مهمترین تغییر و تحول دوران نوجوانی که به عنوان نقطه عطف زندگی نوجوانان از آن یاد میشود، بلوغ است
تحقق این موضوع، پیش از هر چیز، مستلزم یافتن هوّیت خویشتن است. نوجوانی، دوران شکلگیری هویت است. در این دوران، نوجوان میکوشد بین «خود درونی» و دنیای بیرونی خویش تمایز قائل شود. اریکسون (یک روانشناس آمریکایی-آلمانی) این دوران را دوران بحرانی نامیده است. یعنی دورانی که نوجوان به دنبال هویت خود و هدفمند کردن زندگی و احساس مفید بودن است. اگر این دوران به درستی سپری شود و نوجوان در کسب هویتی سالم توفیق یابد، احساس هدفمند بودن زندگی در او ایجاد خواد شد. چنانچه نتواند هویتی سالم را در خود شکل دهد از احساس تنهایی و از خودبیگانگی رنج خواهد برد و این ناشی از شکست او در تعیین نقش اجتماعی خویش است.
مهمترین تغییر و تحول دوران نوجوانی که به عنوان نقطه عطف زندگی نوجوانان از آن یاد میشود، بلوغ است. نوجوانان در دوره بلوغ نوعی غافلگیری همراه اضطراب را تجربه میکنند و عدم توجه کافی به مسائل این دوران، تاثیر منفی بر سلامت، آگاهی و عزت نفس آنان خواهد داشت. مشکلات دختران در ابعاد بهداشتی، روانی و اجتماعی به دلایل تفاوتهای فیزیولوژیک، نقشهای اجتماعی و سنتهای حاکم در جامعه بیش از پسران است.
برخی فکر میکنند، بلوغ همان نوجوانی است. در حالیکه این دو یکی نیستند. بلکه در اصل مشترکهایی با هم دارند، از لحاظ علمی، بلوغ به موفقیت یا مرحلهای اطلاق میشود که فرد از نظر جنسی، قادر به تولید مثل میشود و علائم آن رشد اندامها و تحولات خصوصیات ثانویه جنسی است. سن بلوغ برای آغاز بلوغ طبیعی، سن معینی وجود ندارد و در محیطهای مختلف، متفاوت است. عواملی از قبیل عوامل محیطی، فرهنگی، موروثی و اجتماعی و تغذیهای در پیدایش بلوغ موثر است؛ ولی آغاز آن در اکثر دختران حدود ۱۱سالگی است. اما بیشتر محققان براین عقیدهاند که سن شروع بلوغ طبیعی در دخترها ۱۱-۱۶ سالگی است و در مجموع، اصطلاح بلوغ به دوره بین ۱۰ تا ۱۳ سالگی اطلاق میشود و سن متوسط بلوغ، بدون توجه به پسر بودن یا دختر بودن، ۱۱ سالگی اطلاق میشود؛ ولی به طور مسلم دختران زودتر از پسران مرحله بلوغ زندگی خویش را آغاز میکنند و زودتر نیز این مرحله را به پایان میرسانند.
بلوغ در ابعاد جسمانی، روانی، عاطفی، معنوی و اجتماعی در سنین نوجوانی بروز میکند. بلوغ جسمی با رها شدن ترشح ضربانی هورمون آزادکننده گنادوتروپینها در اثر بازخورد قبل از بلوغ و مهار مرکزی آغاز شده و با افزایش مقادیر گنادوتروپینها و استروئیدها همراه با بروز صفات ثانویه جنسی نهایی میگردد. در مرحله بلوغ روانی، رشد عقلی و هوشی نوجوان به کمال میرسد و نگرش و بینش تازهای در رفتار و کردار او دیده میشود.
در آستانه بلوغ، رشد عمومی بدن دچار تغییرات و دگرگونیهایی میشود. یکی از مهمترین تحولات دوران بلوغ، رشد سریع استخوانها و عضلات و کلیه عضلات داخلی بدن است. رشد دوران بلوغ به قدری سریع و شدید است که بعضی از دانشمندان، رشد و نمو دوران بلوغ را جهشی تعبیر کردهاند. این تغییرات نوجوان بالغ را با بحرانهایی مواجه میکند.
بر اساس تحقیقات در این مرحله، نوجوان بدن بالغ خود را میپذیرد، شیوههای تفکر بالغ را فرا میگیرد، استقلال عاطفی و مالی کسب میکند، روشهای برقراری ارتباط با همسالان هر دو جنس را میآموزد و هویتی مستقل در او شکل میگیرد. این تغییرات و کثرت تنوع آنها در نوجوان پرسشهایی را بر میانگیزاند. نوجوان طالب حمایت اطرافیان و احساس آرامش میشود. این بحران باعث شده است که طوفانی در درون نوجوان ایجاد شود و با انواع تردیدها و سردرگمیها رو به رو گردد. عواطف او ثابت نیست، زود خوشحال میشود و به سرعت در غم و اندوه فرو میرود. همین تغییر حالت او را خسته و رنجور میکند و او را به واکنش تند و ناسازگاری سوق می دهد.
یکی از بحرانهای بلوغ ناسازگاری نوجوانان با والدین است
یکی از بحرانهای بلوغ ناسازگاری نوجوانان با والدین است. به نظر میرسد آزادی خواهی، استقلال طلبی و نوگرایی که از خصوصیات دوران بلوغ است، منشاء این ناسازگاری باشد؛ در دوران بلوغ، بیشتر از هر زمان دیگر انسان به اینکه مورد پذیرش و توجه باشد، اهمیت میدهد و به شدت احتیاج دارد که به عنوان یک دوست و شریک تلقی شود.
با توجه به این تغییرات فرآیند هویتیابی با تنش رو به افزایش بین نیاز به خودمختاری و افزایش همنوایی با انتظارات مشخص میشود، که برای کسب الگوهای رفتاری متناسب ضروری است. پژوهشها به طور غالب بر مخالفتهایی بین نوجوانان و والدین آنها دلالت دارد که جزء اجتنابناپذیر این فرایند و نیاز به خودمختاری نوجوان است. چنین تغییراتی میتواند منبع تعارضات خانوادگی باشد. به این ترتیب، روابط با والدین در طول دوره نوجوانی دستخوش تغییر میگردد. به طوریکه آنها در تقلای تحول و شکلگیری خودمختاری هستند و مقدار زمان کمی را با والدین خود میگذرانند؛ هرچند باید توجه داشت که در سراسر این دوره درجه متوسطی از تعارض والد- نوجوان طبیعی است. پژوهشها اشاره دارند که تعارض با والدین در اوایل تا اواسط نوجوانی به بالاترین حد خود میرسد و سپس همان طور که نوجوان پخته میشود، این تعارضات کاهش مییابد.
خانواده به عنوان عمدهترین نهاد اجتماعی، اولین نظام موثر بر نحوه رشد کودکان و نوجوانان محسوب میشود
بر اساس تحقیقات عوامل متعددی از جمله رسانهها، مذهب، گروه همسان، مدرسه، خانواده و... برای گذار از این بحران نقش دارند برای عبور از این بحران، نوجوانان و والدین آنها وظایفی دارند. وظیفه والدین کمک به نوجوانان و راهنمایی آنها از طریق ارائه اطلاعات صحیح و جامع درباره تحولات این دوره است. هرگونه سهلانگاری میتواند نوجوانان را به اطلاعات ناقص و نادرست سوق داده و در نهایت آنها را با مشکلات جسمی و روانی مواجه کند. والدین همچنین میتوانند اطلاعاتی در زمینه علائم جسمانی بلوغ و راههای کاهش آسیبهای روانی در این دوره به نوجوانان ارائه دهند.
خانواده به عنوان عمدهترین نهاد اجتماعی، اولین نظام موثر بر نحوه رشد کودکان و نوجوانان محسوب میشود. در حقیقیت پایه و اساس شخصیت فرد در خانواده پیریزی میشود، ساختار خانواده تاثیر مهمی در رشد عاطفی- اجتماعی نوجوان دارد. رابطه پدر و مادر با دیگر فرزندان، نقش تعیین کنندهای در سلامت روانی نوجوان بر جای میگذارد. اگر این روابط بر اساس درستی استوار باشد میتواند نوجوان را در گذار از این مرحله دشوار، یاری رساند. برعکس، نامناسب بودن روابط خانوادگی، زمینه برای ایجاد مشکلات و انحرافات فراهم میشود. و از آنجایی که بحران هویت موجب بروز اضطرابها و ناراحتیهای ذهنی در نوجوانان میگردد شناخت راهکارهای غلبه بر آن از اهمیت بالایی برخوردار است و اینکه اغلب بحرانهایی که نوجوان به آن گرفتار می شود در دامن امن خانواده به آسانی قابل حل است.
منابع :
*کشاوز، م و دیگران. (۱۳۹۷). «بلوغ و بحران هویت در دوران نوجوانی و نقش آن در دوستیابی». اولین همایش ملی هویت کودکان ایرانی در دوره پیش دبستانی. صص:۱۰-۱.
*خیرخواه، م و دیگران. (۱۳۹۲). «ارتباط اضطراب و عزت نفس در دختران نوجوان». نشریه پرستاری ایران. شماره ۸۳. صص: ۲۹-۱۹.
*اکبری زرد خانه، س و دیگران. (۱۳۹۴). « تأثیر آموزش برنامه تحول نوجوان به والدین بر ارتباط والد- فرزند و کارکرد خانوادگی». فصلنامه تحول روانشناختی کودک. شماره ۲. صص: ۵۷-۴۷.
انتهای پیام
نظرات