این پدیده اجتماعی ریشه در زمانهای بسیار دور دارد و در کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته دیده میشود اگرچه حاشیهنشینی در دو نوع کشور نامبرده تفاوتهایی از نظر نحوه رفتار اجتماعی حاشیهنشینان و علل تاریخی به وجود آورنده آن دارد.
حاشیهنشینی در شهرهای ایران عمدتاً به صورت شهرکنشینی در حومه شهرها و همچنین آلونک نشینی دیده می شود، به نظر میرسد این پدیده مهم در سالهای اخیر بیش از گذشته گسترش یافته، تبعات مثبت و منفی حاشیهنشینی و درگیری حاشیهنشینان با این پیامدها همواره یکی از مباحث مهم در مدیریت شهری است، به همین علت پای صحبتهای یک جامعهشناس نشستیم تا علل و عوامل حاشیهنشینی را بررسی کنیم.
حمید خاورزمینی درباره پیامدهای مثبت و منفی توسعه حاشیهنشینی به خبرنگار ایسنا گفت: اقتصاد سیاسی هر منطقه و ارگانهایی که دارای قدرت و ثروت هستند، نقش مهمی در تعریف حاشیهنشینی دارند اما به واسطه اینکه میخواهیم منافع عموم را درنظر بگیریم میتوانیم پیامدهای مثبت و منفی را از هم جدا کنیم.
وی ادامه داد: این محلها مکانی ارزان برای مهاجران و کارگران شهری هستند که به علت فقر یا بیتخصصی در این مکانهای ارزان زندگی کنند همچنین محلی خوب برای مهاجرانی است که میخواهند هزینههای سنگین برای اسکان پرداخت نکنند.
وی اضافه کرد: از طرف دیگر اقلیتهایی که ممکن است نتوانند به علت فرهنگ سنتی بعضی از شهرها در کنار هم زندگی کنند در این مکانها ساکن میشوند، حاشیهنشینی را بعضیها مثبت تلقی میکنند هر چند با توجه به معیارهایی که امروز در جهان داریم انسانها باید براساس باور، نژاد، فرهنگ و ... از هم جدا باشند.
این جامعهشناس بیان کرد: در مناطق حاشیه یا سکونتگاههای غیررسمی به خاطر تراکم بسیار بالای جمعیت مشکلاتی برای مسئولان امنیتی به وجود میآورد همچنین ممکن است امکان سرویسدهی به این مناطق از پیش تعریف شده نباشد.
وی افزود: در مناطق حاشیهنشین یک نوع فرهنگ خاص شکل میگیرد که تفاوت جزئی با بقیه مناطق حاشیهنشین همان شهر و یک تفاوت عمده با فرهنگ آن شهر دارد که جزء نتایج منفی این پدیده است چراکه این فرهنگ، فرهنگی بالنده و فاخر نخواهد بود و تبعاتی دارد.
این مدرس دانشگاه مطرح کرد: یکی از این تبعات تشدید تضاد طبقاتی است و وقتی جداگزینی مکانی اتفاق میافتد دو فضای متفاوت به وجود میآید، در گذشته در هر شهر و محله تعدادی افراد پولدار و فقیر وجود داشته و غالباً حالتی از تضاد طبقاتی در شهرها به وجود نمیآمده و تضاد طبقاتی در قالب تضادهای فردی در محلات جریان داشته است.
وی در تعریف تضاد طبقاتی گفت: تضاد طبقاتی یعنی دو گروه به خاطر شرایط اقتصادی متفاوت در دو مکان متفاوت زندگی میکنند و بعد از مدتی فرهنگهایشان با هم متفاوت میشود و این تفاوت چون ناشی از شرایط اقتصادی است بعضاً منجر به تضاد میشود و بین آنها برخوردهای روانی یا فیزیکی پیش میآید؛ مثلاً نمونههای آن در اتفاقات چهارشنبه سوری شهرهای متوسط و بزرگ دیده میشود.
خاورزمینی درباره دیگر پیامدهای منفی حاشیهنشینی اظهار کرد: افرادی که در این مناطق هستند ممکن است احساس تعلق مکانی نکنند که همین باعث عدم تعلق به شهر میشود و به همین علت به منافع شهری توجه زیادی نمیکنند که باعث به وجود آمدن ضعف هویتی میشود.
این جامعهشناس ادامه داد: یکی از ابعاد هویت، هویت مکانی است و یکی از پاسخهایی که درباره هویت میدهیم پاسخ مکانی است؛ مثلاً من همدانیام و قاعدتاً کسانی که در حاشیه شهر زندگی میکنند و مهاجر هستند دچار این مشکلاند و ممکن است خود را شهروند آن شهر تلقی نکنند.
وی توضیح داد: شکلگیری محلاتی که کنترلهای اجتماعی اعم از کنترل خانوادهها و کنترلهایی که به صورت سنتی در روستاها به وسیله خود مردم انجام میشده و در عین حال تجمع بسیار زیاد جمعیت در یک نقطه، باعث میشود این مناطق بستر بسیار مناسبی برای شکلگیری انواع آسیبهای اجتماعی یا وقوع یکسری از جنایتها شود بنابراین حاشیهنشینیها بستری فراهم میکنند تا آسیبهای اجتماعی فزونتر از نقاط دیگر باشد اما این به معنی مطلق بودن این قصیه نیست.
خاورزمینی درباره تاریخچه عوامل عمده حاشیهنشینی گفت: در گذشته بعضی از شهرها به وسیله برج و بارو مراقبت میشدند، پس از شکلگیری شهرهای جدید که ابتدا در اروپا و سپس در مناطق دیگر اتفاق افتاد، برج و باروها کارآیی خود را از دست دادند.
این مدرس دانشگاه افزود: زمانی که برج و بارو در اطراف شهرها بود حاشیهای به شهرها اضافه نمیشد البته جمعیت شهرها هم در مدت زمان کوتاه افزایش پیدا نمیکرد و رشد بسیار کمی در جمعیت شهری و روستایی شاهد بودیم بنابراین در گذشته پدیدهای به نام حاشیهنشینی وجود نداشت. در اروپا به علت تضادهای فرهنگی بین مسیحیان و یهودیان، یهودیها در محلاتی که ویژه آنها بود زندگی میکردند و ممکن بود این محلات در خارج از محدوده شهر باشند.
وی اضافه کرد: همچنین در قدیم محلاتی بود که کولیها در آنها زندگی میکردند و شکلگیریاش به علت تضادهای فرهنگی بود، بیشترین عامل تعیین فرهنگ در گذشته مسئله دین، مذهب و نژاد بود و به همین علت این مکانها شکل میگرفتند که البته پدیدهای بدیهی بوده است.
این جامعهشناس شرح داد: در شهرهای ایران نیز محلاتی وجود داشت که ویژه اقلیتها بوده است، مانند محلات ارمنیها، آسوریها و یهودیها در همدان، این اقلیتها قبلتر در قلعههای کوچکی زندگی میکردند و بعد از تغییراتی که در شهرها به وجود آمد و شهرها گسترش پیدا کردند در ساختار شهری جذب شدند.
وی با بیان اینکه آنچه باعث شد حاشیهنشینی اتفاق بیفتد این بود که به علت افزایش شدید جمعیت شهرها برج و باروها دیگر سپر دفاعی برای شهر نبود و شهرها به سبب مهاجرت شروع به رشد کردند، ادامه داد: در این حین شهرداریها اهمیت و قدرت بیشتری پیدا کردند و برای شهرها حد و مرز تعیین شد که این حد و مرز یک تعریف عملیاتی بود از اینکه میتوانیم سکونتگاههای رسمی را از غیررسمی یا حاشیه را از متن شهر تفکیک کنیم.
این مدرس دانشگاه مطرح کرد: حاشیهنشینی الزاماً فقط به سکونتگاههایی که به صورت غیررسمی و بدون اجازه شهرداری احداث میشوند گفته نمیشود، در مفاهیم جامعهشناسی بعضی از مناطق وجود دارند که داخل شهرها هستند اما به واسطه اینکه زمانی زمینهای بایر بودهاند رفته رفته محل زندگی مهاجران یا خانوادههای فقیر شدهاند، پس از این اتفاق به مرور در فرهنگ شهرها تفاوتهایی به وجود آمد و به ویژه مهاجرتهایی که به علت تفاوت زبان و قومیت رخ داد، عامل تفکیک بعضی از این محلات شد.
وی خاطرنشان کرد: ممکن است محلاتی در بعضی منطقهها وجود داشته باشد که داخل محدوده شهری هستند اما از نظر فرهنگی که در آن حاکم است ویژگیهایش بیشتر شبیه حاشیهنشینها و ساکنان سکونتگاههای غیررسمی باشد که از نظر جامعهشناسی میتوانیم این مناطق را هم حاشیهنشین تعریف کنیم.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه قاعدتاً حاشیهنشینی مناطق محرومی نسبت به مرکز شهر هستند که محرومیتش پیامدهایی به دنبال دارد، گفت: معمولاً حجم زیادی از کارگران جامعه که چرخهای صنعتی کشور را میچرخانند، در این مناطق زندگی میکنند.
خاورزمینی ادامه داد: در شهرهای صنعتی مناطقی به این نام شکل گرفتهاند، در بعضی از شهرها نیز روستاهایی به شهر الحاق شده که با افزایش جمعیت بافت جمعیتیشان تغییر کرده، مهاجرپذیر شدهاند و ساختار منطقه از حالت روستایی به شکل جدیدی تبدیل شده بنابراین نمیتوان گفت که حاشیهنشینی یک برچسب است.
این مدرس دانشگاه درباره ساماندهی مناطق حاشیهنشین و محدود کردن آنها گفت: طرح ساماندهی مناطق حاشیهنشین در بعضی از شهرها انجام شده و اقتصاد سیاسی خُردی که در آن منطقه شکل گرفته ممکن است موافق آن باشد یا خیر.
وی افزود: اگر اقتصاد سیاسی خُرد منطقه با این قضیه موافق باشد و گروههای ذینفع در ساماندهی آنها منتفع شوند ساماندهی این مناطق انجام میشود اما اگر ساماندهی منافع را بهم بریزد اتفاق نخواهد افتاد و بیشتر از همه گروههایی که صاحب قدرت و ثروت هستند نقش اساسی در ساماندهی یا عدم ساماندهی این مناطق خواهند داشت.
خاورزمینی توضیح داد: زمانی که روستایی به شهر نزدیک است برای کسانی که توانایی تهیه مسکن در داخل شهر را ندارند محل مناسبی است و این افراد تمایل پیدا میکنند در آن مناطق ساکن شوند، از طرفی روستاییها به فروختن و تکه تکه کردن زمینهایشان تمایل پیدا میکنند و خانهها به صورت غیرقانونی ساخته میشوند که البته ممکن است مجوز هم از بخشداری بگیرند اما وقتی روستاها به شهر الحاق میشوند باید طبق مقررات شهرداری ساختوساز انجام شود و امکانات مناطق در قالب مدیریت شهری امکانپذیر است.
این جامعهشناس بیان کرد: نخستین عامل تأثیرگذار که باعث میشود در یک فضای شهری یا سکونتگاهی بزهی اتفاق بیفتد ساختار جغرافیای آن محل است؛ مثلاً وقتی در کوچهای تیر چراغ برق که باعث روشنایی است وجود نداشته باشد شبها بهترین زمان برای انجام کارهایی مانند قاچاق موادمخدر است و اگر در محل تردد نباشد این اتفاق بیشتر میشود چراکه رفت و آمد اهالی میتواند تأمین کننده امنیت باشد.
وی در پایان گفت: ممکن است در یک بازه زمانی سرعت تبدیل شدن روستاها به شهر تسریع شود، وقتی این امر بدون برنامه و خود به خود اتفاق میافتد معضلاتی را به دنبال دارد اما زمانی که برای آن برنامهریزی میکنیم کسانی که در آن روستا زمینهای کشاورزی بیشتری دارند تمایل دارند که این اتفاق بیفتد و افرادی که زندگی محقری دارند به علت نگرانی افزایش هزینهها تمایل کمتری به این اتفاق دارند.
انتهای پیام
نظرات