به گزارش ایسنا، دکتر محسن دالبند رییس دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در این مراسم یادبود، با بیان اینکه استاد فاطمی از جایگاه خاص و ویژهای در بین همکاران دانشکده و دانشجویان برخوردار بودند، درگذشت ایشان را ضایعه بزرگی برای دانشکده دانست و گفت: دکتر فاطمی علاوه بر دارا بودن ویژگیهای روحی، اخلاقی، علمی و اجتماعی فراوان، همیشه لبخند به لب داشتند که این ویژگی از خصایص بارز ایشان بود، به گونه ای که هر برخورد کوتاه با او اثری طولانی و بلندمدت به همراه داشت.
همچنین دکتر کاظم دالایی مدیرگروه ارتودانتیکس دانشکده دندانپزشکی و از همکاران دکتر فاطمی، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن مرحوم، بیان کرد: سلوک فردی بعد از سلوک اجتماعی از ویژگیهای ممتاز دکتر فاطمی بود به گونه ای که همواره از تحولات درون، بررسی درون و محاسبه نفس سخن میگفت و با توجه به سابقه دوستی ما از دوران دبیرستان علوی، ایشان از همان ابتدا از سابقه مذهبی و آرمانهای بلند جتماعی برخوردار بود.
در ادامه برخی دانشجویان دکتر فاطمی با قرائت متنی یاد ایشان را گرامی داشتند که در ادامه متن سارا صندوق داران یکی از دانشجویان دکتر فاطمی را باهم میخوانیم:
"استاد عزیزم سلام. به عکس یادبودتان نگاه میکنم و هنوز برایم سخت است که کاملا معنی این سفید و سیاه محزون را باور کنم؛ مثل تمام آنهایی که میشناسم و نمیشناسم و از شما میگویند؛ نقاطی که در پایان جملات این متن مینگارم، مکثی فراتر از ظرفیت دستوری و نگارشیشان را به نوشتهام تحمیل میکند.
از همین ابتدا استاد از محضرتان عذرخواهی میکنم که نمیتوانم آنطور که در خور و شایسته باشد برایتان بنویسم. قبول کنید از شما نوشتن چندان هم ساده نیست. باید فراموش کنم که دیگر نیستید که بتوانم برایتان بنویسم. و الا اگر بیشتر فکر کنم و به آنچه پیش آمده نزدیک شوم، کلماتم یخ میزنند زیر بار سنگین برفی که در آغوشتان گرفت؛ آرامگاه سپید کلمات فروخفته، این پریچهرهی پری صفت که قربانیاش را سحر زیبایی میکند.
کوهستان، پر از صدای زیستن مردمانی، آن چنان فانی در عظمت تصویر محبوب، که آوازشان، به سکوت میماند.
اینجا هیچ کس باور نکرده است که شما رفتهاید. تصور میکنم حال حیرت زدهی لحظاتی را که آشنایانتان پای تصویر آخری که در صفحه ی مجازی به اشتراک گذاشته بودید، برایتان جمله سر هم میکردند. خطابتان میکردند و با شما حرف میزدند، گویی بخواهی کسی را از تصمیمی منصرف کنی؛ تیر آخری که این بار به بدجور ظلماتی رهسپار میشود. در میان جملاتشان خاطرهها فریاد میزدند؛ همکار و همنورد، دانشجو و بیماران قدیمی؛ پر از حسرت تلفظ سر وقت احساساتی عمیق و پر سابقه که فرصت بیانشان پیش نیامده بود؛ دیدار هایی که حالا تمنای تازه شدن داشتند؛ حیرت و ترس و اندوه، چنانکه یتیم از دست دادن امنیت حضور کسی بشویم که انگار میپنداشتیم همیشه کنارمان خواهد بود؛ پر از کلماتی که چون دیگر هیچ وقت به گوش مخاطبشان نمیرسند، به آن کمالاتی که باید نخواهند رسید؛ و اکنون اعتراف به آنها، یک بار برای همیشه قلب صاحبشان را از حمل بار نگفتنها و فرصت نشدنها و ای کاشها، خالی میکند.
تک تک رفتار ها و کلماتتان را در ذهنم مرور میکنم، چهرهی بشاش و مهربانی که هراس را از دل آنهایی که دیرتر به کلاس میآمدند میگرفت. کلاس بیغیبت و اخراج و دلهره؛ رها از هر چه نگرانی و اضطراب و ترس و فرصتی ناب که از لطف این رهایی دست میداد برای مرور دلایلی که حقیقتا به خاطرشان اینجا هستیم.
کسی میگفت این روزها روی تابوره که مینشیند، جلو که میآید یک دفعه ته دلش خالی میشود(مثل زمینی که زیر پای شما خالی شد)، از تجسم تصویر جدیتان در وصف اهمیت چرخهای تابوره در سلامت تاخت و تاز سواری که بر آن است که دلش میگیرد هر بار که بالا و پایین یونیت دندانپزشکی را تنظیم میکند و یکی یکی قواعد ارگونومی را رعایت میکند و صدایتان در گوشش زنگ میزند، که باید از خودتان مراقبت کنید اگر میخواهید مدت بیشتری مشغول به کار باشید.
از یک نفر شنیدم که میگفت وقتی بابت رسم نمودارهای پایان نامه اش از شما کمک خواسته با آنکه او را نمیشناختید طوری از سر شب پیگیر کارش شدهاید و سوال و جواب و آموزش و انرژی همیشگیتان برای تدریس، که شب از نیمه گذشته و شما ولی ادامه میدادید.
نمیشود اینگونه بود؛ شما چه طور این کار را میکردید؟ چگونه این تعادل را ایجاد کرده بودید؟ من پُرم از قوانینی که هربار از پس تحمل رنج رفتار حادثهای، برای دفاع از مواضعم دور خودم حصار کردهام... که بشوند مایه احترام و حفظ ارزش زمانی که از عمرم گذشته است و تلاشی که در گذشته کرده ام.... و امروز که دقیق تر نگاه میکنم میبینم که خیلی باهم فاصله داریم؛ شما انگار در هر لحظه دوباره متولد میشدید و دوباره تصمیم میگرفتید که میخواهید چه کسی باشید و بعد آن لحظه را تحویل میدادید و دیگر وبال گردن لحظهی بعدیاش نمیکردید.
خیلی باید فارغ از عنوان و سمت و دستاوردهای رنگارنگ گذشته زندگی کرد و دل نبست و هر لحظه معترف به عطش جستن معنایی جدید بود که بشود کمی شبیه شما زندگی کرد. این اندازه خوب بودن، یادآوری دائم میخواهد؛ شبیه به عهدی که هر لحظه تجدید میشود؛ و الا همه ما در سپید ترین و سبکترین احوالاتمان تجربه زیستنی هم چون شما را داشتهایم؛ صحبت سر تمدید مداوم این درخشش و محبت است و دغدغه عجیبی که از جریان این تداوم، برای کمک کردن و همراهی ودوست داشتن دیگران، حیات مییافت. صحبت تلاشیست که انرژی میآفریند؛ نه اینکه خستگی بیفزاید؛ به قول احسان حائری، گویا عطش میزاید آن باده، که شما بدان دچار بودید.
و در میان پراکندگی اصوات سوگوار نوشته شده، به چشم خوردن توافقی جمعی سر اینکه آخر ، چرا شما؟؟؟... و دوباره شنیدن این سوال مکرر که چرا آدمهای خوب، زودتر میروند؟ شاید هم اینطور باشد که زودتر نه ولی، رفتنشان شنیدنیتر میشود؛ وزن حضورشان به قدریست که وقت خداحافظی، تکانهی قویتری به بدنهی کابین این قطار میدهد.
در فیلم کوتاهی که هم سفرتان از مسیر شبانگاهی و شکار لحظات خستگی همراهانش منتشر کرده بود شنیدم که میگفتید"ما بیداریم ما هیچ وقت نمیخوابیم"؛ بله استاد، شما هیچ وقت نمیخوابید، ماییم که در خوابی عمیق تقلا میکنیم و هربار که کسی هم وزن حضور شما از این قطار پیاده میشود، خواب روزمرهمان پاره میشود و اندکی حواسمان را جمع شمارهی ایستگاه و منظره ی اطراف و سمت و سوی مسیر میکنیم.
هم سفران و همنوردانتان سفرتان را به خیر نوشته بودند؛ و کسی گفته بود که شاید این بهترین پایانی بود که میشد نگاشت؛ در اوج ماندن و برنگشتن، برنگشتن به سرزمینی که به قول سهراب، کمتر کسی در آن عاشقانه به زمین چشم میدوزد و از دیدن یک باغچه مجذوب میشود و زاغچهای را سر یک مزرعه جدی میگیرد.
برایمان دعا کنید استاد. دعا کنید خدا روحمان را قرین آرامش و رحمتش قرار دهد؛ دعا کنید یک بار برای همیشه معنای فنا و گذر را درک کنیم و از پس این مرگ معنوی، باز به زندگی برگردیم، تا شاید اینگونه، این بار دیگر واقعا غم آخرمان باشد."
در این مراسم بزرگداشت که با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار شد، دکتر آرش زاهدی همکار و همنورد استاد فاطمی، دکتر علی داوودی دبیر انجمن زیست مواد دندانی، دوست و همکار آن مرحوم و برخی دیگر از همکاران دانشکده نیز در گرامیداشت یاد و خاطره دکتر فاطمی سخنانی بیان کردند دل نوشته دکتر کریمی همسر دکتر فاطمی و دل نوشته فرزین پورمحبی مدیر اجرایی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی کشور قرائت شد.
به گزارش ایسنا، دکتر سید مصطفی فاطمی دندانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و رئیس سابق جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی تهران که در اوایل دهه ۸۰ سردبیر ایسنا بود و در سالهای اخیر با عضویت در باشگاه کوهنوردی تهران صعودهای زیادی انجام داده بود،روز جمعه گذشته در ارتفاعات آهار گرفتار بهمن شد و جان باخت.
انتهای پیام
نظرات