگر در حال ایجاد همگرایی بیشتر با اروپا و حتی رقبای بینالمللی آمریکا، بر علیه ایران است.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با بیان اینکه در حال حاضر در آمریکا جمهوریخواهان و دموکراتها تفاوت چندانی میان جناحهای مختلف سیاسی در ایران قائل نیستند، تصریح کرد: در حال حاضر هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها میدانند در ایران، در دست داشتن دولت توسط اصولگرایان و اصلاحطلبان، تفاوت چندانی در نتیجه کار ایجاد نمیکند؛ چراکه اساسا در نظام جمهوری اسلامی، اصولگرایان و اصلاحطلبان در سایه قدرتی قرار میگیرند که فراجناحی عمل میکند و به تبع زمینههای اصلی تصمیمگیری در این ناحیه از قدرت وجود دارد و این مسئله هم در خارج از کشور و هم در داخل، بر آگاهان به صحنه سیاسی آشکار است.
مطهرنیا افزود: لذا اینکه در ایران یک دولت اصولگرا سر کار باشد یا یک دولت اصلاحطلب، تنها به تمایز در ایجاد یک هماهنگی در ادبیات حاکم بر نظام جمهوری اسلامی در برخورد با مسائل منجر میشود. دولت اصولگرای محمود احمدینژاد، تقریبا نزدیکترین دولت به نظام حکومتی کشور و از منظر آمریکاییها یک دولت انقلابی محسوب میشد. اما همین دولت در دوره دومش از مذاکرات کنار گذاشته شد و بدون حضور دولت، مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط آغاز شد.
وی تاکید کرد: لذا اینکه گفته میشود دولت بایدن با دولت اصلاحطلبان راحتتر کار میکند یا با دولت اصولگرایان، تنها تحلیلهایی است که در سطح داخل کشور و برای تاثیرگذاری بر روندهای در دست گرفتن قوه مجریه در مجموعه قدرت نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود و من فکر نمیکنم که تحلیلگران خارجی به این امر آگاهی نداشته باشند.
مسائل ایران و آمریکا دهلیزهایی هزارتو از گرههاست
این استاد دانشگاه با بیان اینکه مسئله بین ایران و آمریکا، دهلیزهایی هزار تو از گرههاست، عنوان کرد: اینکه فکر کنیم با بازگشت به برجام تمام مشکلات حل میشود، یک نسیم سیاسی زودگذر است. این آغاز یک داستان طولانیتری است که پس از مطرح شدن پرونده هستهای ایران در باب مذاکره مطرح است. در آغاز دهه ۸۰ ما مذاکره با تروئیکای اروپا را داشتیم و پس از آن این مذاکره در سال ۸۴ به شکست انجامید و بعدها منجر به تشکیل ۱+۵ و برجام شد و پس از پنج سال از امضای توافقنامه برجام، اکنون دوباره به سرخط اول بازگشتهایم.
وی با تاکید بر اینکه ایران برای بازگشت به تعهدات برجامیاش باید یک تضمین بینالمللی داشته باشد، گفت: این تضمین در گروه برداشته شدن تحریمهاست. پرسشی که در این جا پیش میآید این است که آیا آمریکاییها حاضر خواهند شد تحریمهای علیه ایران را بردارند و جمهوری اسلامی را محدود نکنند، اینها پرسشهای دقیقی است که نشاندهنده این است که کار به همین راحتیها نیست.
این تحلیلگر مسائل بینالملل اظهار کرد: ممکن است که همین فردا ایران و آمریکا بپذیرند به پای میز مذاکره برای برجام بنشینند، اما آیا این مذاکره، تمام مشکلات را حل خواهد کرد؟ در دو سه دهه اخیر، انجام مذاکره بارها تجربه شده و هر بار پس از نشستن پای میز مذاکره، هر دو کشور از یکدیگر دورتر شدهاند و سطح اصطکاک و برخورد، جای کاهش، افزایش یافته است.
مطهرنیا ادامه داد: حال صحبت این است که آیا بازگشت به میز مذاکرات در این بار نیز مانند گذشته خواهد بود؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا مذاکره میتواند مشکلی را حل کند؟ به نظر میرسد بیش از آنکه لازم باشد واشنگتن نسبت به این قضیه بیاندیشد، این تهران است که باید تصمیمگیری کند. لذا اینکه آمریکا میگوید که آماده مذاکره است، پنجاه درصد کار است. پنجاه درصد مهمتر کار، برخورد ایران است؛ به گونهای که ۵۰ درصدی که ایران در اختیار دارد، میتواند سهم ایالات متحده در این خصوص را به حاشیه بکشاند. لذا آنچه در عمل مشاهده میشود، بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که از اخبار و رسانهها شنیده میشود.
انتهای پیام
نظرات