به گزارش ایسنا، در تقاطع خیابانی پهن یک چادر هلال احمر به چشم میخورد، چادری که باعث شده رهگذران محلی با کنجکاوی قدم آهسته کنند تا از موضوع سر درآورند و در این بین هم برخی زیر لب و برخی با صدای بلند میگویند "نون نداریم بخوریم اومدن ماسک می دن؟" "اصلا کرونا چیه دیگه؟" "اینا واقعیت نداره"، "هشت ماهه ماسک نزدیم از این به بعد هم نزنیم چیزی میشه؟" و...
از خیابانی که همه با نگاه پرسشگر مینگرند، گذر میکنیم؛ در بوستان ترافیک محله هرندی جمع میشویم تا توزیع ماسک از سوی گروههای داوطلب و جهادی که برخی از آنها از ساکنین محله هستند، انجام شود. قرار است ارائه ماسک با اولویت خانوادهها انجام شود و ثبت اطلاعات هم از نکات مهم این موضوع است.
با تیمها کمکم وارد بافت اصلی منطقه میشویم و از اینجا کوچههای بلند و باریک با خانههای بعضا قدیمی خودنمایی میکنند. درب برخی خانهها باز است و پیرزنی جلوی سکوی ورودی به ساختمان نشسته و کوچه را نگاه میکند، یک ساعتی به ظهر مانده، هنوز ساعت آموزش مجازی دبستانها تمام نشده اما کودکانی در کوچهها بازی میکنند که برخی از آنها ماسک زدهاند، جوانترها سر کوچهها ایستادهاند و بیشترشان هم ماسک ندارند...
با تیم هلال احمر همراه میشوم، با ورودمان به اولین کوچه نگاههای پرسشگر کمتر میشود و محلیها میبینند که قرار است توزیع ماسک بین خانهها انجام شود. از پنجره خانهای کودکی سر بیرون آورده و نگاهمان میکند و به محض آنکه نگاهم با او تلاقی میکند میخندد و پشت پرده قایم میشود؛ لحظاتی بعد با مادرش میآیند تا ماسکهایشان را بگیرند. حالا که هدف ما برای حضور در محله هرندی مشخص شده است دیگر از بازی بچهها در کوچه خبری نیست و تکتک میروند تا خبر را به گوش مادرهایشان برسانند. هنوز درب اولین خانه را نزدیم که یکی از بچهها با شوق به سمتمان میآید و میگوید دلش میخواهد کمک کند.
درب خانهای را میزنیم و خانم خانه درب را باز میکند، باید کد ملی سرپرست خانوار را اعلام کند؛ میگوید سواد ندارد و شوهرش را صدا میکند، کمی بعد پیرمرد صاحبخانه نیز جلوی درب میآید و با گویش ترکی از ما میخواهد مهمان خانهاش شویم. چند خانواده در این خانه زندگی میکنند اما هر کس که از خانه خارج میشود ماسک نزده است. توزیع ماسک که انجام میشود پیرمرد به ترکی میگوید بلد نیست از آن استفاده کند و داوطلبان هلالاحمر به او نحوه استفاده از ماسک را توضیح میدهند.
تویع ماسک بین چند خانه که انجام میشود دیگر از آن کوچه خلوت اولیه خبری نیست، همه مقابل درب خانه هایشان منتظر ایستادهاند یا برای گرفتن ماسک دنبالمان میآیند. خانه بعدی که خانم خانه برای گرفتن ماسک میآید یک آپارتمان نوساز است؛ خانم جوانی از اتباع ساکن در ایران، سر صحبت را با او باز میکنم، میگوید: «از قبل از اینکه ماسک اجباری باشه ما ماسک میزدیم، اما فقط اگر بخواهیم از محله خارج بشیم یا جاهای دور بریم ماسک میزنیم. ولی توی محل و برای کارهای روزمره ماسک نمیزنیم؛ هزینش که کم نیست، برای خرید اینجور چیزا نمی تونیم هزینه کنیم، پنجتا بچه دارم که دوتاشون محصل هستند و با اینترنت درس میخوانند.»
در گروه داوطلبان هلالاحمر که همراهشان هستم سه کودک و یک نوجوان هم حضور دارند، در مورد نحوه آشنایی با هلالاحمر و علت علاقه آنها برای همکاری با هلالاحمر برای توزیع ماسک میپرسم که میگویند: « هلال احمر در پارک شهر ترافیک یک مسابقه برگزار کرد و بعد از آن ما جذب هلال شدیم، قبل از کرونا مسئول تعمیر دوچرخههای پارک بودیم و الان هم که فهمیدیم هلال احمر قرار هست ماسک در محله توزیع کند، دوست داشتیم برای کمک بیاییم.» در پاسخ به سوالم که برای درس و مدرسه چه میکنند میگویند: « با "شاد" درس میخوانیم و الان نوبت کلاس ما نبود که برای کمک آمدیم.»
درب خانه دیگری را میزنیم و خانمی سالخورده درب را باز میکند و با اصرار از ما میخواهد به خانهاش برویم و مدام شعر میخواند و به ما خوشآمد میگوید؛ داخل میشویم کمکم دورمان شلوغ میشود. خانهای قدیمی با یک حیاط در مرکز آن و اتاقهایی که دور تا دور حیاط هر کدام برای اسکان یک خانواده است. با یکی از مستاجرین خانه هم کلام میشوم که میگوید: « اینجا ۵ خانوار زندگی میکنیم، خداروشکر از روزی که این مریضی اومد هیچکس در این خانه مریض نشده با اینکه خودم دیابت دارم دو دو نفر سالمند هم داریم ولی حتی یک نفر سرما هم نخورده.»
او ادامه میدهد: « اینجا آشپزخانه مشترک نداریم، اما حمام و دستشویی که مشترک است را به نوبت تمیز میکنیم تا خدایی نکرده کسی مریض نشود. من نسبت به بقیه مستاجرها مدت زیادی نیست که ساکن این خانه هستم. همین اتاق را هم با کمک خیرین توانستم برای خودم و پسرم تهیه کنم. از روزهای اول که کرونا آمد با اینکه هزینه تهیه ماسک بالا است، اما تهیه میکنم و ماسک میزنم. یارانه میگیرم اما وقتی یک بسته ماسک را از مولوی که محل عمده فروشی است با قیمت ۹۰ هزارتومان تهیه میکنیم، بدون کمک خیرین زندگی ما چه شکلی میشود؟ آخرین بار که برای خرید ماسک رفتیم از هزینه غذایمان زدیم و ماسک خریدیم. این بار، دفعه اولی است که درب خانه را میزنند و ماسک رایگان به ما میدهند. قبل از اینکه خیرین به ما کمک کنند من در مراکز DIC شهرداری (مرکزی که به طور موقت برای کاهش آسیبهای اجتماعی در گروههای در معرض خطر نظیر معتادان، افراد بیخانمان، زنان بیسرپرست و... فعال است.) رفت و آمد داشتم اما حتی در این مراکز هم بهداشت به خوبی رعایت نمیشد و خانمها بدون رعایت فاصله کنار هم مینشستند.
بعد از این پذیرایی گرم از خانه خارج میشویم که میبینم در کوچه خانمی با صدای بلند میگوید: « این نمایشها را برای چی اجرا میکنید؟ اومدید دارید ازمون فیلم و عکس میگیرید ولی به همه ماسک نمیدهید.» علت شکایت این زن را از یکی از مددکاران مجموعه جویا میشوم و او میگوید: « معمولا هنگام پخش غذا، ماسک و... این مشکلات پیش میآید، عدهای بسته مورد نظر را دریافت کردهاند اما باز هم میخواهند بسته دیگری بگیرند و در این مواقع با مشکل مواجه میشویم.»
با یکی از خانمهای داوطلب جمعیت هلال احمر همراه میشوم، در مورد نحوه آشناییاش با هلال احمر می گوید: « قبل از کرونا در مسجد الهادی در محله در کارهای فرهنگی_ اجتماعی همکاری میکردم. از وقتی هم که کرونا آمد با هلالاحمر همکاری میکنیم. من خودم ساکن این محل هستم و ماسک نزدن رو به خصوص در بچهها زیاد میبینم، این موضوع با آموزش بیشتر در بین بچهها احتمالا رفع میشه، اما موضوعی که خیلی جدیتر هست نزدن ماسک در بین بزرگترها است؛ مثلا روزهای پنجشنبه که نانوایی محل نان صلواتی میدهد معمولا جمعیت زیادی بدون ماسک و رعایت فاصله اجتماعی در صف میایستند.»
تقریبا توزیع ماسک در محل انجام شده است، پیرمردی را میبینم که خانهاش نسبت به سایر خانهها وضعیت بهتری دارد، در مورد زدن ماسک از او میپرسم که میگوید: « ما ۸ نفر در این خانه زندگی میکنیم که قبل از اجباری شدن ماسک هم از آن استفاده میکردیم ولی با این جمعیت خانه نمیتوانیم هر روز ماسک را عوض کنیم و احتمالا دو یا سه روز از یک ماسک استفاده کنیم. در محل که رد میشوم میبینم خیلیها ماسک ندارند و وقتی به آنها تذکر میدهم اهمیتی نمیدهند. اخبار را مرتبا دنبال میکنیم و تا الان هم سعی کردیم به نکاتی که گفته میشود گوش کنیم.»
توزیع ماسک به پایان رسید اما هنوز خانوادههایی بودند که ماسک دریافت نکرده باشند. آخرین کوچه را به سمت خیابان طی میکنیم و چهرههایی با لبخند و برخی با نگاهی بیتفاوت بدرقهمان میکنند.
توزیع ماسک با هدف کاهش زنجیره انتقال بیماری کرونا برای محلههای کمتر برخوردار انجام میشود؛ موضوعی که به دنبال افزایش بیسابقه ابتلا و مرگ و میر ناشی از کرونا جدی گرفته شد. در شرایطی که به گفته مسئولان سازمان غذا و دارو ماسک ۳ لایه با قیمت ۱۳۰۰ تومان باید عرضه شود و با توجه به اینکه این ماسکها 3 یا 4 ساعت اثربخشی خواهند داشت، متوسط هزینه ماهانه برای ماسک چقدر خواهد بود؟ آیا همه خانوادهها توانایی تهیه ماسک را با این شرایط خواهند داشت؟ فرهنگسازی و آموزش به تنهایی میتواند متضمن استفاده از ماسک در جامعه باشد؟ و... این موارد همچنان از چالشهای اصلی محلههای کمتربرخوردار شهرها هستند؛ موضوعی که متخصصان و همچنین فرمانده ستاد مقابله با کرونا تهران بارها بر آن تاکید کرده اند.
انتهای پیام
نظرات