انسان موجود پیچیدهای است و این پیچیدگی میتواند باعث ایجاد مشکلات زیادی در ارتباط با خود و دیگران شود و به ناچار باید این مسیر سخت و پیچیده را پشت سر گذاشت. پس باید به دنبال راهی بود که بتوان در طول دوره زندگی خود کمترین آسیب و تنش را در برخورد با مشکلات از جمله ضربههای روحی روانی متحمل شد چراکه تجربه چنین ضربه های سنگینی، آسیبهای جسمی و روحی وارده به آدمی را دوچندان میکند؛ به طوری که جبران آن حتی تا پایان عمر کاری سخت و در برخی موارد محال خواهد بود.
در این راستا سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی خراسان رضوی با هدف آموزش ساده و کاربردی روانشناسی و با محوریت آسیبهای روانی و خودشناسی، هر هفته برنامهای اینستاگرامی را با عنوان سایکولایو برگزار میکند که شاید گامی موثر در آشنایی با این مسائل باشد.
محمد جواد ربانی در این برنامه و با طرح این پرسش که چرا افراد در برابر شکست عاطفی به گونههای متفاوتی واکنش نشان میدهند، اظهار کرد: هر رویدادی که در زندگی ما رخ میدهد براساس برداشتی است که از آن موضوع داریم و این موضوع میتواند تاثیرات گوناگونی بر فرد داشته باشد. اگر برداشت ما به گونهای باشد که به عنوان یک تجربه به آن موضوع نگاه کنیم و ضعفهای خود را بشناسیم و در راستای آن به قوت آن ضعفها بپردازیم میتوانیم نتایج خوبی را به دست آوریم.
وی اضافه کرد: یکی از عوامل اثرگذار در این زمینه، انتظاراتی است که هر فرد از رابطه با فرد مقابل میتواند داشته باشد. بنابراین به هر اندازه که انتظارات فرد از طرف مقابل برآورده شده باشد، ممکن است در هنگام روی دادن بحث جدایی یا شکست عاطفی بتوانیم حالت سنگینتر یا سبکتری از آن عاطفه را تجربه کنیم. اگر فردی با انتظارات و امیدواریهای زیادی آمده باشد و خود را ناکام و شکسته خورده بداند، عواطف منفی سنگینتری را تجربه خواهد کرد اما فردی که دارای انتظارات کمتری بوده و رویاپرداز نباشد طبیعتا عواطف منفی کمتر یا عواطف منفی سبکتری را تجربه خواهد کرد.
این روانشناس بالینی تصریح کرد: دومین موردی که در میان افراد تفاوت ایجاد میکند این است که ظاهرا تصمیمگیرنده نهایی برای پایان رابطه مهم است؛ به عنوان مثال اگر فرد الف با خود فکر کند که تصمیم گیرنده قطع رابطه بوده یک دسته از عواطف را تجربه میکند اما اگر در موقعیتی قرار گرفته باشد که طرد شده باشد، عواطف متفاوت دیگری را تجربه خواهد کرد.
وی عنوان کرد: فردی که پیشنهاد قطع رابطه را میدهد احتمالا از پیش به این موضوع اندیشیده و غافلگیر نمیشود و با آمادگی کامل پیشنهاد قطع رابطه را میدهد مگر اینکه در موقعیت پیشبینیناپذیری قرار گرفته باشد که عوامل دیگری را به همراه دارد. افرادی که در این رابطهها دارای وجدان بالاتری هستند احساس گناه و مسئولیت هم میکنند که بعضی از آنها به سبب همین احساس گناه دچار رفت و برگشتهای چندین باره میشوند. اینکه ما تجربه سنگین و سختی را از شکست عاطفی بگذرانیم یا تجربه با تخریب کمتری داشته باشیم دارای مولفههایی مانند عزت نفس یا ارزشمندی است که به وجود میآید.
ربانی گفت: همه ما در زمان ورود به رابطه عاطفی، به یک بلوغ سنی و جسمی رسیدیم و زمینه عزت و خود ارزشمندی هم از سالهای نخست کودکی وجود داشته و ما تا اندازهای از این خود ارزشمندی در درون خود داریم بنابراین هر چه میزان عزت نفس و ارزشمندی بیشتری داشته باشیم کمتر از رویدادهای ناخوشایند و ناکام بیرون و دیگران مانند شکست عاطفی یا هر شکست دیگری تاثیر میپذیریم.
وی بیان کرد: فرد باید عزت نفس و خود ارزشمندی بهینه داشته باشد زیرا باید در حد میانه و بهینه هم خود را دوست داشته باشد و هم به جامعه احترام گذارد اما از این حد بهینه بالاتر رود فرد به سمت خودشیفتگی سوق پیدا میکند. اینکه میگوییم هر چه عزت نفس بالاتر باشد شخص از تعاملات و شکستهای عاطفی کمتر آسیب میبیند به این معنا نیست که از حد بهینه خود فراتر رود.
این روانشناس بالینی خاطرنشان کرد: رویکردی که فرد خود را با آن میسنجند این است که من در این رابطه شکست خوردم یا پیروز شدم. ارزش بنیادین این فرد پیروز شدن از هر موقعیتی است و این فرد با خود میگوید که در این قطع رابطه من شکست خوردم یا پیروز شدم. به هر حال شکست عاطفی ناخوشایند است و برای فردی که چهره شکست خورده از خود ببیند عذابآورتر است از فردی که چهره پیروزمندی از خودش داشته باشد.
وی عنوان کرد: یکی از برداشتهای رایجی که در ذهن فرد شکل میگیرد این است که در نهایت خود را آزاد دهنده میبینند. حتی عدهای چهره اخلاقی از خود متصور هستند و در جایگاه فرد باوفا قرار میگیرند و پس از پایان رابطه عاطفی با خود میگوید که مشکلات و سختیهای زیادی را تحمل کردم اما وفادار بودم و به این معناست که میتواند از خود در برابر این شکست عاطفی محافظت کند.
ربانی اظهار کرد: یکی از بیهودهترین کارهایی که در روابط عاطفی وجود دارد این است که طرفین دنبال مقصر میگردند اما باید گفت که در یک رابطه عاطفی یا مقصری در کار نیست یا هر دو مقصر هستند. افراد میتوانند با این پنج مولفه منفعل، پرخاشگر، پرخاشگر منفعل، دوریگزین یا جراتورز خود را بشناسند که در رابطه عاطفی خود کدام مولفه را به کار گرفتهاند. باید به این نکته توجه کرد که الگوی سالم جراتورزانه و قاطعانه است که فرد چارچوب آن را میپذیرد و خود را با شرایط وفق میدهد.
انتهای پیام
نظرات