شعله اعتراض برابری انسانیت در آمریکا، روز اول دسامبر سال ۱۹۵۵ برافروخته شد. داستان از این قرار بود که زنی سیاهپوست به نام رزا پارکس (Rosa Parks) وقتی که از محل کارش بازمیگشت، روی یکی از صندلیهای خالی نشست. چند ایستگاه بعد، مردی سفیدپوست وارد اتوبوس شد و مجبور بود که بایستد. راننده بلافاصله متوجه شد و خطاب به سیاهپوستهایی که نشسته بودند، دستور داد یکی از صندلیها را خالی کنند. اما پارکس مانع از نشستن مرد سفیدپوست شد. آخر داستان را میتوانید بهراحتی حدس بزنید؛ پارکس را دستگیر کردند و بردند.
ماجرا اما به همین جا ختم نشد. اینجا درست همانجایی است که جنبش سیاهان آمریکا به دوران اوج خود رسید و پای مردی به سیاست باز شد که جز برابری، آرمان دیگری نداشت. مارتین لوتر کینگ جونیور (Martin Luther King, Jr)، کشیش سیاهپوستی بود که به دنبال این داستان کوتاه، رمان بلندی را به نگارش درآورد که هنوز هم در میان صفحات تاریخ درخشان است؛ مردی که رهبری جنبش سیاهان آمریکا را در دهههای ۵۰ و ۶۰ برعهده گرفت و تا پای جان برای برقراری حقوق مدنی سیاهپوستان ایستادگی کرد.
مارتین لوتر کینگ سال ۱۹۲۹ متولد و در زمانی که جداسازی و تبعیض میان سیاه و سفید به عنوان امری عادی پذیرفته شده بود، بزرگ شد. مسیر زندگی را در کسوت یک کشیش ادامه داد اما زمانی به سربالایی زندگی رسید که کفشهای آهنینش را پوشید و از رویایش سخن گفت. او میخواست همه با هم برابر باشند و برای رسیدن به آرمانش سخنرانی کرد، رهبری اعتراضها را برعهده گرفت، به زندان رفت و دست آخر هم ترور شد. نماند یعنی نتوانست بماند که ببیند رویایش تا اندازهای در سالهای بعد از بودنش، محقق شد.
کینگ که بهنوعی شیوه مبارزاتی خود را بر اساس تکنیکهای صلحآمیز «گاندی» انتخاب کرده بود، اعتراضهای مسالمتآمیز زیادی را برای گرفتن حقوق مدنی سیاهپوستان رهبری کرد. از داشتن برابری در کوچکترین حقوق انسانی همانند استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی گرفته تا داشتن حق برابر تحصیل و رای.
اما یکی از مهمترین بخشهای زندگی مارتین لوتر کینگ، سخنرانی معروفی است که در ۲۸ اوت ۱۹۶۳ در شهر واشنگتن انجام داد. بعد از این واقعه برنده جایزه صلح نوبل شد و یک سال بعد لیندون جانسون - رئیسجمهوری وقت آمریکا - لایحه حق رای و حقوق مدنی سیاهان را امضا کرد. گرچه بعد از این اعتراضها سیاهپوستان آمریکا به بسیاری از حقوق انسانیشان دست یافتند و حتی توانستند نمایندهای به کاخ سفید بفرستند، اما هنوز هم هر از گاهی نابرابری نژادی در آمریکا باز هم صدای اعتراض سیاهپوستان را بلند میکند؛ نمونهاش، قتل جورج فلوید در ماههای اخیر و آتش اعتراضات پس از آن.
کینگ در سال ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ طرفدارانش با جمعیتی بیش از ۲۰۰ هزار نفر، معروفترین سخنرانی خود را بهنام «رویایی دارم» انجام داد که یکی از مهمترین سخنرانیهای تاریخ آمریکا بهشمار میرود. او در این سخنرانی که بهصورت مکرر از عبارت «رویایی دارم» استفاده میکرد، از آرمانها و آروزهایش سخن گفت و اظهار امیدواری کرد که روزی بتواند مساوات و برابری ذاتی انسانها را به چشم ببیند.
کینگ صحبتهای ماندگارش را اینگونه آغاز کرد: «از اینکه امروز در تظاهراتی کنار شما هستم که روزی در تاریخ ملت ما به عنوان بزرگترین رخداد در راستای آزادی به ثبت خواهد رسید، خوشحالم. صد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی (لینکلن) که ما امروز زیر سایهی نمادین او ایستادهایم، اعلامیهی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیونها بردهی سیاهپوست افکند که در آتش بیامان بیداد میسوختند. سپیدهی مسرتبخشی بود که پایان شب بلند بردگیشان را نوید میداد. امروز، یکصد سال از آن روز میگذرد اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند. پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است. پس از یکصد سال، در پهنهی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیرهی دورافتادهی فقر به سر میبرند. پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعهی آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان مییابند.»
او ادامه داد: «ما امروز در اینجا گرد آمدهایم تا این اوضاع شرمآور را برملا کنیم. به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم. با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیهی استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامهای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جداییناپذیر همهی انسانها - آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هر دو - برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود.»
مارتین در بخش دیگری از صحبتهایش با بیان اینکه «تا زمانی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت»، گفت: «نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبهی نازل خشونتهای جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندیهای باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخ گوییم. منازعهجویی شگفتانگیز تازهای که جوامع سیاهپوست را فرا گرفته نباید ما را به بیاعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافتهاند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گره خورده است. آنها دریافتهاند که آزادیشان به گونه پیچیدهای به آزادی ما بستگی دارد. ما نمیتوانیم این راه را بهتنهایی بپیماییم و همچنانکه در این راه گام برمیداریم، باید عهد کنیم که همواره پیش خواهیم رفت. ما نمیتوانیم به عقب بازگردیم. برخیها، از هواخواهان حقوق مدنی میپرسند «کی راضی خواهید شد؟». ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بیرحمی پلیساند نمیتوانیم راضی شویم. تا روزی که تنهای خسته از سفر ما نتوانند بستری در مسافرخانههای شاهراهها و هتلهای شهرها پیدا کنند، نمیتوانیم راضی باشیم. تا روزی که تحرک اصلی ما فقط از محلههای اقلیتنشین کوچکتر به محلههای اقلیتنشین بزرگتر است نمیتوانیم راضی باشیم.»
کینگ در ادامه از رویاهایش حرف زد: «نگذاریم در درهی ناامیدی غوطهور شویم. خطاب من امروز با شماست. دوستان من! اگرچه با دشواریهای امروز و فردا رودررو هستیم اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشههای ژرفی در «رویای آمریکا» دارد. رویای من این است که روزی این کشور بهپا میخیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان میبخشد. ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم. رویای من این است که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست. رویای من این است که سرانجام روزی ایالتی مانند میسی سیپی، ایالتی که در آتش بیدادگری میسوزد، در آتش تعدی میسوزد، به واحهی آزادی و عدالت بدل خواهد شد. رویای من این است که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایهی شخصیتشان داوری خواهند کرد.»
کینگ در نهایت سخنانش را با مهمترین رویایش یعنی آزادی تمام کرد: «بگذارید زنگ آزادی به صدا درآید و زمانی که چنین شد، زمانی که گذاشتیم زنگ آزادی به صدا درآید، آنگاه که گذاشتیم زنگ آزادی از هر روستا و هر دهکده، از هر ایالت و هر شهر به صدا درآید، خواهیم توانست رسیدن آن روزی را جلو بیندازیم که در آن روز همه فرزندان خدا - سیاه و سفید، یهودی و غیریهودی، پروتستان و کاتولیک - خواهند توانست دست در دست هم بگذارند و آن سرود قدسی قدیمی سیاهان را سردهند: سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!»
پینوشت: در این نوشتار از نسخه سال ۲۰۱۰ کتاب Speeches that Shaped Our World تدوین Chris Abbott که توسط انتشارات Rider در ۳۲۲ صفحه منتشر شده، استفاده شده است.
انتهای پیام
نظرات