به گزارش ایسنا، خیابانی که رضا پهلوی از قلب باغ محمدحسن خان سردار و همسر قجری اش فخرالدوله بیرون کشید و ژاله نام گذاشت در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ از شدت متلاشی شدن بدن های تکه تکه شده و خونِ دست و دل جاری شده بر کف جویها و خیابان به سیاهی می زد. این وضعیت حکایت از محاصره انبوه جمعیتی داشت که در میدان و خیابان ژاله حضور داشتند اما حالا زیر چکمه ها و چرخ های فولادین تانکهای گارد ویژه شاهنشاهی برچسبِ خیابان شده بودند.
کولی ها عامل جنایت مراسم چهلمین روز شهدای ۱۷ شهریور تهران
به توصیه برخی روحانیون و مبارزان انقلاب قرار شد مراسم چهلمین روز شهدای ۱۷ شهریور در مسجد جامع کرمان برگزار شود از این رو کسبه و بازاریان از صبح ۲۴ مهرماه دکان هایشان را تعطیل کردند و زن و مرد برای حضور در مسجد جامع و شنیدن سخنرانی های سخنران مراسم به سمت میدان مشتاق رهسپار شدند. با وجودی که در طول خیابانهای منتهی به میدان، ماموران ساواک حضور پر تعدادی داشتند اما مردم اعتنای چندان به حضور آنان نمی کردند. البته مزدوران و اراذل و اوباش اجیر شده حکومت نیز بیکار ننشسته بودند. آنان اطراف محوطه بیرونی مسجد با شعار «جاوید شاه» سعی در تحریک مردم داشتند اما مردم با نگاه های متعجب به یکدیگر علت سر دادن این شعار و شعارهای مشابه را نمی فهمیدند.
انبوه جمعیت که حالا صحن و شبستان مسجد جامع را پر کرده بود و به سخنان سخنران مراسم گوش می کردند ناگهان شاهد هجوم و حمله حدود ۳۰۰ فرد «کولی» که در حاشیه شهر کرمان سکونت داشتند بودند. آنان با شکستن در و پنجره های مسجد فضای معنوی سخنرانی را به هم زدند و بی رحمانه به ضرب و شتم پیر و جوان حاضر در حیات و شبستان مسجد پرداختند. کولی ها حتی مردمی را که به داخل شبستان مسجد پناه برده بودند را از ضربات چوب و چماق و گاز اشک آور خود در امان نگذاشتند. ماموران رژیم حتی از بالای پشت بام مسجد هم اقدام به پرتاب سنگ و گازهای خفه کننده به سمت زن و بچه مردم می کردند. آنان با شکستن حرمت خانه خدا و به آتش کشیدن آن به قرآن ها و کتابهای مذهبی قفسه های داخل شبستان مسجد هم رحم نکردند و هر چه سر راهشان بود را پاره کردند و به آتش کشیدند.
دروازۀ های تمدن بزرگ روی نعش جوانان ایرانی
امام خمینی که چهار روز جلوتر از این فاجعه در نوفل لوشاتو اعلامیه ای به مناسبت چهلمین روز قتل عام ۱۷ شهریور تهران نوشته بودند ۲۴ مهر را که مصادف با روز دوشنبه بود عزای عمومی اعلام کرده بودند. البته اعلامیه مشترکی هم به امضای آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری نوشته شد که در آن از این تعطیلی حمایت کردند. آنان در این اعلامیه نوشتند: «عموم مسلمانان با تعطیلی دوشنبه بار دیگر وحدت و یکپارچگی خود را به منصۀ ظهور رسانند و در کمال متانت و آرامش، هشیاری و همبستگی ملی را در برابر نفاق افکنان و تفرقه اندازان نشان دهند.»
امام در این اعلامیه نوشتند: «اکنون که چهلم عزیزان تهران به دنبال «چهلم»ها فرا رسیده و با استقرار حکومت سرنیزه و پلیس در انتظار «چهلم»هایی باید باشیم، اکنون که سایۀ شوم حکومت نظامی و نظام سیاه شاهنشاهی روزگار ملت محروم ما را به تباهی کشانده است، اکنون که دست ابرقدرتهای ستمگر برای چپاول مخازن غنی ما بر ضد ارادۀ مصمم ملت از آستین دژخیمان شاه بیرون آمده و عزیزان اسلام را به خاک و خون می کشد، اکنون که نمودهای «دروازۀ تمدن بزرگ» به دست پایه گذاران حقوق بشر، یکی پس از دیگری بر روی نعشهای جوانان برومند ما رخ می نماید، اکنون که به ادعای کارتر، ملت به آزادی و استقلال شاهانه نایل شده است، کشور بی پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند. ما در غرب و شما در شرق به عزای عمومی می نشینیم، تا دست جنایتکار ابرقدرتهای نفتخوار در کشور نفت خیز ما باز است درهای سعادت و آزادی و استقلال بسته است.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ادامه دادند: «عزیزان من. همت کنید و زنجیرهای اسارت را پاره کنید و مهره های خیانتکار را یکی پس از دیگری از صحنه خارج کنید، و دست مهره دارهای سودجو را از کشورهای اسلامی قطع کنید. سعادت و آزادی و استقلال، پشت سد مهره های داخلی و مهره دارها است، سدها را ویران کنید و صفها را در هم شکنید و کشور را نجات دهید. در منطق کارتر، این جنایتها و اختناقها و وحشی گری های شاه کوشش در راه استقرار اصول دموکراسی و موضع گیریهای مترقیانه نسبت به مسائل اجتماعی است. او مردم آگاه ایران را متهم می کند که با آزادی که شاه می خواهد بدهد مخالفند، و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسر ایران برای گریز از آزادی است. لکن باید بداند که این فریبکاری ها دیگر ارزش خود را از دست داده است و همۀ جوامع شاه را شناخته اند.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی ادامه دادند: «ملت بزرگ ایران. تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان، نهضتی چون نهضت شما به یاد ندارد و قیام همگانی چون قیام شما آزادگان را پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان ۷-۸ سال دبستانهای ما فدایی می دهند و در راه اسلام عزیز و کشور، خون نثار می کنند. شما در چه تاریخی چنین دیده اید؟ امروز زنهای شیردل، طفل خود را در آغوش کشیده و به میدان مسلسل و تانک دژخیمان رژیم می روند. در کدام تاریخ چنین مردانگی و فداکاری از زنان ثبت شده است؟ امروز غریو «مرگ بر شاه» از دل طفل دبستانی تا پیران بیمارستانی مجال را بر رژیم منحط پهلوی چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را آن سان خرد کرده که دست از پا نشناخته و تسکین خاطر خود را با خون کودکان و جوانان ما بیمه می کند.»
ایشان خطاب به مردم تاکید کردند: «خواهران و برادران عزیز. صبور باشید و سستی و ضعف از خود نشان ندهید؛ راه شما راه خدا و اولیای خدا است. خون شما در راهی می ریزد که خون پیغمبران و امامان و اصحاب صلاحیتدار آنان ریخته شد. شما به آنان می پیوندید و این نه تنها غم ندارد، که شادی آور است. صفهای خود را محکم کنید و اراده ها را مصمم و وحدت کلمه را حفظ نمایید و با همۀ جناح های مسلمان؛ خصوصاً ارتشی ها ائتلاف کنید، و سلام گرم مرا به آنان برسانید، و بگویید اینان که با مسلسل شما و یا اجانب کشته می شوند برادران و خواهران شما هستند. برای ارضای شهوات شاه، خود را پیش خالق و خلق رسوا نکنید و در آغوش ملت بیایید آغوش ما برای شما باز است.»
امام خمینی ادامه دادند: «عزیزان من. از اختلاف که الهام ابلیس است اجتناب نمایید و به هم پیوسته در راه هدف که سرنگون شدن رژیم فاسد پهلوی و قطع ایادی اجانب از مقدرات و مخازن کشور است، نهضت مقدس را ادامه دهید و در راه پیشرفت مقاصد اسلامی خود از هیچ عاملی نهراسید که این جنبش بزرگ را هیچ قدرتی نمی تواند متوقف کند. شما بِحقید و دست خداوند تعالی با شما است و خدا خواسته است که مستضعفین پیشوایی را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.»
روایت یک شاهد محلی از جنایت ماموران رژیم پهلوی
یدالله علوی، یکی از شاهدانِ محلی جنایت مزدوران و کولی های اجیر شده پهلوی در مسجد جامع کرمان را اینگونه تعریف کرد: «از همان ساعتهای اولیه صبح خبر رسید که در اطراف مسجد نیروهای دولتی مستقر شدهاند. تقریباً ساعت ۹ صبح آمدم جلوی در شرق مسجد که دریاچه و حوض آب در آنجاست. بالای سر در مسجد عکس بزرگی از امام در کنار ساعت مسجد جامع نصب بود. البته گوشه و کنار مسجد نیز عکسهایی از امام و پلاکاردهای حاوی شعارهای ضدرژیم قرار داشت. جلوی در شرقی تعدادی را در پیاده رو چوب به دست دیدم. مشخص بود همان کولیهای چوب به دست هستند و میخواهند به مسجد حمله کنند. آنها یواش یواش حلقه محاصره را تنگ تر کردند. تا این زمان اگر کسی میخواست از مسجد بیرون رود، اجازه می دادند. بعد از این هر سه در مسجد توسط ماموران بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج ندادند.
وقتی کولیها از پلهها پایین آمدند، من به بچهها گفتم در مسجد را ببندند که وارد مسجد نشوند. مردم در صحن مسجد پخش بودند و احتمال ورود آنها را به مسجد نمیدادند که ناگهان از پشتبام مسجد هجوم آوردند. ظاهراً روز قبل هماهنگی کرده و مقداری آجر و قلوه سنگ به پشت بام برده بودند. مردم که دیگر در حیاط مسجد امنیت نداشتند، به طرف شبستان آیتالله صالحی رفتند. داخل شبستان به مردم گفتم که فرشها و قالیها را جمع کنند و پشت ستونهای قطور جمع کنند که اگر آتشسوزی رخ داد قالیها آتش نگیرد. موقعی که مردم از صحن مسجد به داخل شبستان آمدند، یکدفعه از در شرقی و از راهپلهها مأموران و کولیها داخل مسجد ریختند که مشخص بود از پشتبام آمدهاند. آنها از راهپله به پایین آمده و داخل مسجد شدند. چماق به دستها با حمایت گارد شاهنشاهی وارد مسجد شدند. آنان با شعار جاوید شاه وارد مسجد شدند.
حدود ساعت ۱۱:۱۵ صبح حیاط و صحن مسجد را اشغال کردند. درهای مسجد هم بسته شد و به کسی اجازه ورود و خروج نمیدادند. نیروهای نظامی هم وارد عمل شدند. شبستان آیتالله صالحی در قسمت شمال مسجد جامع بود. وسایل گروه ما که ادارهکننده مراسم بودیم، در شبستان کوچک جنب صفه بزرگ غربی مسجد قرار داشت و ما در آنجا مستقر بودیم.
من به اتفاق یکی از دوستان به شبستان غربی رفتیم و آنجا مستقر شدیم. افراد زخمی را در آن شبستان بستری کرده و زخمهایشان را بستیم. برای خنثی کردن اثر گازهای خفهکننده و گازهای اشکآور، دو سه تا از سبدهای انگور که بیضی شکل و اصطلاحا "چاک"میگفتند و برای پذیرایی مراسم خریده بودیم در وسط شبستان آتش زدیم. در آن ساعت درگیری زیاد بود و صدای جیغ و فریاد از همهطرف بلند بود. کولیها که به لحاظ فرهنگی ضعیف بودند، کارهای سخیفی انجام می دادند: وقیحانه چادر از سر زنها می کشیدند، گیس زنها را میکشیدند، زشتترین جملات و کلمات را بر زبان میراندند. جوّ خیلی نامأنوسی بود. به آیتالله صالحی اهانت کردند، تعدادی از روحانیون را کتک زده و زخمی کردند که آقای نیشابوری و آقای اسدی از آن جمله بودند.
آن روزها وسایل نقلیه اغلب مردم موتور و دوچرخه بودند. از اتفاقاتی که وحشت زیادی را در مسجد ایجاد کرد، این بود که وقتی این گروه مهاجم به مسجد رسیدند اول کاری که کردند موتورها و دوچر ههای مردم را آتش زدند. من دقیقاً یادم هست که شعله آتش به ساعت رسید که یکقسمت از ساعت را از بین برد. این درگیر یها تا ساعت ۱۵ ادامه داشت و تیر هوایی هم میزدند.»
انتهای پیام
نظرات